تعقل و نیایش، راههای شناخت و عرفان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شارحین صوفی مرام و محققین مستصوف، در توجیه ابداع روش صوفیانه در سلوک عرفان اسلامی به دلایلی اشاره میکنند که بطلان آن با ادلهی نقلی اسلامی واضح و روشن است.
از جمله توجیهاتی که برای شکلگیری مسلک تصوف شده این است که، سنت نبوی (صلی الله علیه و آله) و عقل انسان دیگر توان این را نداشت تا قوت قلبی برای طالبین حقیقت و سالکین باشد! از این رو گروهی که بعداً معروف به صوفی شدند، تنها راه نجات خود از این ورطه را تمسک به نور باطن دیدند تا به این وسیله به کمال و حقیقت برسند!
آقای زرینکوب در این باره مینویسد: «وقتی دیگر نه سنت، نه عقل جایی داشت که نیروی اطمینان در روحهای طالب بدمد، تنها امید باقی مانده در راه یافتن به حقایق دینی چیزی معروف به نور باطنی بود که صوفیان طرفدار پر حرارت آن بودند. اینان مردمی بودند که نمیتوانستند نیازهای دینی خود را در چهارچوبهای سنتی و فکری و متعارف اسلامی برآورده کنند. به نظر آنها دعا و نیایش و تشریفات مذهبی فقط تلاشی بود که عابد به پاداش آن بهشت طلب میکرد؛... عقیدهی آنها به اینکه راههای رسیدن به خدا به عدد نفوس خلق است به ایشان اجازه نداد پیروی از فرقهها و افرادی کنند که مدعی بودند کمترین انحراف از اسلام سنتی به الحاد منجر میشود؛ در حقیقت آنها حقیقت را کمتر یا بیشتر در همهی کیشها و آیینها میجستند.»[1]
جناب زرینکوب در بخشی از تحلیل خود ناکارآمدی عقل را دلیلی بر شکلگیری حرکت صوفیانه با آداب و روش خاص خود، بیان کردند در حالیکه عقل سرآمد همهی مخلوقات خداوند و بهترین وسیله برای شناخت پروردگار است.
قرآن به عنوان کتاب وحی و سخنان خالق همواره و با تأكيد فراوان، همهی مردم را به اندیشه و تعقل دعوت کردهاست. آيات الهی با واژهها و عبارات مختلف از جمله؛ تفكّر، لُبّ، فقه، شعور، بصيرت، درايت، ذكر، تدبّر و مثل آن، تعقل و اندیشه کردن را ستوده و با تشویق به این کار مهر تاییدی بر آن زدهاست. دعوت به تعقل در جای جای قرآن هست و به تعبير صاحب المیزان مرحوم علامه طباطبايي، بیش از سيصد مورد به تفكر و تذكر و تعقل دعوت كرده است.[2]
در سورهی مبارکهی انفال، خداوند متعال کسانی را که از نعمت عقل بهره نمیگیرند و به گونهای آن را عاجز از فهم و شعور و درک حقایق میدانند، در حد حیوان تنزل داده و میفرماید: « انَّ شَرَّ الدَّوَآبّ عِندَللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذيِنَ لاَيَعْقِلُونَ»[3] و در جای دیگر، در سورهی مبارکهی فرقان این دسته را از حیوانات هم گمراه تر میداند.[4]
حیات انسان و زندگی بشر، استوار بر تفکر بر پایهی وحی است و همین اندیشیدن در آیات و آفاق است که انسان را به کمال حقیقی و شناخت و عرفان میرساند.
آقای زرینکوب در بخشی دیگر از تحلیل خود، از منظر صوفیانه، دعا و نیایش را تنها برای رسیدن به بهشت دانستند و آن را از اینکه بتواند مسیری به سوی شناخت و حقیقت باشد، عقیم دانستند. این موضوع اگر یک تئوری صوفیانه بوده یا تحلیل ایشان در هر دو صورت باطل و مردود است. زیرا سنت نبوی(صلی الله علیه و آله) تضرع و خشوع در برابر خدا و دعا کردن به درگاه احدیت بوده و خداوند نیز نحوهی نیایش را در قرآن بیان کرده و آیاتی از نیایش بندگان صالح خود و کسانی که در سیر و سکوک به حقیقت رسیدهاند را بر پیامبرش نازل فرموده است.[5] دعا کردن و نیایش سهم بسیار مهم و اثرگذاری در شناخت و رسیدن به حقیقت ایفا میکند. امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ...[6] شما را سفارش مىكنم به دعا كردن، زيرا با هيچ چيز به مانند دعا به خدا نزديك نمىشويد و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را، به خاطر كوچك بودنش رها نكنيد، زيرا حاجتهاى كوچك نيز به دست همان كسى است كه حاجتهاى بزرگ به دست اوست.
دعا و نیایش به همراه تعقل در آیات الهی و عمل به شریعت، بهترین و مؤثرترین و تنهاترین راه برای رسیدن به عرفان و شناخت و حقیقتی است که صوفیان سالیان دراز در پی آنند و با گم کردن مسیر حق، به بیراهه کشیده شدهاند.
پینوشت:
[1]. تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، زرینکوب، تر جمه کیوانی، صص 6-35
[2]. الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبایی، ج 5 ص 254 تا 256 (طبع بيروت)
[3]. «بدترين جانوران (و شقيترين مردم) نزد خدا كساني هستندكه (از شنيدن و گفتن حرف حق) كر و لالند و اصلاً (در آيات خدا)تعقل نمیكنند.»
[4]. اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ اَويَعْقِلُونَ اِنْ هُمْ اِلاَّ كالاَنْع'َمِ بَلْهُمْ اَضَلُّ سَبِيلاً، فرقان/ 44
[5]. برای نمونه: « رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ، آل عمران/8»
[6]. كافى، کلینی،(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 467، ح 6
افزودن نظر جدید