اگر مدعیان بابی و بهائی، الهی نبودند چرا خداوند آن‌ها را رسوا نکرده؟!

  • 1397/01/28 - 12:23
نویسندگان بهائی برای اثبات الهی بودن آیین پیشوایان خود، رسوا نشدن آن‌ها به دست خداوند را دلیلی مهم بر حقانیت آن‌ها معرفی می‌کنند. این در حالیست که اگر خدای تعالی بخواهد در مورد رسوایی مدعیان دروغین طریق جبر را عمل نمایید، که دیگر هدایت اختیاری بشر معنا نخواهد داشت. از طرفی رسوایی هر مدعی دروغینی، بر عهده‌ی خدای تعالی نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نویسندگان بهائی برای اثبات الهی بودن آیین پیشوایان خود، رسوا نشدن آن‌ها به دست خداوند را دلیلی مهم بر حقانیت آن‌ها معرفی می‌کنند؛ همچنان که می‌خوانیم: «علم مطلق و قدرت الهی را کسی منکر نتواند بود. پس هرگاه شخصی، آیاتی را ظاهر کرد و آن‌ها را به خدای تعالی نسبت داد، بطلان این نسبت را خدای تعالی به علم و قدرت خویش می‌تواند ظاهر سازد و اگر بطلان آن اظهار و اثبات نشد، صحت انتساب واضح می‌شود و موردی برای شک و تردید باقی نمی‌ماند».[1]
اما در پاسخ به این استدلال مبلّغان بهائی می‌بایست گفت:
اولاً: مدعیان دروغین بسیاری در طول تاریخ بوده که ادعای برگزیدگی از جانب خدای سبحان داشته و تا مدّت‌های زیادی فعالیتشان رونق داشته که خدای تعالی آنان را رسوا نکرده است. بنابراین نمی‌توان پذیرفت تا زمانی که ادعای باطل آنان برای همگان آشکار نشده، انتساب آیین‌های ساختگی‌شان به خدای تعالی صحیح است.
ثانیاً: خدای سبحان تنها صحّت کلام پیامبر واقعی را تضمین می‌کند، ولی تضمین رسوایی هر مدعی دروغینی، بر عهده‌ی خدای تعالی نیست. چرا که خداوند با اعطای قوه‌‌ی عقل به بندگان خود، معرفی ملاک‌ها و نشانه‌هایی که در سایر کتُب آسمانی مطرح شده، وظیفه‌ی تمییز پیامبران الهی را از مدعیان دروغین به مردم واگذار نموده است.
ثالثاً: اگر خدای تعالی بخواهد در مورد رسوایی مدعیان دروغین طریق جبر را عمل نمایید، که دیگر هدایت اختیاری بشر معنا نخواهد داشت. چرا که سنّت آزمایش الهی اقتضا می‌کند که منحرفان بدعت‌گر ظاهر شوند، تا مؤمنان حقیقی شناخته شوند. لذا اگر قرار بر این بود که مدعیان دروغین به روش غیبی تماماً نابود شوند، هدایت جبری صورت می‌گرفت که بی‌ارزش و با سنّت هدایت اختیاری در تضاد بود. از این‌رو فرصت دادن خدای سبحان به شیطان رجیم نیز در این راستا است.[2]
رابعاً: اگر به راستی آیین بابی و بهائی، ریشه‌ای الهی دارد، پس چرا رهبران بهائیت از ابتدا تا کنون، بر خلاف اولین و مهم‌ترین اصل‌شان، که "تحری حقیقت" است، پیروان خود را از جستجوی واقعی (نه تشریفاتی) حقیقت بازمی‌دارند و از مراجعه‌ی پیروان‌شان به کتُب ردیه هراس دارند؟! همچنان که یکی از مبلّغان نجات‌یافته از بهائیت، در خصوص نوع پرورش بهائیان به دست پیشوایان بهائی می‌گوید: «ما بهائیان به کتب رَدیه به چشم عناد (دشمنی) می‌نگریستیم و ابداً حاضر نبودیم که جلدش را هم ببینیم تا چه رسد به مطالعه‌ی آن‌ها، بهائیان به طور کلی به دستور محفل، از خواندن کتُب دیگر ممنوع هستند و بدین طریق محفل راه دیانت حقایق را بر تمام اغنام الله بسته است».[3]

پی‌نوشت:
[1]. مجله‌ی آهنگ بدیع، شماره: 10، دی‌ماه 1342، ص 364.
[2]. «قالَ أَنْظِرْني‏ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ. قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرينَ [اعراف/15-14]؛ شیطان گفت: (حال که رانده درگاه شدم) مرا تا به روزی که خلایق برانگیخته شوند مهلت ده؛ خدا فرمود: البته مهلت خواهی داشت».
[3]. مسیح‌الله رحمانی، راه راست، تهران: بی‌نا، 1386 ش، ص 43.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.