نفوذ وهابیت در باورهای مسلمین
برخی از دول به ظاهر اسلامی برای نهادینه شدن تفکرات وهابیت در جوامع خود، اندیشه های آنان را در متون درسی مقاطع مختلف تحصیلی وارد کرده اند. همین مسئله موجب شده است فرزندان خانواده هایی که این باورها را قبول ندارند، با ورود به نظام های آموزشی دولتی تحت تاثیر این افکار قرار گیرند که این امر باعث نگرانی برخی از خانواده ها شده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت آن قدر در برخی دول به ظاهر اسلامی نفوذ کرده است، که توانسته است اندیشه و تفکرات خود را نهتنها در اذهان مردم بلکه در متون درسی مقاطع مختلف تحصیلی بگنجاند. این امر باعث شد که کودکان از بدو ورود به مدارس با تفکرات وهابیت آشنا شوند و با آنها خو بگیرند. مع الاسف اینگونه مطالب به قدری در عمق ذهن دانش آموزان اثر میکند که هر آنکه را که نظرش بر خلاف آراء آنها باشد را مشرک و کافر میدانند.
از جمله مباحثی که وهابیت بر آن تاکید فراوان دارند، بحث توحید و شرک است و هر کسیکه اندک اختلافی در این قضیه با آنها داشته باشد، خون و مالش مباح است.
وهابیت، شرک را بر دو بخش شرک اکبر و شرک اصغر تقسیم کردند و معتقدند اگر کسی به شرک اکبر مبتلا شد، خون و مالش مباح است. غافل از اینکه در معنای شرک اکبر دچار انحراف شدند، و با تعریفی که از شرک اکبر دارند، اکثر مسلمین را مهدور الدم میدانند و به همین بهانه دست به کشتار مسلمانان میزنند.
آنها میگویند تقرب به واسطه ذبح و نذر بهسوی غیر خدا مانند صاحبان قبور اولیاء الهی، از جمله مصادیق شرک است و چون بسیاری از مسلمانان بهسبب چنین اعمالی که در اطراف ضریح اولیاء الهی انجام میدهند، و به سبب طلب شفاعت و توسل، مرتکب شرک اکبر میشوند، لذا از دایره اسلام و مسلمین خارجند و خون و مالشان مباح خواهد بود.
آنچه که قابل ذکر است این است که برداشت اشتباه و غلط وهابیت و تکفیریها از آیات قرآن، سبب شد که چنین فتاوای عجیبی از بزرگان این فرقه علیه دیگر مسلمانان صادر شود.
وهابیت در مورد توسل و طلب شفاعت دچار سردرگمی بزرگی شدند. آنها توسل و شفاعت از امامان و اولیاء الهی را شرک میدانند و این درحالی است که در قرآن موارد فراوانی از توسل و تبرک انبیاء الهی و مردم بیان شده است. مانند توسل فرزندان حضرت یعقوب به یعقوب نبی برای طلب استغفار؛ متوسل شدن مسیحیان به حضرت عیسی برای شفای بیماران و یا توسل یهودیان به حضرت موسی برای زنده شدن مقتول و بسیاری از موارد دیگر. پس بنا بر اعتقاد وهابیت انبیاء الهی هم باید مرتکب شرک اکبر شده باشند، که این امر محال است.
به غیر از شواهد قرآنی، ادله روایی و تاریخی بسیاری از تبرک و توسل به رسول خدا و وسایل آن حضرت، و حتی غیر از رسول خدا مانند ابن عباس، در منابع روایی و تاریخی مهم اهل سنت بیان شده است.
