انتقاد ابن عربی از صوفیان سماعگر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رقص سماع ازجمله پرتنشترین اعتقاداتی است که تقریباً از قرن دوم یا سوم تابهحال در بین صوفیه رایج بوده و موافقین و مخالفین زیادی از خود صوفیه و غیر صوفیه از علماء و فقها و متشرعین به خود دیده است و در عصر حاضر نیز بعضی از سلاسل صوفیه سماع را عملی خلاف تلقی کرده و قائل به آن نیستند.
اما در میان مخالفین سماع بدون شک مهمترین و تأثیرگذارترین شخص ابن عربی است، کسی که تاریخ تصوف را با افکار و عقایدش متحول و دگرگون ساخت و بهقولمعروف در تصوف تاریخساز شد و مبانی تصوف را گسترش و توسعه داد.
اما ابن عربی که خود بسیاری از مبانی تصوف را پایهگذاری کرده است در مسئله سماع بهشدت به صوفیان سماع گر قرون گذشته و همعصر خود حمله کرده و آنها را در مرحلهای پایین از معرفت معرفی کرده است.
ابن عربی در کتب مختلف خود به سماع پرداخته و غالباً آن را مورد انتقاد قرارداده و در فتوحات خود، سماع را به دو بخش سماع مطلق و سماع مقید تقسیم کرده که سماع مطلق آن است که انسان تنها معانی و حقایق را بشنود و اصلاً توجهی به لفظ، عبارت، آواز و ... نداشته باشد و سماع مرسوم در بین صوفیه، همان سماع مقید(طبیعی) است که اهل نغمه و آواز از آن لذت میبرند و تحت تأثیر قرار میگیرند.[1] ابن عربی بههیچعنوان سماع را شایسته بزرگان و اقطاب ندانسته و بهشدت صوفیه را از این عمل نهی کرده است، بهطور کلی عقیده ابن عربی در باب سماع این است که آنچه بهعنوان سماع (شعر و آواز و موسیقی و رقص) در میان صوفیان متداول است، پدیدهای ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح عارفان است![2] ابن عربی معتقد است که شأن عارف و صوفی از این بالاتر است که دستمایه لهو و لعب و حرکات غیرارادی شود و معتقد است که رسیدن عارف به کمال در سایه وقار و سکون است نه رقص و سازوآوازی که نتیجه آن از خود بیخود شدن و حرکات غیرارادی است و سماع را کار دیوانگان! میداند نه عارفان و سالکان الی الله و میگوید: «این سماع، طبیعی است که انسان را به حرکت و جستوخیز وامیدارد! ... و حرکت دوری و هیمان(رفتار و حرکت ناآگاهانه و ندانسته) و تخبط (شیطان زدگی) کار دیوانگان است!».[3]
درواقع ابن عربی نه تنها رقص سماع همراه با سازوآواز را در شأن صوفیان ندانسته بلکه معتقد که شخص سالک بهواسطه سماع عقل و دین خویش را نیز ازدستداده است و در رساله روحالقدس فی محاسبه النفس ذیل بحث سماع میگوید: «بعد از مراسم پرهیاهوی سماع، به یکدیگر به جهت اعمال خود تهنیت میگوییم؛ درحالیکه فرشتگان در ملأ اعلی به ما بهموجب از دست دادن دین و عقل خود تسلیت میگویند. سپس خطاب به نفس خود میگوید: ای نفس! به جهت این اعمال از خدا حیا نمیکنی؟ تو در طول شب و در تسخیر و قبضه شیطان بودی و بازیچه دست او بااینهمه، تو ذوق میکردی و لذت میبردی. از همه بدتر و از هر مصیبتی بزرگتر و از هر فاجعهای سنگینتر و از هر دردی جانکاهتر اینکه در این حال ادعا میکردی که من باخدا و در خدا بودم و به خدا برخاستم و در خدا شطحیات بر زبان راندم».[4] ابن عربی در رساله شاهد نیز صوفیان را گرفتار در نفسانیات میداند و میگوید: «رقص کنید و بدانید که تنها رقاصید و بدانید که هنوز در مرحله نفسانیات باقی هستید».[5] درواقع شیخ اکبر صوفیه، قطب و صوفی سماع گر را در تصرف شیطان معرفی کرده و معتقد است که با این کار یا هنوز سلوکی نداشته یا از مرتبه خود سقوط کرده و در نفسانیات باقیمانده و به خیال خود با خداوند بوده و به اوج کمال رسیده است حالآنکه بازیچه دست شیطان قرارگرفته و با رقص و آواز سماع، وقتی از خود بیخود شده و دچار توهمات شده است خیال بودن با خداوند و سخن با او را کرده است، حالآنکه عقل و دین او در اختیار شیطان است و شیطان شخص صوفی را گرفتار خود کرده است نه خداوند.
اما وقتی ابن عربی سماع را عملی شیطانی و نه الهی و سماع گران را انسانهای گرفتار شیطان معرفی میکند چه توجیهی باقی میماند در اینکه بگویند سماع، نماز عشاق سالک و قرآن پارسی است، آیا ابن عربی که مبانی زیادی در عرفان صوفیانه ایجاد کرده است از عاشقین به خداوند متعال نبوده و یا اینکه اصلاً او قشری است و در ظواهر مانده ؟!
پینوشت:
[1]. ابن عربی، ابوعبدالله محیالدین محمد، فتوحات مکیه، نشر دار صادر، بیروت، ج 1، ص 210 - 211
[2]. مدرسی طباطبایی، محمدعلی، سماع عرفان مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386، ص 208
[3]. ابن عربی، ابوعبدالله محیالدین محمد، فتوحات مکیه، نشر دار صادر، بیروت، ج 1، ص 210 - 211
[4]. مدرسی طباطبایی، محمدعلی، سماع عرفان مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386، ص 210
[5]. ابن عربی، ابوعبدالله محیالدین محمد، رساله شاهد، نشر دار صادر، بیروت، ص 4
افزودن نظر جدید