جنجال‌سازی به وسیله غیرت عرب

  • 1395/12/10 - 20:51

پیروان وهابیت می‌گویند در فرهنگ عرب بیش از هر قومی نسبت به زن، غیرت است؛ حال چگونه می‌توان پذیرفت که عمر حضرت فاطمه زهرا را کتک زده؟ در پاسخ می‌گوییم: آیا آنان که دم از غیرت عربی در آن دوران می‌زنند پاسخی برای رویداد‌های دوران ابوبکر درباره مالک بن نویره و حمایت جانانه‌ای که وی از جنایت‌کاری همچون خالد بن ولید آماده کرده‌اند؟ 

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث فاطمیه به شیعه وارد می‌‌کنند و در آن با جنجال‌سازی سعی می‌شود موضوع شهادت حضرت زهرا (علیها السّلام) را تحت‌الشعاع قرار دهد، این شبهه است که می‌گویند با توجه به این‌که اساسا در فرهنگ عرب بیش از هر قوم و ملّتی نسبت به زن، غیرت نشان داده و بر رعایت حال آنان حسّاسیت ویژه‌ای از خود نشان می‌دهند، چگونه می‌توان پذیرفت که عمر بن خطاب یک زن را، آن هم فاطمه زهرا (علیها السّلام) جگرگوشه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را کتک زده و مردم با غیرت عرب، هیچ واکنشی از خود نشان نداده باشند!

در پاسخ می‌گوییم: آیا آنان که دم از غیرت عربی در آن دوران می‌زنند، پاسخی برای رویداد‌های دوران حکومت ابوبکر درباره مالک بن نویره و حمایت جانانه‌ای که وی از جنایت‌کار و زناکاری هم‌چون خالد بن ولید نمود، آماده کرده‌اند؟ از جمله جنایات خالد بن ولید، کشتن مالک بن نویره و قوم اوست؛ وی به بهانه این‌که آن‌ها مرتد شده‌اند، به جنگشان رفته و مالک بن نویره که از سران شیعیان امیرمؤمنان (علیه السّلام) بود را به شهادت رساند و سر او را به‌عنوان پایه دیگ در کنار اجاقی نهاده و همان شب با همسر او هم‌بستر شد! هنگامی‌که خبر این جنایت به مدینه رسید، عمر از ابوبکر خواست تا به جرم زنا او را سنگسار کند؛ اما ابوبکر نپذیرفت و گفت: او اجتهاد کرده و در اجتهادش به خطا رفته! (و برای اجتهادش ثواب هم برده) عمر گفت: دست‌کم او را از کار بر کنار کن! ابوبکر گفت: «من شمشیری را که خداوند از نیام کشیده، غلاف نخواهم کرد.»[1]
هم‌چنین ابوفداء آورده است: «هنگامی‌که خبر به ابوبکر و عمر رسید، عمر به ابوبکر گفت: خالد مرتکب زنا شده، او را سنگسار کن؛ ابوبکر گفت: من او را سنگسار نخواهم کرد؛ زیرا او اجتهاد کرده و اشتباه کرده! عمر گفت: او یک مسلمان را کشته؛ او را قصاص کن! ابوبکر گفت: من او را نخواهم کشت، زیرا اجتهاد کرده و اشتباه کرده! عمر گفت: دست‌کم او را از کار بر کنار کن؛ پاسخ داد: من شمشیری که خدا به روی آنان کشیده را غلاف نخواهم کرد!.»[5]

