تصریح پیامبر (ص) بر خلافت حضرت علی(ع)

  • 1400/11/10 - 10:32
قلمداران تصریح می‌کند که اگر رسول خدا (ص) می‌خواست خلیفه پس از خود را بیان کند، افصح المتکلمین بود و باید به وضوح می‌گفت: «ایها الناس خلیفتی بعد وفاتی» در حالیکه چنین جمله‌‍‌ای نفرموده است. در مقام پاسخ می‌گوییم وجود احادیثی مانند احادیث خلافت، امارت، عصمت، علم و حدیث ثقلین همگی بیانگر وجود نص و تصریح پیامبر اکرم (ص) بر خلافت حضرت علی(ع) است.
تصریح پیامبر (ص) برخلافت حضرت علی(ع)

احادیثی مانند احادیث خلافت، امارت، عصمت، علم و حدیث ثقلین همگی بیانگر وجود نص و تصریح پیامبر اکرم (ص) بر خلافت حضرت علی (ع) است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیدرعلی قلمداران یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی در ایران است که به دیدگاه‌های وهابیت متمایل شده و به نقد افکار و عقاید شیعه می‌پردازد. وی برای احادیث، اهمیت لازم را قائل نیست و قرآن را برای فهم اسلام کافی می‌داند. او بسیاری از روایات شیعه را نقد کرده و مردود اعلام می‌کند. او از اصول و مبانی شیعه فاصله گرفته و برخی از اعتقادات شیعه را ضعیف می‌داند. از آنجا که یکی از اعتقادات مهم شیعیان، مسأله امامت است؛ وی در آثار گوناگون از جمله کتاب "شاهراه اتّحاد" مسئله امامت ائمه (علیهم‌السلام) را مورد نقد قرار داده و در امر خلافت بلافصل امام علی (علیه‌السلام) پس از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و نصب الهی امام تردید کرده است.

قلمداران تصریح می‌کند که اگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواست خلیفه‌ی پس از خود را بیان کند، افصح المتکلمین بوده و باید به وضوح و فصاحت تمام می‌گفت: «ایها الناس خلیفتی بعد وفاتی» در حالیکه چنین جمله‌ای نفرموده است.[1]
به عبارتی اگر منظور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تعیین جانشین بود، برای هدایت امت و اتمام نعمت حجت، چنین موضوع مهمی را با تردید ناپذیرترین عبارات بیان می‌کرد، نه آنکه از لفظی مثل "مولی" استفاده کند که دارای ابهام و به اعتراف طرفدارانش دارای بیست و هفت معنی باشد.[2]
بنابراین از دیدگاه قلمداران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضرت علی (علیه‌السلام) را به جانشینی خود معرفی نکرده است.

اما در مقابل این ادعا باید گفته شود که:
دقت در زندگی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از روزی که مأمور شد شریعت خود را به بستگان نزدیک و سپس به کل مردم اعلام کند، تا لحظه رحلت آن حضرت، این مطلب را قطعی می‌سازد که آن حضرت بر امامت علی (علیه‌السلام) بعد از خود کراراً و به طور فصیح تصریح کرده است.

از جمله در حدیث یوم‌الدار: «.. .إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا.[3] این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.» و حدیث وصایت: که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمود: «وَصِیی خَیرُ الْأَوْصِیاءِ وَ أَحَبُّهُمْ إِلَى اللَه وَ هُوَ بَعْلُكِ.[4] وصى من بهترین اوصیاء و محبوب‌ترین ایشان به سوى خداوند است و آن شوهر تو است.» و حدیث منزلت: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنه لانَبیّ بَعدی.[5] منزلت تو نسبت به من مانن منزلت هارون نسبت به موسى است جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.»

حدیث منزلت با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است، از جمله در روز پیمان برادری اول (قبل از هجرت به مدینه)، روز پیمان برادری دوم (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه) در منزل امّ سلمه، به هنگام تعیین سرپرست برای دختر حمزه، در ماجرای سد ابواب، و از همه مشهورتر در غزوه تبوک این فضیلت در شأن امیرالمؤمنین بیان شده است.
نقل‌های مختلف حدیث منزلت، همگی این مضمون مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام علی (علیه‌السلام) نسبت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است. اختلافات اندکی هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبت‌های مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشأت گرفته است.[6]

سایر احادیث مانند احادیث خلافت، امارت، عصمت، علم و حدیث ثقلین نیز همگی بیانگر وجود نص و تصریح پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر خلافت حضرت علی (علیه‌السلام) است.
بنابراین با عنایت بر بیانات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره تعیین جانشین و تأکید بر جانشینی حضرت علی (علیه‌السلام) بعد از خود می‌توان به بطلان ادعای قلمداران مبنی بر اینکه چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به طور واضح و صریح حضرت علی (علیه‌السلام) را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی نکرد، دست یافت.

پی‌نوشت:
[1]. حیدر علی، قلمداران، خلافت و امامت، ص25-31.
[2]. قلمداران، حیدرعلی، شاه راه اتحاد، ص117و128.
[3]. طبری، تاریخ الامم والملوک، دار قاموس الحدیث، ج۲، ص۳۲۰.
سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱.
حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳.
[4]. هیثمی، مجمع الزوائد، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۱۶۵.
طبرانی، المعجم الاوسط، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۳۲۷.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ۱۴۱۵ق، ص۱۳۰.
طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۵۸.
[5]. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷.
صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۹.
سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۸
[6]. ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷، ج۷، ص۵۱۳، ۵۹۱.
بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۹.
مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، داراحیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۱۸۷۰-۱۸۷۱.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.