رابطه حقیقت انتظار و ضرورت نیاز به امام معصوم
تولد امام یک ضرورت است و ما جشن میگیریم به امید آن که خود در این تولد، به تولدی دیگر برسیم و با تدبر و تفکر و تعقل خویش به آزادی انسانی برسیم و در این آزادی، حاکمی را انتخاب کنیم که نور راه ما و حجت سلوک و زندگی مان و امین استعدادهای ما و پناه و قلعه ما در این دزد بازار اعتقادات باشد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حقیقت انتظار در این زمان آن است که منتظر، معتقد و عارف به حضرت مهدی (عجلاللهفرجه) است و براساس معرفتش امر آنان را احیا میکند و خویشتن را در محدوده اوامر ایشان منحصر میسازد، تا فیض الهی از باطنش ریشه بگیرد و در ظاهرش تجلی کند. حال هرچه دانش و معرفت والاتر و صحیح تر باشد انتظار نیز عمیق تر بوده و حقیقت بالاتری خواهد داشت.
بهترین راه، برترین انتظار است. بدین صورت که قلب خود را در اختیار امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) قرار دهیم تا آن را به اذن خداوند متحول سازد.
ما از امام، امامت را میخواهیم و این نیاز ماست و از او وسیله راه یافتن و جهت گرفتن میسازیم و این توسل ماست. غیر از این خواستن و ساختن، ظلم و جفاست. امام وسیله است، برای چه؟ برای نان و آب و زن و فرزند؟! اینها که برای فراهم شدنشان وسیلههایی دیگر دارند. امام وسیله رسیدن، جهت یافتن و حرکت کردن است. پس توسل به او، به کار گرفتن او در جایی است که جایگاه و درخور اوست. از او باید حرکت، جهت و هدایت گرفت. امام را برای این کارها گذاشتهاند.
توسل به امام این نیست که از او، به جای دست و پا و بیل، کار بکشیم و او را وسیله هوسها و پل توقعها قرار دهیم. این، نیاز ما برای رسیدن به عشق واقعی نیست؛ چون نیازهای ما محدود و پایین است؛ ماندن است نه جهت یافتن و رفتن. ما می خواهیم از معصوم به سمت خود نفع دنیایی ببریم، در حالی که آنچه با ما باشد و با ما بماند، فانی است. آنچه با خداست، باقی است. پس ما باید خود را به آن طرف بکشیم. «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [نحل/96] آنچه نزد شماست، همه نابود خواهد شد و آنچه نزد خداست، باقی خواهد بود و البته اجری که به صابران بدهیم، اجری است بسیار بهتر از عملی که به جا میآورند.»[1]
حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «من شما را براى كارهاى خدايى مى خواهم و شما مرا براى منافع خود مى خواهيد.»[2] انتظار ما از حجت خدا، به اندازه قلمرو اضطرار و ناتوانیهای خودمان است. ما تا ندانیم در کجا افتادهایم و در کجا گرفتار شده ایم و تا کجا میخواهیم برویم، ضرورت وجود معصوم را نمیفهمیم. امام، رحمت، هدایت و بینه، ذکر و میزان و فرقان، مزکّی و معلم و مربی است. با وجود این شئون امام معصوم، چگونه به کمتر از این روی میآوریم و نیاز خود را از امام، محدود میکنیم؟!
انتظار پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با انتظار دیگران تفاوتی عمیق دارد. چون ما منتظر مهدی موعود موجود هستیم، اما در پندار دیگران فقط موعود است نه موجود؛ بنابراین یک منتظر واقعی باید بیقرار و پرجنب و جوش باشد!
