رجعت فرزندان حضرت ایوب
خلاصه مقاله
یکی از شبهاتی که علیه شیعه مطرح میکنند، موضوع «رجعت» است. این شبهه حتی در معتبرترین کتابهای اهل سنت، همچون کتاب «صحیح مسلم» از قرنها پیش ریشه داشته است؛ تا جایی که حتی اگر یک راوی هر چند هم موثق باشد، اما چون قائل به اعتقاد شیعه در موضوع «رجعت» بوده، علمای جرح و تعدیل آنان او را به همین دلیل از کار میانداختند و تضعیف میکردند: ابوغسّان گوید: «از جریر شنیدم که گفت: با جابر بن یزید جعفی ملاقات کردم، ولی چون او به «رجعت» ایمان دارد روایتی از او نقل نمیکنم.» این در حالی است که همو درباره جابر بن یزید جعفی به صراحت میگوید: «از جابر شنیدم که گفت: هفتاد هزار حدیث نزد من است که همه آنها را جعفر بن محمدالصادق (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده است.»
در پاسخ باید گفت: حضرت موسی (علیهالسّلام) هفتاد نفر از اصحاب خود را به معیادگاهش در کوه طور برد، اما آنها پس از دیدن معجزات فراوان، باز هم بر لجاجت خویش پافشاری کرده و حتی درخواست نمودند که خداوند را با همین چشم ظاهر ببینند که خداوند عذاب خود را بر آنان نازل کرد و آنان بر اثر صاعقه از بین رفتند. حضرت موسی (علیهالسّلام) دعا کرد و آنان دوباره زنده شدند. که این خود دلیلی بر رجعت است.
متن مقاله
یکی از شبهاتی که برخی بسیار به آن دامن میزنند و در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای، به آن میپردازند موضوع «رجعت» است. این شبهه حتی در معتبرترین کتابهای خود همچون کتاب موسوم به «صحیح مسلم» از قرنها پیش ریشه داشته است؛ تا جایی که حتی اگر یک راوی هر چند هم موثق باشد، اما چون قائل به اعتقاد شیعه در موضوع «رجعت» بوده، علمای جرح و تعدیل آنان او را به همین دلیل از کار میانداختند و تضعیف میکردند: ابوغسّان گوید: «از جریر شنیدم که گفت: با جابر بن یزید جعفی ملاقات کردم، ولی چون او به «رجعت» ایمان دارد روایتی از او نقل نمیکنم.»[1] این در حالی است که همو درباره جابر بن یزید جعفی به صراحت میگوید: «از جابر شنیدم که گفت: هفتاد هزار حدیث نزد من است که همه آنها را جعفر بن محمدالصادق (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده است.»[2]
که در پاسخ میگوییم: حضرت موسی (علیه السّلام) هفتاد نفر از اصحاب خود را به معیادگاهش در کوه طور برد، اما آنها پس از دیدن معجزات فراوان، باز هم بر لجاجت خویش پافشاری کرده و حتی درخواست نمودند که خداوند را با همین چشم ظاهر ببینند که خداوند عذاب خود را بر آنان نازل کرد و آنان بر اثر صاعقه از بین رفتند. حضرت موسی (علیه السّلام) دعا کرد و آنان دوباره زنده شدند. خداوند متعال داستان را اینگونه نقل میکند: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسي لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.[بقره/55 و 56] و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت در حالیکه تماشا میکردید * سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید.»
همچنین کشتهای در میان بنیاسرائیل پیدا شد که مشخص نبود چه کسی او را کشته است و هر کس گناه آن را به گردن دیگری میانداخت؛ تا این که از جانب خداوند وحی رسید که گاوی را سر ببرند و دم او را به جنازه بزنند تا او زنده شده و قاتل خویش را رسوا سازد: «وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتي وَ يُريکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.[بقره/72 و 73] و (به یاد آورید) هنگامی را که فردی را به قتل رساندید سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را مخفی میداشتید، آشکار میسازد * سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفی کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما نشان میدهد شاید اندیشه کنید!»
از طرفی خداوند متعال در آیه از آیات قرآن کریم میفرمایند: «وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ.[ص/43] و مجددا كسانش و نظاير آنها را همراه آنها به او بخشيديم تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد.» که در تفاسیر، ذیل آیهی بالا آمده خداوند فرزندان حضرت ایوب را پس از آن که همه آنها را از دنیا برده بود، به او بازگرداند و تا سالها بعد، با آن حضرت زندگی کردند؛ چنانکه در تفسیر جلالین آمده: «یعنی خداوند هم فرزندانی را که مرده بود بازگرداند و هم مثل آن فرزندان را به او ارزانی داشت.»[3] بسیاری از مفسران اهلسنت از جمله ابنکثیر، سیوطی، ابن ابی حاتم، شوکانی و... گفتهاند: «خداوند اموال و فرزندان ایوب را عینا به او بازگردانده و مثل آنها را نیز به وی ارزانی داشت.»[4]
پینوشت:
[1]. «حدّثنا أبوغسّان محمّد بن عمرو الرّازیّ سمعت جریرا یقول لقیت جابر بن یزید الجعفیّ... .» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 20.
[2]. «سمعت جابرا یقول عندی سبعون ألف حدیث عن أبی جعفر عن النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) کلّها.» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 15.
[3]. «أی أحیا الله له من مات من أولاده ورزقه مثلهم.» تفسیر الجلالین، عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، دارالحدیث، قاهرة، ج 1، ص 42.
[4]. «و ردّ الله علیه، ماله وولده عیانا و مثلهم معهم.» تفسیر ابن أبی حاتم، ابن أبی حاتم الرازی،ج 10، ص 3245؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج 3، ص 198؛ الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 311؛ فتح الغدیر، الشوکانی، ج 4، ص 439.
افزودن نظر جدید