چگونه از شخصی که مرده است می توان استمداد کرد؟

  • 1395/09/23 - 19:07
یکی از پرسش‌های مهم این است که چگونه از شخصی که مرده است می توان استمداد کرد؟ کسی که این پرسش را دارد باید درباره حقیقت توسل بلکه حقیقت انسان چیزهایی را بداند؛ اینکه حقیقت انسان روح اوست نه بدن مادی او و دیگر اینکه هر کس به پیامبری توسل می‌کند در حقیقت از خدا توسل کرده است. بعد از فهم این دو می‌تواند درستی آن را درک کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از پرسش‌های مهم این است که چگونه از شخصی که مرده است، می‌توان استمداد کرد؟ کسی‌که این پرسش را دارد، باید درباره حقیقت توسل بلکه حقیقت انسان به چند نکته مهم توجه کند:
1. حقیقت انسان به بدن مادی نیست، که وقتی روح جدا شد، حقیقتش از بین برود و دیگر درک و شعور نداشته باشد بلکه حقیقت انسان به روح و جان اوست که هرگز از بین نمی‌رود و همیشه حیات دارد. همان‌گونه که در این دنیا، بدن انسان بخاطر روح، درک و شعور دارد، در آن دنیا نیز در قالب مثالی و بدنی که شبیه بدن مادی است، درک و شعور دارد چنان که آیات و روایات فراوانی بر حیات وشنیدن آن دلالت دارد که بیان خواهد شد. پس به صرف این که بدن انسان خاک است نمی توان حقیقت انسان را بی اثر دانست، فی الحال شهدا در برزخ حیات ویژه‌ای دارند که از رزق و روزی الهی استفاده می‌کنند و انبیای الهی از شهدا کمتر نیستند و استمداد و توسل، به حقیقت انسان است نه به بدن مادی او که از خاک است.
2. شخصی که به پیامبران و اولیای الهی متوسل می‌شود، از بدن میت یا زنده چیزی نمی‌خواهد، بلکه او از خدا درخواست می‌کند، ولی با توسل به کرامت و عظمت انسان‌های بزرگ که در پیشگاه خدا مقرّبند یا درخواست و استمداد از روح انبیاء و اولیای الهی است که هرگز نابود نمی‌شود و در برزخ، از حیات، سماع و شنوایی برخوردارند و در قالب مثالی زندگی می‌کنند و به اذن الهی به اهل دنیا نظارت و با آنان ارتباط دارند. آیا چنین درخواستی عبادت میّت است؟ اگر چنین درخواستی عبادت باشد، درخواست از زنده نیز عبادت او به‌شمار می‌آید، در صورتی‌که عبادت نیست. حتی به اعتراف وهابیت این نوع توسل (توسل به زنده) اشکال ندارد.
اگر گفته شود که ملاک شرک، وسیله قراردادن موجودی است، که حیات ندارد. پاسخ این است که صرف وسیله قراردادن موجودی که حیات ندارد، موجب شرک نمی‌شود؛ زیرا موجودات غیر ذی حیات نظیر: آب، غذا، دارو و غیر آن وجود دارد، که تمامی آن‌ها سبب و وسیله حیات و رفع گرفتاری انسان می‌شود و هر مسلمانی عقیده به این اسباب دارد، بدون این‌که موجب شرک بشود.
با این حال اگر گفته شود که اسباب طبیعی مانند آب دارای اثر می‌باشد، اما کسانی‌که از دنیا رفته‌اند، چنین اثری ندارند، باید در جواب آن‌ها بگوییم: اولاً کدام آیه و روایت ملاک توحید و شرک را عقیده به اثر داشتن موجودی غیر از خدا دانسته‌ است؟ ملاک توحید و شرک در قرآن و روایات به‌خوبی بیان شده است و آن توسل و خواندن غیر خدا بدون اذن الهی است، به گونه‌ای که غیر خدا در عرض خدا دارای اثر باشد.