دلا خود را در آیینه، چو کژ بینی هر آیینه
تو کژ باشی نه آیینه، تو خود را راست کن اول
یکی میرفت در چاهی، چو در چَه دید او ماهی
مه از گردون ندا کردش من این سویم تو لاتعجل
مَجو مه را در این پستی، که نبود در عدم هستی
نروید نیشکر هرگز چو کارد آدمی حنظل[3]
حضرت علی (علیهالسلام) راجع به متقین تعبیر بسیار زیبا و عجیبی دارد؛ میفرماید: «و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته، نبود، یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمىگرفت.»[4]
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
آب تا وقتی که آب است، به ته لیوان قانع است؛ جا برایش وسیع است، اضافه هم دارد؛ ولی وقتی که حرکتی در آن ایجاد میشود مولکولها و اتمهایش از هم باز میشوند، دیگر در آن قرار نمیگیرد؛ تبخیر میشود؛ یک آن، قرار نمیگیرد و بیرون میرود. آدمی به اندازهای که توسعه پیدا میکند و حرکت و رشد در آن ایجاد میشود، دنیا برایش تنگ و زندان میشود و این به خاطر عنصر ایمانی است که در او شکل گرفته، یعنی بزرگتر از دنیا شده و دنیا برایش تنگ می شود در حالی که دنیا برای کافر، بهشت است. کافر، چیزی اضافه تر از این دنیا نمیخواهد؛ آنچه را هم که میخواهد، حیّ و حاضر دارد؛ برایش زیاد هم هست.[5] چنان که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) می فرمایند: «الدنيا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الكافِرِ[6] دنیا زندان مؤمنان و بهشت کافران است.»
انتظار، یعنی احتیاج ما به کسی که همه دین را در قلب و وجود و زندگی و برنامه خودش دارد و میخواهد به آن تحقق دهد. انسانِ منتظر، به اندازه احتیاج و نیازش، به یقینش ارزش بخشیده و به دنبال آن حرکت میکند؛ یعنی میزان حرکت به سوی دین و اهل بیت، به اندازه عطش و درک از ضرورت و اضطرار نسبت به دین است. برای درک مطلب به یک نکته لطیفی اشاره می کنیم. وقتی یقین داریم که اینجا آب است؛ یقین داریم خدا هست؛ یقین داریم بهشت و امام زمان هست؛ ولی فاقد تلاش و حرکت و نیاز باشد، اثری نمیگذارد.
اما زمانی که یقین داریم یا حتی احتمال میدهیم اینجا آب باشد، ولی تشنه هستیم و عطش داریم؛ در این هنگام، چون این نیاز و ضرورت را درک میکنیم برای به دست آوردنش حرکت میکنیم و حاضریم حتی کیلومترها به دنبال آب برویم چراکه احتمال میدهیم آبی باشد. پس آدمی به اندازه احتیاج و اضطرارش به یقین و احتمالاتش ارزش میدهد و حرکت میکند.[7]
در زیارت جامعه، امام میفرماید: «خدایا يقين را در قلبم ثابت و مستقر فرما و آن يقين به خدا را موثق و مطمئنترين چيزها در روان من قرار ده و آن يقين را بر رأى و عزمم غالب و حاكم ساز.»[8]
نتیجه: پس انتظارِ سازنده و تأثیرگذار، رابطه تنگاتنگی با درک ضرورت نیاز به امام معصوم دارد و شئون امامت، نیازمان را وسعت میدهد و این توسعه در نیاز و این شناخت در وسعت و بسط وجود، ما را منتظر واقعی میکند.
پینوشت:
[1]. تو می آیی، علی صفایی حائری، موسسه فرهنگی لیله القدر، چاپ پانزدهم، تابستان 97، ص53 الی 90.
[2]. نهج البلاغه، محمد دشتی، ج1، خطبه 136، ص127. «إِنِّي أُرِيدُكُمْ لِلّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِيدُونَنِي لاَِنْفُسِكُمْ...»
[3]. دیوان شمس تبریزی، ص501، غزل شماره 1338
[4]. همان، خطبه 193 معروف به متقین، ص203. «وَ لَوْلاَ الاْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ.»
[5]. تو می آیی، علی صفایی حائری، موسسه فرهنگی لیله القدر، چاپ پانزدهم، تابستان 97، ص53 الی 90.
[6]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ج68، ص221. «الدنيا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الكافِرِ.»
[7]. تو می آیی، علی صفایی حائری، موسسه فرهنگی لیله القدر، چاپ پانزدهم، تابستان 97، ص53 الی 90.
[8]. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمی، تحقیق: شيخ علی آل كوثر، مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة، پاسدار إسلام، ج1، ص692. «وَمَكِّنِ اليَّقِينَ فِي قَلْبِي وَاجْعَلْهُ أَوْثَقَ الاَشْياءِ فِي نَفْسِي وَاغْلِبْهُ عَلى رَأيي وَعَزْمِي..»
نویسنده: مصطفی پورصدوقی
افزودن نظر جدید