بازی مشایخ اویسیه با لفظ جلاله

  • 1395/12/19 - 17:36

صوفیان سلسله‌ی اویسیه که پیروی از اهل سنت به‌عنوان قطب را، بر خود لازم و واجب می‌دانند؛ مشایخ خود را سه دسته می‌کنند؛ رسومیه، الوهیه و علویه! و برای هر گروهی توجیه و تفسیری دارند. ایشان برای تقرب به درگاه الهی اعمال خاصی انجام می‌دهند و به زعم باطل خود فکر می‌کنند آموزه‌های باطل ایشان باعث نزدیکی به خداوند است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان به‌عنوان اشرف مخلوقات در نزد خداوند، بنا بر فطرت و آئینه پاک ذاتی خود همواره می‌کوشد تا در پیش خالق خود بهترین باشد و اگر فطرت کسی دست‌خوش تحریفات و غبار سنگین گناه و امیال نفسانی و هواهای شیطانی نشده باشد، این معنی در وجود او بارز و صادق است. آیات قرآن و روایات نبوی و خاندان مطهرش (صلی‌ الله علیهم اجمعین) مملو از این مقوله است که بهترین افراد در پیشگاه حضرت حق چه کسی است و چگونه یک انسان به حد اعلی و غایت مرغوبیت می‌رسد تا در نزد خدا بهترین باشد.
تصوف، راه و رسم سلوک گروهی است که دست از عرفان ناب اسلامی و آموزه‌های آن‌که همگی بر پایه‌ی فطرت، عقلانیت و وحدانیت خداوند شکل‌گرفته‌اند و از قول و فعل پیامبر و اهل‌بیت (علیهم اسلام) جاری و ساری هستند، شسته و به‌زعم خود و به روش زاهدانه‌ی اقوام و ملل قبل از اسلام می‌خواهند تا راهی برای تقرب به خدا بگشایند. درواقع ایشان راهی را که خود خداوند گشوده و به آن هدایت کرده و همان تنها صراط مستقیم است واگذاشته و می‌خواهند از بیراهه به منبع فیض برسند. بدیهی است که عبادت خداوند تنها راه نجات و صراط حق است که فرمود: «وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ [61/یس] و مرا بپرستید این است راه راست» و باز فرمود: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ [51/آل‌عمران] در حقیقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید، راه راست این است». هر عاقلی درک می‌کند که عبادت خدا درگرو فرمان‌برداری و اطاعت از دستورات اوست و این محقق نمی‌شود الا به سبب اجرای سخنان پیامبر (صلی‌ الله علیه و آله) در روز عید غدیر که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ؛ أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ...[1] هر کس من به او ولایت دارم و مولای اویم، این علی (علیه‌السلام) مولای او است. خداوندا، هر کس که او را مولای خود بداند و دوستدارش باشد، دوستش بدار و هر کس با او دشمنی ورزد دشمنش باش.» و در پی انجام این رسالت مهم بود که خداوند فرمود: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً [3/مائده] امروز کافران از دین شما (و بازگشت شما از آن) نومید شده‌اند، لذا از آنان نترسید و از من بترسید، امروز دین شمارا برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم.»
بنابراین اگر راهی برای بندگی خدا باشد، تنها راه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است[2] که خداوند به آن تصریح کرده و اگر انسان در پی تقرب به خداوند است، تنها از این مسیر می‌تواند به مدارج عالیه برسد و همه‌ی اعمال دیگر انسان نیز با این عیار عظیم، سنجیده می‌شود. پس تصوف و صوفیگری که خلاف راه مستقیم را می‌پیماید هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید و آموزه‌های آن باعث رستگاری نخواهد بود.
صوفیان اویسیه که پیروی از اهل سنت به‌عنوان قطب را، بر خود لازم و واجب می‌دانند؛ مشایخ خود را سه دسته می‌کنند؛ رسومیه، الوهیه و علویه! و برای هر گروهی توجیه و تفسیری دارند. مثلاً در مورد الوهیه می‌نویسند: «و الوهیه آن جماعتی را گویند که در بحر بی‌پایان الطاف الوهیه غرق شوند و ذکر ایشان کلمه‌ی الله باشد که اسم ذات است و این را ازآن‌جهت انتخاب کرده‌اند که با مداومت بر او به کمال ولایت رسیده و جامع چندین صفت می‌گردند به‌شرطی که تکرار این ذکر کنند به این عنوان که ابتدا الف الله را از سر ناف که انتهای مخارج است بکنند و بر سر سینه بکشند و مجرای نفس را مطلق بربندند و طوطی ناطق زبان را بر کام بالا التیام دهند، آنگاه اسم ذات را به احضار بر قلب صنوبری که محل مشاهده‌ی امور عالم غیب است به ضرب بزنند تا جرم و پرده‌ای که آئینه ی دل را تیره ساخته است از آتش عشق الله بگدازد تا آئینه ی جهان‌نما گردد تا خود را مقرب به درگاه حضرت الوهیت سازند.»[3]
صوفیه در حالی بازی گرفتن نام خداوند را وسیله‌ای برای تقرب به خدا می‌دانند که حق‌تعالی رعایت تقوا را مسیر بهتر بودن و گرامی بودن در نزد خود می‌داند و می‌فرماید: «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبيرٌ [13 / حجرات] گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!» این اعمال و رفتار، نتیجه‌ی دوری از همان صراط مستقیم و راه پیامبر و آل او است که ایشان را به توجیهات مختلف و ابداعات گوناگون مجبور می‌سازد تا شاید از این راه فطرت خود از راه غیر صحیح ارضا کنند و به خود بقبولانند که در مسیر خدا قدم برداشته‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. شیخ کلینی، اصول کافی، نشر کتاب‌فروشی علمیه اسلامی، ناصرخسرو، تهران 1369، ج 1، ص 287
[2]. علامه امینی، نظره فی کتاب منهاج السنه النبویه، تحقیق احمد کنانی، نشر مشعر، تهران، ج4، ص238
[3]. کتر محمد منیر عالم، تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)، نشر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام‌آباد 1418 ه ق، ص 7

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.