ثانیاً اگر ملاک اثر داشتن است، چه نوع اثری ملاک است، آیا اثر مادی یا اثر معنوی؟ اثر هر چیزی خواه مادی باشد یا معنوی مناسب خود آن وسیله است. سبب معنویت اثر معنوی دارد و سبب مادی اثر مادی دارد. هیچ مسلمانی در هنگام زیارت پیامبر اکرم و توسل به ایشان، عقیده ندارد که آن حضرت از قبر بلند شوند و به کمک آنان بشتابند و یا با صدا کردن پاسخ دهند، بلکه آثار معنوی نظیر: توجه و عنایت خدا به بندگان گناهکار به سبب توسل به وجود پیامبر اکرم، رفع گرفتاری مسلمانان، اظهار ارادت و محبت، رشد ایمان و طلب برکت در سایه توسل امکان پذیر می‌باشد.
ثالثاً بر فرضی که گفته شود آثار یاد شده بر توسل به زنده مترتب می‌شود، هیچ مسلمانی این عقیده را ندارد، که پیامبران با مرگ ظاهری نابود می‌شوند، بلکه جسم از حرکت باز می‌ایستد، ولی روح در قالب مثالی که حقیقت انسان را شکل می‌دهد، زنده است. هیچ مسلمانی در هنگام زیارت پیامبر اکرم به زیارت سنگ و خاک نمی‌رود؛ بلکه نزد حقیقتی می‌رود که احترام، محبت و ایمان به او واجب است. این زیارت و آمدن، مصداق آیه‌ی شریفه: «اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا للّه و استغفر لهم الرسول...[نساء/64] اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد.» می‌باشد.
آیا منکرین توسل، به پیامبر اکرم محبت ندارند؟ آیا به پیامبری عشق می‌ورزند، که موجود است یا معدوم؟ روشن است که محبت و ایمان به پیامبری است که در عالم برزخ وجود دارد و این وجود عین حیات است که با عنایت الهی مانند دنیا معجزه می‌کند. از این‌رو حقیقت وجود پیامبر اکرم که در آن عالم از حیات برتری برخوردار می‌باشند، واسطه قرار می‌گیرد.
در نهایت روایت معروف که مربوط به سخن گفتن پیامبر با کشته شدگان بدر بود را ذکر می‌کنیم تا سخنان و دلائل عقلی محکم‌تر شود: «پيامبر (صلی الله علیه و آله در روز جنگ بدر دستور داد اجساد كفار را بعد از پايان جنگ در چاهى بيفكنند، سپس آنها را صدا زد و فرمود: هل وجدتم ما وعد اللَّه و رسوله حقا؟ فانى وجدت ما وعدنى اللَّه حقا! آيا شما آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده بود به حق يافتيد؟ من كه آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم.
در اين‌جا عمر اعتراض كرد و گفت اى رسول خدا! چگونه با اجسادى سخن مى‏گويى كه روح در آن نيست؟! پيامبر فرمود: «ما انتم باسمع لما اقول منهم، غير انهم لا يستطيعون ان يردوا شيئا![1] شما سخنان مرا از آن‌ها بهتر نمى‏‌شنويد، چيزى كه هست آن‌ها توانايى پاسخ‌گويى را ندارند.»
پس چگونه با این حدیث و این دلائل عقلی ممکن است مردگان صدای ما را نشنوند؟
بنابراین توجه و دقت در آیات قرآن ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد، که توسل با شرایط یاد شده، با توحید منافات ندارد و هرگز منحصر به حضور در دنیا نمی‌باشد، بلکه عالم دنیا و برزخ را در بر می‌گیرد.

پی‌نوشت:

[1]. سخن گفتن پيامبر (ص) با كشتگان بدر 
رک پاسخ به شبهات مطرح شده توسط توحيد قريشي در مورد سماع، زیارت، شفاعت اموات(موتی) و دیگر مقالات پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.