نقد نظریه کفایت قرآن برقعی
درست است که قرآن مبیّن و مفسّر خویش است، ولی در بسیاری از موارد و در توضیح بسیاری از آیات، احکام و داستانها و ... استفاده از روایاتِ صحیح، لازم، بلکه واجب است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از مفسران با توجه به اینکه سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و روایات معصومین (علیهمالسلام) پس از قرآن کریم دومین مرجع مهم و معتبر در شناخت آموزههای دینی است، در تفسیر، از قرآن و سنت بهره میجویند.
اما جریانی درصدد است که ملاک و محور تفسیر را، خود بیانات قرآن قرار دهد. آنان بر این باورند قرآنی که نور، روشن و روشنگر همه چیز است، به غیر خود نیازمند نیست حتی اگر آن غیر سنت باشد. از این جریان با عنوان «جریان قرآن بسندگی یا قرآنیون» یاد میشود.
این افراد در تفسیر قرآن، روایات را به کنار نهاده و تنها به این مصحف شریف اکتفا کردهاند. آنها احتیاج به سنت را در تفسیر قرآن نفی کرده و قائل به عدم اعتماد به روایات در فهم مقاصد و معانی قرآن شدهاند.
برقعی (یکی از بزرگان جریان قرآنیون شیعه) میگوید: «نباید با بهانههایی چون تأویل قرآن، وجود آیات متشابه، عدم تفسیر به رأی و وجود برخی آیات متعارض در قرآن مثل جبر و اختیار و ...، مردم را از رجوع به قرآن بازداشت.» او معتقد است آیاتی که قرآن را "بیان للناس"، "هدی للناس"، "بصائر للناس" معرفی کرده، نشان از روشن بودن قرآن و بینیازی آن به حدیث است.[1]
وی در این زمینه مینویسد: «پس چنانکه خداوند فرموده، این قرآن موعظه و بینایی مردم است و اگر مردم نفهمند، چگونه بینایی برای آنان است و آیات بسیاری آمده که قرآن برای عموم مردم نازل شده، اگر خدا چیزی را برای مردم نازل کند که نفهمند، کار لغوی کرده نعوذ بالله. بعضی خیال کردهاند که قرآن و آیات آن معما و رمزی است که فقط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفهمید و این خیال باطلی است و مدرکی ندارد. به اضافه اگر فهم آن منحصر به رسول و یا امام بود، باید «یا أیها الامام» یا «هدی لامام» و یا «بیان لامام» بگوید و حال آنکه نفرموده است.[2]
نقد:
درست است که قرآن مبیّن و مفسّر خویش است، ولی در بسیاری از موارد و در توضیح بسیاری از آیات، احکام و داستانها و ... استفاده از روایات صحیح، لازم، بلکه واجب است.
در تحقیق علمی باید تمام آیات قرآن را کنار هم دید و گزینشی به آنها رجوع نکرد. همان قرآنی که خود را روشن معرفی میکند، در آیه دیگری این روشنی را در سینه اهل بیت (علیهمالسلام) دانسته است. قرآن میفرماید: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَینَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یجْحَدُ بِآیاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ [عنکبوت/49] بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینه آنان که (از خدا نور) علم و دانش یافتند، و آیات ما را جز مردم ستمکار انکار نکنند.»
روایات فراوانی نیز وجود دارد که مصداق این دانشوران را که علم به آنان داده شده، امامان معصوم (علیهمالسلام) معرفی کرده؛ پس قرآن روشن است، اما در سینه امام.[3]
خاطر نشان میشود که هر جملهای یک معنا و ترجمه دارد و یک مراد جدی؛ گاهی معنا و مفهوم آیات روشن است، اما در کشف مراد جدی خداوند به توضیح معصوم نیازمند هستیم. همچنین ممکن است آیه معنایش روشن باشد، ولی مضمون آیه اجمالاً مطرح شده باشد و ما برای تفصیل آن به حدیث نیازمند باشیم.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در بیان ضرورت بهره گیری از روایات صحیح در تفسیر قرآن چنین آورند: «روشی که در روایات بدان ترغیب شده، همان تفسیر از طریق قرآن است و آنچه از آن نهی و منع شده، تفسیر از غیر طریق قرآن است. بنابراین تنها روش مورد قبول در تفسیر، استمداد از خود آن کتاب شریف جهت فهم معانی آیات آن و تفسیر آیه به آیه است. این روش در صورتی مورد قبول خواهد بود که بر اساس تفحص و جستجوی کافی در روایات نقل شده از نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه (علیهمالسلام) به عمل آمده، پس از تحصیل ذوق و معلومات بر گرفته از آنها، به تفسیر کلام پرداخته شده باشد؟»[4]
پینوشت:
[1]. سید ابوالفضل، برقعی، قرآن برای همه، ص 55.
[2]. همان، ص 53-55.
[3]. بحرانى، هاشم بن سلیمان، البرهان فى تفسیر القرآن، ج4، ص327.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج9، ص33.
افزودن نظر جدید