تحلیل قطب گنابادی از جهاد اصغر و پذیرفتن ولایتش در جهاد اکبر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق[1] من برای کامل نمودن مکارم اخلاقی مبعوث شدهام» ارسال رسل فلسفهای جز در راستای توسعهی بندگی خداوند متعال ندارد. رشد اخلاق در بندگی صورت میپذیرد، آنهم بندگی و عبودیت محض و خالی از هرگونه شرک و خودپرستی که در سایه عمل به دستورات وحی و مبلغین الهی امکان پذیر است. خداوند میفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.[الذاریات 56] جن و انس را نیافردیم جز برای آنکه مرا بپرستند» و این کلام الهی نشان از علت خلقت عالم اعم از جن و انس دارد. پرواضح است که عبادت ابعاد گسترده و سطوح مختلفی دارد که در واقع با عمل خالصانه به دستورات الهی و مقاومت و صبر در بلاها ظهور و بروز پیدا کرده و در ظاهرترین لایه خود، باعث روشن شدن چهرهی نفاق و جدایی صفوف حق و باطل و اسلام و کفر میگردد.
همان اسلامی که در سایه رحمت الهی و کلمه رحمتش حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) رشد و توسعه پیدا کرد، برای به ظهور رساندن نفاق باطنی بعض به ظاهر اصحاب، طریق جهاد و قتال با مشرکین را برمکلفین واجب نمود تا روشن شود که مومن واقعی چه کسانی هستند! و در مدح مجاهدین طریق الهی آیههای بسیار نازل شد و شانه خالی کنندگان از این جهاد عظیم را با تعابیری تند، نکوهش نموده است. چرا که جهاد اصغر و قتال با کفار و منافقین از دل جهاد اکبر و پیروی مطلق از دستورات نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) زاده شده و «درحقیقت جهاد، ظهور عملی و عینی ایمان به خدا و رسولش است».
پس اگر کسی نافی وجوب جهاد فی سبیل الله شد و به بهانهی «جهاد اصغر» بودن، آن را سبک شمرده و دعوت به جهاد اکبر و «جهاد با نفس» کرد، عملش کاملا مخالف سیره رسول الله (صلی الله علیه وآله) بوده و در زمره منحرفین از دین قرار گرفته است! زیرا محال است که کسی اهل جهاد اکبر باشد ولی به جهاد و قتال (جهاد اصغر) تن ندهد!
در حقیقت این سخنان دو پهلو و مهمل قطب صوفیه در راستای تئوریزه کردن جدایی شریعت و طریقت ودور نگاه داشتن اهل تصوف از عمل به واجبات فقهی همچون جهاد و شهادت است که ریشه در «صلح کل» صوفیه دارد چنانچه بزرگان صوفیه نیز بر این اعتقادند و گويند: «كه طالب يزدان نخست بايد ترك دين و مذهب آباء و اجداد خويش نمايد و با همه خلق صلح كل كرده، دانائى طلب فرمايد»[2]
قطب فعلی گنابادی سعی دارد که با استفاده از روایات شریف نبوی، اصل سلوک نفسانی را مهمترین موضوع بعثت حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) دانسته و طریق تصوف و درویشی و تبعیت از طریقت خود ساخته صوفیه و عمل به دستورات قطب را تنها راه نیل و وصول به مکارم اخلاقی، معرفی نماید. او میگوید: «اگر جهاد اصغر در زمان پیامبر واجب کفایی بود، جهاد اکبر واجب عینی بود، به این معنی که بر هر زن و مرد مسلمان واجب بود که در تزکیه نفس بکوشد به این دلیل است که در «تصوف و عرفان اسلامی» که متوجه بخش معنوی و اخلاقی اسلام است و «راه وصول به مکارم اخلاقی» را نشان میدهد به جهاد اکبر توجه بسیاری شده است و اصولا در زمان غیبت امام (عجل الله تعالی فرجه ) که از نظر شیعه جهاد ابتدایی منع شده و فقط جهاد دفاعی به شیعیان اجازه داده، تعلیم این رکن را بزرگان عرفان و تصوف به عهده گرفتهاند.»[3]
این روایت شریف همان طور که مرحوم مجلسی(رحمه الله علیه) در مرآه العقول آورده، دلالت بر اهمیت جهاد با نفس دارد، ولی متاسفانه مدعیان دستگیری و مرشدی، مسیر بندگی و اخلاق را درعمل به دستورات قطب و سلوکی بر اساس قواعد درویشی دانسته و دیگر افراد را فاقد صلاحیت میدانند و با الفاظی همچون اهل شریعت و فقه و ظاهرگریان، سعی در کم اهمیت جلوه دادن شریعت نموده و بالاترین مرتبه را کمال نفسانی و عرفانی آنهم فقط با دستگیری قطبی میدانند که بعد از نبی مکرم اسلام در هر زمان واحد است «و لا يكون قطب الارشاد في كل زمان، من الازمان، الا واحد؛ يكون قلبه على قلب المصطفى، صاحب الوراثة الكاملة [4] قطب ارشاد در هر زمان فقط یک نفراست که قلبش با قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله) است و صاحب وراثت کامله است». در حالیکه ادله روایی و تاریخی گواه بر خروج سلوک طریقت صوفیه با اهل بیت (علیهم السلام) دارد و اینکه در زمان غیبت وظیفه اصلی دستگیری درجهت دستیابی به مکارم اخلاق با قطب صوفیه است، اباطیلی بیش نیست!
اشکال بعدی به عبور اقطاب صوفیه از فقه به بهانهی مشغولیات ذکر و ورد و دستیابی به حقیقت و باطن دین است! که اصلیترین اشکال بر صوفیه قلمداد شده و از عصر ائمه (علیهم السلام) تا عصر فقهای معاصر شیعه پابرجاست. نفی واجبات فقهی همچون جهاد، به بهانهی اصغر بودنش و مشغول به ذکر شدن به بهانهی اکبر بودنش، حربهی ناکارآمدی است که بر طالبان حقیقت اسلام ولایی و شیعی پوشیده نیست.
پینوشت:
[1]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.ج 7 ص 33
[2]. شیروانی، زین العابدین، بستان السياحه، 1315 ش، ص161
[3]. تابنده، نورعلی، مقاله اسلام دین شمشیر نیست، عرفان ایران، انتشارات حقیقت، شماره29و30، ص 11
[4]. الحكيم الترمذى، ختم الاولياء، مهد الآداب الشرقية - بيروت، چاپ: دوم1422 ق، ج1، ص489
افزودن نظر جدید