ابن حجر نیز گفته است: «خالد همسر مالک را در نهایت زیبایی دید. مالک در این هنگام به همسرش گفت: تو مرا کشتی؛ یعنی کشته شدن من به خاطر توست... .»[2] و یا مطلبی که ابن حجر عسقلانی در کتاب «الاصابة» آورده: «... مالک بن نویره موهای فراوان بر سر داشت، به همین‌روی هنگامی که کشته شد، خالد دستور داد تا سر او را به‌عنوان پایه دیگ قرار دهند (تا بسوزد).»[3]
هم‌چنین در مورد کشتن مالک بن نویره و تجاوز به همسر او در همان شب در برخی کتاب‌‌های تاریخی آمده: «مالک بن نویره در حالی‌که همسرش همراه او بود، برای گفت‌وگو با خالد بن ولید نزد وی آمد؛ به محض آن‌که نگاه ناپاک خالد به همسر مالک افتاد، از زیبایی او به شگفت آمد و گفت: به خدا سوگند! به آن‌چه نزد تو هست نمی‌رسم، مگر آن‌که تو را بکشم! به همین‌روی او را کشت و با همسر او زنا کرد. ابوقتاده این خبر را به ابوبکر رساند و سوگند یاد کرد، بدین سبب که او مسلمانی را کشته و در همان روز به همسرش تجاوز نموده، هرگز زیر پرچم او حاضر نشود. ابوبکر نامه‌ای به خالد نوشت و برای او فرستاد. خالد در پاسخ او گفت: ای جانشین پیامبر! من اجتهاد کردم، در برخی از آن درست و در برخی از آن اشتباه کردم.»[4]

بنابراین از مجموع متون تاریخ که برخی از آن‌ها در بالا آمد، استفاده می‌شود مالک بن نویره، به خاطر ارتداد و یا ندادن زکات کشته نشد؛ بلکه چشم ناپاک خالد بن ولید و زیبایی همسر وی بود که او و مردان قبیله‌اش را به کشتن داد. حال مدافعان غیرت عرب، که آن را مانع ظلم به حضرت زهرا (علیها السّلام) می‌دانند پاسخ دهند.

پی‌نوشت:

[1]. «قال: ما کنت أغمد سیفا سلّه الله علیهم.» وفیات الأعیان، و أنباء أبناء الزمان، إبن خلّکان، دارالثقافة، لبنان، ج 6، ص 14.
[2]. «و لمّا بلغ ذلک أبا بکر و عمر. قال عمر لأبی بکر: إنّ خالدا قد زنی فارجمه. قال: ما کنت أرجمه فإنّه تأوّل فأخطا. قال: فإنّه قتل مسلما فاقتله. قال: ما کنت أقتله فإنّه تأوّل فأخطأ. قال: فأعزله. قال: ما کنت أغمد سیفا سلّه الله علیهم.» المختصر فی أخبار البشر، أبوالفداء، دارالنشر، ج 1، ص 108.
[3]. «أنّ ثابت بن قاسم روی فی الدّلائل: أنّ خالدا رأی إمرأة مالک و کانت فائقة فی الجمال، فقال مالک بعد ذلک لإمرأته: فتلتینی یعنی سأقتل من أجلک... .» الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، دارالجیل، بیروت، ج 5 ص 755.
[4]. «عن الزّبیر بن بکّار عن إبن شهاب: إنّ مالک بن نویرة کان کثیر شعر الرّأس فلمّا قتل، أمر خالد برأسه فنصب أثفیّة فنضج ما فیها قبل أن یخلص النّار إلی شئون رأسه.» الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، دارالجیل، بیروت، ج 5، ص 755.
[5]. «فأتاه مالک بن نویره یناظره واتّبعته إمرأته فلمّا رآها أعجبته فقال: والله لا نلت ما فی مثابتک حتّی أقتلک فنظر مالکا فضرب عنقه و تزوّجه إمرأته فلحق أبو قتاده بأبی بکر فأخبره الخبر و حلف ألّا یسیره تحت لواء خالد لأنّه قتل مالکا مسلما فقال عمر بن الخطّاب لأبی بکر یا خلیفة رسول الله إنّ خالدا قتل رجلا مسلما و تزوّج إمرأته من یومها فکتب أبو بکر إلی خالد فأشخصه فقال یا خلیفة رسول الله إنّی تأوّلت و اصبت وأخطأب... .» تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دار صادر، بیروت، ج 2، ص 131.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.