احمد بن حنبل، ترمذی، ابن ماجه و بیهقی از عثمان بن حنیف روایت میکنند که «مردی نابینا خدمت رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: از خدا بخواه مرا بهبود بخشد. پیامبر اکرم به او فرمود: اگر خواستی دعا میکنم، ولی اگر صبر کنی، برای تو بهتر است. عرض کرد: دعا بفرمایید. پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) به او فرمود: وضو بگیر و این دعا را بخوان: (اللّهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمه. یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی. اللّهم شفعه فیّ.) پروردگارا! من بهوسیله پیامبرت محمد پیامبر رحمت، بهسوی تو میآیم و از تو درخواست میکنم. ای محمد! من برای درخواست حاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم، تا خواستهام برآورده گردد. خداوندا! او را شفیع و وسیله من قرار ده.»[1]
و یا اینکه در صحیح بخاری روایت وارد شده است که تارهایی از موی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) نزد ام سلمه زوجه رسول خدا بود، که هرگاه کسی را چشم زخمی میرسید، ظرف آبی خدمت ایشان میفرستاد، تا آن موها را در آن فرو کند و آسیبدیده را شفا بخشد.[2]
و باز در صحیح بخاری آمده است که عمر بن خطاب هرگاه قحطی میشد، عباس بن عبدالمطلب را شفیع و وسیله قرار میداد و میگفت: «اللّهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا. قال: فیسقون.[3] پروردگارا! ما در گذشته با توسل به پیامبرمان بهسوی تو میآمدیم و تو بارانمان میدادی و سیرابمان میکردی، و اکنون با توسل به عموی پیامبرمان بهسوی تو میآییم. پس بارانمان ده و سیرابمان کن. راوی گوید: پس از آن باران میبارید و سیراب میشدیم.»
سمهودی نقل میكند: اهل مدینه را قحطی شدیدی گرفت، مردم به عایشه شكایت كردند، عایشه گفت به قبر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بنگرید و از آن روزنهای به سوی آسمان قرار دهید، به طوریكه بین قبر و بین آسمان سقفی نباشد، این كار را انجام دادند، پس باران بارید به نحوی كه گیاه رویید و شتران فربه شدند و این سنّتی شد برای اهل مدینه كه در مواقع خشكسالی، روزنهای را به سوی آسمان باز میكنند.[4]
ذهبی در روایتی نقل کرده است که احمد بن حنبل رئیس و پیشوای حنابله همیشه تار مویی را با خود همراه داشت و میگفت این تار موی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.[5]
موارد مذکور فقط چند مورد برای بیان توسلات و تبرکاتی بود، که در منابع دست اول اهل سنت آمده است.
ما بااینکه ایمان داریم خدای سبحان قادر بود که حضرت یعقوب را بدون نیاز به پیراهن یوسف دوباره بینا کند و نیل را بدون نیاز به زدن عصای موسی بشکافد و مرده را بدون نیاز به زدن قسمتی از اعضای گاو بر آن زنده کند،[6] ولی خداوند برای همه این کارها، واسطه و وسیله قرار داد تا مردم بفهمند که وسیله و واسطه، سنت خدا در خلقش است و هرگز شرک به خدا نیست، چنانچه وهابیت ادعا دارد.
حال سؤال این است که وهابیت چگونه این امر را موجب شرک میدانند و مجوزی برای مباح دانستن خون مسلمین میشمارند؟
پینوشت:
[1]. مسند احمد جلد 4 صفحه 138.
سنن ترمذی کتاب الدعوات جلد 13 صفحه 80 - 81.
سنن ابن ماجه کتاب اقامة الصلا ة و السنة فیها باب ما جاء فی صلا ة الحاجة حدیث 1358‚ صفحه 441
[2]. صحیح بخاری کتاب اللباس باب ما یذکر فی الشیب جلد 4 صفحه 27
[3]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص200، کتاب اصحاب النبی باب مناقب عباس بن عبدالمطلب.
سنن بیهقی، بیهقی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص352
[4]. وفاءالوفا، سمهودی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج ۴، ص ۱۳۷۴
[5]. ذهبی شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، بیروت، ج11،ص230 و256
[6]. سوره بقره: آیه 72و73
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید