وهابیت ، تحریف و تخریب متون اسلامی
تحریف متون ادیان، سابقه تاریخی دارد. با مراجعه به تاریخ درمی یابیم که سردمدار تحریف، یهود است که بعد از دین یهودیت به دین مسیحیت نیز رخنه و پس از آن نیز وارد دین اسلام شد. به اعتراف برخی از علمای اهل سنت، بنی امیه پیش رو تحریف، در دین اسلام بودند که بعد از رحلت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فعالیت خود را آغاز کردند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تخریب و دستبردن به متون ادیان، سابقه تاریخی دارد. با مراجعه به تاریخ در مییابیم که سردمدار تحریف، یهود است، و قرآن نیز به این موضوع اشاره دارد. خداوند در قرآن میفرماید: «أَ فَتَطمَعُونَ أَن يُؤمِنُوا لَکُم وَ قَد کانَ فَريقٌ مِنهُم يَسمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُم يَعلَمُونَ.[بقره/75] اینک اى مؤمنان! آیا به این دل بستهاید که یهودیانِ حق ناپذیر سخن شما را باور کنند؟ در حالىکه گروهى از آنان کلام خدا را مىشنیدند و پس از آنکه آن را به خرد دریافتند، تحریف مىکردند و خود مىدانستند چه مىکنند.»
تحریف متون دینی بعد از دین یهود به مسیحیت نیز رخنه و پس از آن نیز وارد دین اسلام شد؛ به اعتراف برخی از علمای اهل سنت، بنی امیه پیشرو در تحریف، در بین مسلمانان بودند که بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فعالیت خود را تشدید کرده و روایاتی که در فضائل اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) وارد شده بود را دگرگون ساختند و حقایق را بر امت اسلامی پوشاندند.
جاحظ در کتابش مینویسد: «امویان نخستین کسانی بودند که آشکارا در تاریخ اسلامی، و آداب و رسوم دینی، بدعت بهوجود آوردند و سعی کردند از شاهان ایران و روم شرقی پیروی نمایند.»[1]
نمونههای فراوانی در دستبرد بنی امیه به روایات وجود دارد؛ بهعنوان نمونه معاویه به سمرة بن جندب پیشنهاد صد هزار درهم داد و از او خواست که آیهی «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالعِبادِ.[بقره/207] بعضی از مردم، جان خود را بهخاطر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.» که قریب به اتفاق مفسرین فریقین آن را در شأن حضرت علی (علیه السلام) میدانند، را تحریف کرده، به عبدالرحمن بن ملجم مرادی منسوب کند، که او نیز با دریافت چهارصد هزار درهم قبول کرد که این کار را انجام دهد.[2]
در عصر کنونی، وهابیت ادامه دهنده راه سلف خود شدند و دست به تحریف متون روایی زدند و بخشی از روایات که با دیدگاههای آنها سازگاری ندارد را از کتب خود حذف و یا عباراتی را اضافه کردند.
آنگونه که از شواهد و قرائن پیداست، دستدرازی به منابع روایی در میان برخی از بزرگان اهل سنت، امری رایج بوده است. کینه و حسادت آنها به اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) به حدی رسیده است که حاضرند مهمترین کتب خود را تحریف نمایند که در ادامه به بیان چند نمونه اکتفاء میکنیم.
در چاپهای گذشته بخاری حدیثی در مورد متعه آمده است، بخاری نقل میکند که عمران بن حصین گفته است: «نزلت آیة المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله و لم ینزل قرآن یحرمه و لم ینه عنها حتی ماتت. قال رجل برأیه ما شاء. قال محمد(بخاری) یقال أنه عمر.[3] آیه متعه در کتاب خدا نازل شده است و ما آن را با رسول خدا انجام میدادیم و قرآن آن را حرام نکرده و پیامبر نیز آن را تحریم نکرده است. سپس مردی آمد و به رأی خود عمل کرد، محمد گفت: میگویند او عمر بن خطاب بود.»
اما در چاپهای دیگر جمله (قال محمد یقال أنه عمر) حذف شده است.
در نمونهای دیگر، ابن حجر در کتاب الصواعق، ذیل آیه 12 سوره مبارکه زخرف میگوید: «مسلم، ابوداود، نسایی، ابن ماجه با سندهای مختلف از رسول خدا نقل کردند که فرموده است: «المهدی من عترتی من ولد فاطمة.[4] مهدی از اهل بیت من و از فرزندان فاطمه است.»
با مراجعه به کتاب مسلم در مییابیم که این روایت را از این کتاب حذف کردند و همینک در کتاب صحیح مسلم این روایت وجود ندارد و علاوه بر آن دانشمندان اهل سنت مانند محمد علی الصبان[5] در کتابش بیان کرده است که روایت مذکور از کتاب مسلم حذف گردیده است.
از اینگونه موارد در کتب دیگر اهل سنت نیز موجود است. مانند حذف حدیث مؤاخاة از کتاب مسند احمد که قندوزی به آن اشاره کرده است.[6]
یا مانند حذف حدیث سفینة در کتاب تفسیر آلوسی در ذیل آیه 22 سوره مبارکه شوری که محمد النوری نویسنده کتاب «ردود علی شبهات السلفیة» به آن اعتراف کرده است. او در کتابش نوشته است: «نعمان (فرزند آلوسی) در تفسیر پدرش دست برده است و آن را تحریف کرده است، که اگر این کار را نمیکرد تفسیر پدرش منبع بزرگی برای مسلمانان بود.»[7]
این مقاله تنها بخشی از تحریفاتی بود که خود اهل سنت به آن اعتراف دارند.
پینوشت:
[1]. رسالة استحقاق الامامة، جاحظ، مکتبة الهلال، بیروت: ص16
[2]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص73
[3]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة ، بیروت: ج5، ص158
[4]. الصواعق المحرقة، ابن حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص272
[5]. اسعاف الراغبین، محمد علی الصبان، مکتبة المغربیة: ص45
[6]. ینابیع المودة، قندوزی، دارالاسوة: ج1، ص180
[7]. ردود علی شبهات السلفیة، محمد النوری: ص249
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید