بینیازی صوفیه از قرآن و عترت ؟!
صوفیه مکاشفات خود را وحی الهی قلمداد کرده و قائل هستند که بدون واسطه علوم و معارف الهی را از حق تعالی اخذ میکنند. با قبول این مطلب که صوفیه علوم خود را از کتاب و سنت اخذ نمیکنند، بلکه علوم ایشان مستقیما از جانب خداست، این سوال مطرح میشود که جایگاه آیات و روایات، و کاربر آنها برای مسلمین چه میشود؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیه مکاشفات خود را وحی الهی قلمداد کرده و قائل هستند که بدون واسطه، علوم و معارف الهی را از حق تعالی اخذ میکنند. ابن عربی در این باره میگوید: «قال ابویزید البسطامی فی هذا المقام و صحته یخاطب علماء الرسوم اخذتم علمکم میتا عن میت و اخذنا علمنا عن الی الذی لا یموت. یقول امثالنا حدثنی قلبی عن ربی و انتم تقولون حدثنی فلان و این هو؟ قالوا مات عن فلان و این هو؟ قالو مات.[1] بایزید بسطامی در صحت این مقام علما را خطاب قرار داد و گفت: شما علم خود را از مرده میگیرید و ما علم خود را از کسی میگیریم که همیشه زنده است. میگوید قلب امثال ما از جانب خدا حدیث میکند و شما میگویید فلانی به من گفت. وقتی از شما سوال میشود فلانی کجاست؟ میگویید مرد. و میگویید فلانی از فلانی برای ما نقل حدیث کرده است. وقتی از نفر دوم از شما سوال میشود درباره او نیز میگویید او نیز مرده است.» و نیز از بایزید نقل کردهاند که پیش او گفتند فلان کس از فلانی حدیث آموخت و از او چیزها نوشت. شیخ گفت: «مساکین اخذوا علیهم میتاً عن میت و اخذنا علمنا عن الحی الذی لایموت.[2] فقیران علم خود را از مرده گرفتهاند و ما علم خود را از کسی میگیریم که نمیمیرد.» از دیگر نقل کردهاند که گفته است چون صوفی ببینی که به «اخبرنا و حدثنا» مشغولست دست از وی بشوی».
بنابراین صوفیه نیازی به تمسک به قرآن و حدیث ندارند زیرا که به خیال خود مستقیما با خداوند متعال در ارتباطند! در این زمینه آمده است: «قال بعض العارفین اخذتم علمکم میتا عن میت و اخذنا علمنا عن الحی الذی لا یموت. و هذا العلم المشارالیه و هو علم الوراثه لا علم الدارسه یعنی ان علوم الانبیاء لدیته، فمن کان علمه مستفادا من الکتب الروایه و الدارسه فلیس هو من ورثه الانبیاء لان علومهم لا یستفاد لا من الله.[3] بعضی از عارفین گفتند شما(علماء) علم خود را از مرده میگیرید و ما علم خود را از کسی میگیریم که نمیمیرد و این علم اشاره دارد به اولیاء. این علم علم وراثتی است نه علم دراستی(اکتسابی) یعنی علوم انبیاء نزد اولیاء است. پس کسی که علمش مستفاد از کتاب و روایه و دراسه باشد، او ورثه انبیاء نیست. به خاطر آنکه علوم آنها مستفاد از خداوند نیست.»
حال اگر اولیاء در مواردی استدلال به آیات و روایات میکند، تنها برای تنبیه آنانی که اهل کشف نیستند میباشد، چنانکه قیصری میگوید: «فعلوم الاولیاء و الکمل غیر مکتسبه بالعقل و لا مستفاده من النقل، بل ماخوذ من الله، معدن الانوار و منبع الاسرار و اتیانهم بالمنقولات فیما بینوه انما هو استشهاد لما علموه، و اتیانهم المعانی بالدلایل العقلیه تنبیه للمحجوبین و تانیس لهم.»[4] علوم اولیاء و کاملین (انسانهای کامل) قابل دسترسی با عقل نیست و از نقل نیز استفاده نمیشود (چیزی از آن در نقل بدست نمیآید.) بلکه از خداوند گرفته میشود که معدن انوار و منبع اسرار است. و استفاده کردن اولیاء از منقولات در مواردی که به عنوان بینه استفاده میکنند، فقط بخاطر شاهد آوردن برای چیزهایی است که آن رامیدانند...»
با قبول این مطلب که اولیاء الهی علوم خود را از کتاب و سنت اخذ نمیکنند، بلکه علوم ایشان مستقیما از جانب خداست، این سوال مطرح میشود که جایگاه آیات و روایات، و کاربر آنها برای مسلمین چه میشود؟ آیا فرمایشات گهر باری که ائمه معصومین (علیهم السلام) به نقل از پدرانشان بیان فرمودهاند، از همین مقولهاند؟ با دقت در مطالب ذکر شده عدم همخوانی علوم مورد ادعای صوفیه، با آنچه که ائمه معصومین (علیهم السلام) آموزش دادهاند، روشن میشود.
پینوشت:
[1]. محیی الدین عربی، فتوحات مکیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج 1، ص 280
[2]. زرینکوب عبدالحسین، امیرکبیر، تهران، 1392، ص 160
[3]. صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، اسرار الآیات، حکمت، تهران، 1385، ص 12
[4]. قیصری داوود بن محمد، شرح فصوص قیصری، مولی، تهران، 1387، ص 318
افزودن نظر جدید