نقد نظریه قرآنیون در عدم عصمت نبی (ص)
قرآن کریم گروهی از انسانها را مخلَص نامیده است که حتی ابلیس هم راهی در گمراه کردن ایشان نداشته و ندارد و این کلام قرآنی خود دلالت بر عصمت آنان است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شرایط مقام نبوت و پیامبری که شیعه لازم می داند، عصمت است.
شیخ مفید در تعریف عصمت مینویسد: «عصمت لطفی از جانب خداوند است که به واسطه آن، وقوع گناه و معصیت و ترک طاعت، از دارنده آن درحالیکه قدرت بر انجام دارد، ممتنع است.»[1] اما جریان سلفی گری ایرانی (قرآنیون) عصمت امامان را انکار کرده و آن را از مقوله غلو میداند.
سید ابوالفضل برقعی از بزرگان جریان قرآنیون معاصر در موضوع عصمت به صراحت ادعا میکند که: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به اقتضای بشر بودن، گاهی دچار اشتباه و غفلت میشده و سپس آن اشتباهات با هشدارهای خداوند اصلاح میشده است. آری! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یک بشر است و ممکن است دچار شتاب زدگی، سهو، نسیان و غفلت شود.»[2]
پاسخ:
از آنجایی که قرآنیون به ادعای خود تنها به قرآن باور دارند، بنابراین ما تنها از آیات الهی در اثبات عصمت بهره می گیریم:
خداوند متعال در بعضی از آيات قرآن كريم با هنر خاصی به اثبات پاكيزگی و عصمت انسانهای وارسته و مورد رحمت خاصه خود كه همان وجود مقدس و طاهر انبياء و ائمه معصومين (علیهمالسلام) است پرداخته و هر گونه آلودگی و گناه را كه ديگران كم يا زياد به آن دچار هستند از اين بندگان پاک خود مبرا میكند؛ به عنوان مثال قرآن كريم گروهی از انسان ها را مخلَص ناميده است كه حتی ابليس هم طمعی در گمراه كردن ايشان نداشته و ندارد و در آنجا كه سوگند ياد كرده كه همه فرزندان آدم (علیهالسلام) را گمراه كند، مخلصين را استثنا كرده است.
بیشک طمع نداشتن ابلیس در گمراهی ایشان، به خاطر مصونیتی است که از گمراهی و آلودگی دارند و این همان معنی «عصمت» است. خداوند تبارک و تعالی در این آیات میفرماید: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ [ص/82-83] شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را گمراه خواهم کرد * مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند.»
همچنین از جمله آیاتی که به روشنی عصمت نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) را ثابت می کند و بسیاری از بزرگان شیعه و اهل سنت نیز آن را پذیرفتهاند، این آیات است: «مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَ مَا غَوَى * وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى [نجم/2-4] همنشین شما (محمد صلیاللهعلیهوآله) نه گمراه شده و نه در نادانى مانده * و از سر هوس سخن نمىگوید * (بلکه سخنانش) جز وحیی كه بر او مىشود نیست.»
در تفسیر نمونه ذیل این آیات شریفه آمده است: «باید توجه داشت این سخن تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلكه به قرینه آیات گذشته، سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را نیز شامل مىشود كه آن هم طبق وحى الهى است، زیرا این آیه با صراحت مىگوید: «او از روى هوا سخن نمىگوید، هر چه مىگوید وحى است»[3]
قُرطُبی، از شخصیتهای بزرگ اهل سنت نیز درباره این آیه می گوید: «وفیها أیضا دلالة على أن السنة كالوحی المنزل فی العمل.[4] این آیۀ شریفه (إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحى) دلالت میكند كه سنّت پیامبر، در مقام عمل، همانند وحی منزل است.»
عینی نیز می نویسد: «... لأنه معصوم فی كل حالة فی صحّته ومرضه لقوله تعالى وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى ولقوله إنی لا أقول فی الغضب والرضا إلا حقا.[5] ... آن حضرت در هر حالی، چه در سلامتی و چه در بیماری، معصوم هستند؛ به دلیل آیه «وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى» و به خاطر سخن آن حضرت كه فرمودند: سخنی غیر از حق از زبان من خارج نمیشود، چه در ناراحتی و چه در رضایت.»
پینوشت:
[1]. «العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما.» مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص37.
[2]. برقعی، ابوالفضل، عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول، ص719.
برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، ص363.
[3]. مكارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامیة، 1374، ج22، ص481.
[4]. قرطبی، الجامع لأحكام القرآن (تفسیر القرطبی)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج17، ص85. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. عینی، عمدة القاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج18، ص62. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید