بررسی روایت جوینی در هجوم به خانه وحی
جوینی که مقام استادی شخصی همچون «ذهبی» را دارد از پیامبر اینگونه روایت میکند: «هرگاه فاطمه را میبینم به یاد حوادثی میافتم که پس از من برای او رخ میدهد. گویا با چشم خود میبینم که ذلّت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته، حقّش غصب گردیده، از ارث محروم داشته، پهلویش بشکسته و فرزندش در رحم سقط گردیده... .»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بحث هجوم به خانه وحی و شهادت بانوی دو عالم، حضرت زهرا (علیها السّلام) از دیرباز مطرح بوده است. از روایات معتبر استفاده میشود این موضوع برای اولین بار از سوی وجود مقدّس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح گردیده؛ به عنوان مثال میتوان به راویتی که در پی میآید، استشهاد نمود: «جوینی» متوفای 730 هجری که علمای اهلسنت از او به «امام الحرمین» یاد کرده و مقام استادی شخصی همچون «ذهبی» را داراست، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه روایت میکند: «هرگاه فاطمه (علیها السّلام) را میبینم به یاد حوادثی میافتم که پس از من برای او رخ میدهد. گویا با چشم خود میبینم که ذلّت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته، حقّش غصب گردیده، از ارث محروم داشته، پهلویش بشکسته و فرزندش در رحم سقط گردیده، فریاد میزند «یا محمّداه» ولی کسی به داد او نمیرسد... فاطمه (علیها السّلام) اولین شخص از اهلبیت من است که غمگین و ستمدیده به شهادت رسیده و به من ملحق میگردد.»[1] روایت جوینی ثابت میکند که خانه فاطمه زهرا (علیها السّلام) مورد هجوم قرار گرفته، حرمتش شکسته، حقش غصب، بازویش شکسته شده و... .
برخی از وهّابیون، نسبت «حاطب لیل؛ هیزم کش شبانه» به جوینی داده و به همین جهت روایت وی را بیارزش دانستهاند. «حاطب لیل» به معنای جمعکننده هیزم در شب، کنایه از آن است که ممکن است همراه خود به جای هیزم، مار و عقرب همراه بیاورد، چنین راوی نیز ممکن است، روایات صحیح و ضعیف را در هم آمیزد. معنای ساده و روان حاطب لیل، آن است که راوی، حدیثی را بدون سند بیان کند.[2]
تنها مستند و دلیل وهّابیت برای اتّهام خود، ادّعای ابن حجر عسقلانی در انتساب چنین اتّهامی از سوی شمس الدین ذهبی است. گرچه ابن حجر این مطلب را به ذهبی نسبت داده، امّا با بررسی کتابهای ذهبی، از جمله سیر اعلام النبلاء، تاریخ الإسلام، میزان الاعتدال، تذکرة الحفاظ، تنقیح التحقیق، الکاشف فی معرفة من له الروایة فی کتب الستّة، المختصر من تاریخ ابن الدبیثی، معجم الشیوخ، المعجم المختص، المغنی فی الضعفاء و... این جمله را نیافتیم؛ بنابراین، اصل وجود چنین جملهای از ذهبی درباره جوینی جای تردید دارد.
افزون بر این، با توجه به مقام استادی جوینی برای ذهبی، گفتن چنین مطالبی از سوی وی با تعریف و تمجیدات فراوانی که وی از استاد خویش در کتابهای گوناگون خود نموده، سازگاری ندارد.[3]
آیا امکان دارد ذهبی تا این حد سخن متناقض گفته باشد؟ گذشته از این، اگر فرض را بر این گیریم که ذهبی چنین نسبتی را به استاد خود داده باشد، باز هم نمیتوانیم روایت او را به این بهانه رد کنیم، چرا که بسیاری از بزرگان اهلسنت همچون: جلالالدین سیوطی، ابواسحاق ثعلبی (صاحب تفسیر ثعلبی)، ابن جوزی، ابنتیمیه، زمخشری و غزّالی، که در وثاقت و اعتبار آنها تردید نیست نیز، طبق نظر علمای خودشان «حاطب لیل» بودهاند.
پینوشت:
[1]. «... و إنّی لمّا رأیتها، ذکرت ما یصنع بها بعدی، کأنّی بها و قد دخل الذّل فی بیتها وانتهکت حرمتها و غصب حقّها و منعت إرثها و کسر جنبها و أسقطت جنینها و هی تنادی یا محمّدا فلا تجاب... فتکون أوّل من تلحقنی من أهل بیتی فتقدم علیۀ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة.» فرائد السمطین، جوینی، طبع المحمودی، ج 2، ص 35.
[2]. «و عن الشّافعیّ قال مثل الّذی یطلب الحدیث بلا إسناد کمثل حاطب لیل.» فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن السخاوی، دار الکتب العلمیة، لبنان، ج 3، ص 4.
[3]. «ألإمام المحدّث الأوحد الاکمل، فخر الإسلام... دیّن و صالح.» تذکرة الحفاظ، ذهبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 4، ص 1.
افزودن نظر جدید