نقد نظریه امامت قلمداران

  • 1400/09/15 - 13:00
براى به دست آوردن نظر امام (علیه‌السلام) در مسأله خلافت، نباید تنها بر یک یا دو خطبه تکیه کرد؛ بلکه باید همه کلمات آن حضرت را در این موضوع، کنار هم بچینیم و نتیجه گیرى کنیم؛ امیرالمؤمنین بارها در نهج البلاغه در موارد متعددى در مسأله خلافت، تکیه بر نص فرموده‌اند.
نقد نظریه حیدر علی قلمداران در زمینه امامت

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که حیدرعلی قلمداران، از قرآنیون معاصر مطرح کرده، شبهه‌ای است مربوط به انکار خلافت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و برای طرح این شبهه دلایلی را مطرح کرده است؛ از جمله این دلایل، نامه حضرت علی (علیه‌السلام) به معاویه است که در نهج البلاغه نقل شده است.
حضرت علی (علیه‌السلام) در نامه خود به معاویه می‏‌نویسد: «همانا كسانى با من، بیعت كرده‌اند كه با ابابكر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت کردند، پس آنكه در بیعت حضور داشت، نمی‌تواند خلیفه‌اى دیگر برگزیند و آنكه غایب است نمى‌تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شوراى مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است. پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است. حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند یا بدعتى پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونى باز مى‏ گردانند، اگر سر باز زد با او پیكار می‌كنند. زیرا به راه مسلمانان در نیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا مى ‏گذارد.»[1]
شبهه قلمداران: حضرت علی (علیه‌السلام) به شرعی بودن خلافت خلفای قبل اقرار کرده است، زیرا امام در این خطبه براى اثبات امامت و خلافت، تکیه بر نص پیامبر اکرم (صلى‌الله‌علیه‌وآله) نکرده است و حدیث غدیر و مانند آن را ذکر نفرموده است. بلکه تکیه او بر پذیرش مردم است و این در واقع، امضاى خلافت خلفاى پیشین است که نشان می‌دهد حتی خود حضرت هم اعتقاد به خلافت بلافصلش نداشت.[2]

پاسخ این است كه امام علی (علیه‌السلام) در این نامه، در مقام بیان یك قاعده كلى كلامى نیست. بلكه در مقام احتجاج با دشمن لجبازی است كه معتقد به مشروعیت خلافت خلفاء از طریق بیعت مهاجرین و انصار بود. یعنى از باب استدلال به خصم از راه عقاید و افكار خود اوست كه از آن به عنوان «جدال أحسن» تعبیر مى‌شود.

فرمایش حضرت علی (علیه‌السلام)، در برابر استدلال بی‌پایه و مبنای معاویه است كه دلیل تسلیم نشدن خویش در برابر امیرالمؤمنین را سرپیچى مردم شام از بیعت با حضرت عنوان كرده بود که این مطلب از این سخن امیرالمؤمنین مشخص می‌شود که فرمود: «اما گفتار تو كه به خاطر بیعت نكردن اهل شام، خلافت مرا زیر سؤال بردى، سخن بى‌اساس و سخیف است؛ زیرا بیعتى كه با خلیفه مسلمین در مركز حكومت اسلامى انجام مى‏ گیرد، رعایت آن بر تمام حاضران و غائبان لازم است و كسى حق ندارد در آن تجدید نظر كند و یا بیعتى جدیدى را از سر گیرد.»[3]

براى به دست آوردن نظر امام (علیه‌السلام) در مسأله خلافت، نباید تنها بر یک یا دو خطبه تکیه کرد؛ بلکه باید همه کلمات آن حضرت را در این موضوع، کنار هم قرار دهیم و نتیجه گیرى کنیم؛ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بارها در نهج البلاغه در موارد متعددى، در مسأله خلافت، تکیه بر نص فرموده‌اند و در خطبه‌های متعددی اشاره به این مطلب داشته‌اند که خلافت، حق ایشان بوده و غصب شده است.
برای نمونه؛ در خطبه سوم نهج البلاغه که به خطبه شقشقیه معروف است، شکایت امام علی (علیه‌‌السلام) از غصب خلافت مطرح شده است و صبر امام در برابر از دست رفتن آن و سپس بیعت مردم با ایشان بیان شده است.[4]

پی‌نوشت:

[1]. «إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایعُوهُمْ عَلَیهِ فَلَمْ یكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یخْتَارَ وَ لا لِلْغَائِبِ أَنْ یرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى.» نهج البلاغه، نامه شماره 6.
[2]. کتاب شاهراه اتحاد، حیدرعلی قلمداران، انتشارات حقیقت، ص50.
[3]. «وأما قولك أنّ بیعتی لم تصحّ لأنّ أهل الشام لم یدخلوا فیها كیف وإنّما هی بیعة واحدة، تلزم الحاضر والغائب، لا یثنى فیها النظر، ولا یستانف فیها.» شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج14، ص43.
[4]. مکارم شیرازی، ترجمه‏ گویا و شرح ‏فشرده‌‏اى‏ بر نهج‏ البلاغه، ج1، ص65 – 67، انتشارات‏ مطبوعاتى‏ هدف‏، چاپ اول‏، قم.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.