حوادث بهوجود آمده پس از شهادت امام حسین(ع) در منابع اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انکار حوادث و دگرگونی در عالم بر اثر شهادت امام حسین (علیه السلام) امری است که اکثر علمای فرق و مذاهب اسلامی بدان معتقدند و این اعتقاد درونی به حدّی زیاد است، که در روایات و کتب فریقین به آن تصریح شده است. اما از آنجایی که برخی گروهها و فرق به مانند فرقه ضاله وهابیت و همفکرانشان عناد و تعصب به این وقایع دارند؛ لذا در این موضوع هم بیکار ننشستهاند و شروع به شبههافکنی و انکار حقیقتی کردند، که از قرون گذشته نسل به نسل و سینه به سینه حقایق آن گفته شده است. افرادی مانند ابن تیمیه و طرفدارانش میگویند: اینکه آسمان در شهادت امام حسین (علیه السلام) خون بارید، این دروغ و کذب محض است و آسمان برای مرگ کسی خون نمیبارد، و همچنین میگویند آسمان قرمز رنگ شد یا از سنگها خون جاری شده، تمام اینها دروغ آشکار است.[1] ما در این نوشتار سعی بر این داریم، که این وقایع و حوادث را از معتبرترین کتب اهل سنت نقل کنیم، تا حجت و دلیل آن بر همهی حقیقتجویان آشکار شود و مغرضین از خواب غفلت بیدار شوند.
در روایات فراوانی از کتب علمای اهل سنت، برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) وارد شده است که: «عن عیسی بن الحارث الکندی، قال: لما قتل الحسین مکثنا سبعه ایام اذا صلینا فنظرنا الی الشمس علی اطراف الحیطان کانّها الملاحف المعصفره، و نظرنا الی الکواکب یضرب بعضها بعضاً.[2] عیسی بن حارث کندی میگوید: زمانی که حسین بن علی را شهید کردند، تا هفت روز، هرگاه که نماز عصر را میخواندیم، میدیدیم آفتابی که بر دیوارهای خانهها میتابد، بهقدری قرمز بود که گویا چادرهای سرخ است که بر آن کشیدهاند، و میدیدیم که برخی از ستارگان همدیگر را میزدند (با هم برخورد میکردند).»
همچنین خون گریه کردن، اشک ریختن و سرخ شدن آسمان ذیل روایات متعددی در کتب اهل سنت وارد شده است، که از باب نمونه به چند مورد آن اشاره میکنیم: «عن نضره الازدیّه قالت: لمّا ان قتل الحسین بن علی مطرت السماء دماً فاصبحت و کل شیء لنا ملان دماً.[3] نضره ازدی میگوید: زمانی که حسین بن علی (علیهما السلام) شهید شد، آسمان خون بارید و همچنان میدیدیم که تمام اشیاء و اسباب ما مملو و پر از خون است.»
و همچنین روایت شده است که: «عن ابن سیرین قال: لم تبک السماء علی احد بعد یحیی بن زکریا الاّ علی الحسین بن علی.[4] ابن سیرین میگوید: آسمان برای هیچکس گریه نکرد، مگر برای یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهما السلام).» و باز روایت شده است که: «عن هشام عن محمد قال: تعلم هذه الحمره فی الافق مم هو فقال من یوم قتل الحسین بن علی.[5] هشام از محمد نقل میکند که گفت: میدانی سرخی افق از چه زمانی بوده؟ از روزی که حسین بن علی به شهادت رسید، این سرخی در افق دیده شد.» و همچنین خورشید گرفتگی بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) روی داد: «عن ابوقبیل لمّا قتل الحسین بن علی کسفت الشمس بدت الکواکب نصف النهار حتّی ظنّنا انّها هی.[6] زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، خورشید گرفت و آنقدر تاریک شد که هنگام ظهر ستارههای آسمان ظاهر گردیدند. از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است.»
جاری شدن خون تازه از زیر سنگها نیز در روایات متعددی در کتب اهل سنت وارد شده است: «قال یعقوب بن سفیان ثنا... عن معمّر قال اوّل ما عرف الزهری تکلم فی مجلس الولید بن عبدالملک فقال الولید ایّکم یعلم مافعلت احجار بیت المقدس یوم قتل الحسین بن علی فقال الزهری بلغنی انّه لن یقلب حجراً الّا وتحته دم عبیط.[7] ولید بن عبدالملک از زهری پرسید: سنگهای بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن علی، چه حالتی به خود گرفتند؟ زهری گفت به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگی را که از زمین برمی داشتند، در زیر آن خون تازه میدیدند.»
در نتیجه با این همه روایات وارد شده در کتب اهل سنت، ذیل این حوادثی که بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) روی داده، میتوانیم بفهمیم که فرقه وهابیت و همفکران آنها، جز عناد و تعصب و لجاجت و بیخردی هیچ حرفی برای گقتن و ردّ این موضوعات ندارند، مگر اینکه خود را رسوا میکنند. بهخاطر اینکه از یک طرف در ظاهر خود را سنّی مینمایانند و از طرف دیگر انکار مستندات، حتی از کتب بزرگان اهل سنت میکنند. بالطبع اقلیت «وهابیت و همفکران آنان» در مقابل اکثریت «فرق و مذاهب اسلامی» هیچ منطقی نخواهند داشت و کلامشان بیاساس خواهد بود.
پینوشت:
[1]. منهاج السنه، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود، عربستان، (1406ق)، ج4 ص560.
[2]. تهذیب الکمال، مزی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، (1400ق)، تحقیق بشار عواد، ج6 ص433-433.
تاریخ الاسلام، ذهبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج5 ص15.
تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1995م)، ج14 ص227.
[3]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج3 ص312- 313.
الثقات، ابن حبّان، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، (1395ق)، ج5 ص487.
[4]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج14 ص226-225.
[5]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان، (1423ق)، ج5 ص15.
[6]. السنن الکبری، بیهقی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1420ق، ج3 ص337.
تلخیص الحبیر، ابن حجرعسقلانی، دارالفکر، بیروت، لبنان، بی تا، ج5 ص84.
[7]. تهذیب الکمال، مزی، موسسه ارساله، بیروت، لبنان، (1400ق)، ج6 ص434.
افزودن نظر جدید