عالم برزخ در اندیشه ابن قیم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن قیم نقطه نظرات خود را درباره برزخ و سماع موتی، در کتاب مستقلی با عنوان «الروح» تبین کرده است. فصلی در کتاب وجود دارد، که با عنوان «آیا اموات متوجه زیارت زندگان و سلام آنها میشوند؟» درصدد اثبات این موضوع است، که سلف صالح نیز سماع موتی را قبول داشتهاند و اصولاً در بین مسلمانان اجماع بر این امر مستقرشده است. «وَالسَّلَف مجمعون علی هَذَا وَقد تَوَاتَرَتْ الْآثَار عَنْهُم بِأَن الْمَیت یعرف زِیارَة الْحَی لَهُ ویستبشر بِهِ.[1] سلف بر این مطلب اجماع داشتند و روایات این باب از آنها به تواتر رسیده است، که میت زیارت زندهها را درک میکند و با آن خوشحال میشود.»
اصولاً در اندیشه ابن قیم، زیارت نشانه شنیدن میت است. زمانی که واژه زیارت را میگوییم منظورمان فهم و درک و سماع زیارت شونده است و اگر زیارت شونده کلمات و حضور زائر را درک نکند، این دیگر زیارت نام ندارد. یکی دیگر از نشانههای سماع موتی کلماتی است که تمام مسلمانان در هنگام تلقین به میت میخوانند.[2]
نویسنده محترم مقاله «سماع موتی و تقابل دیدگاه وهابیت با بزرگان» اینگونه میگوید: «ابن قیم معتقد است مرده متوجه اعمال بستگان و نزدیکان زنده خود میشود. او با تقسیم ارواح به دو بخش «معذب» و «متنعم»، معتقد است ارواح متنعم با یکدیگر دیدار کرده، خاطرات خود را یادآوری میکنند؛ اما ارواح معذب، اینچنین آزاد نیستند. به گفته او، ارواح متنعم آزادند و میتوانند به همهجا سفر کنند.»[3] درمجموع، با نگاهی به محتوای اثر ابن قیم، تفاوت فاحشی میان اندیشه وی و وهابیان دیده میشود.[4]
ابن قیم بر روایاتی که حاکی از این مطلب است که میت زائران قبرش را میشناسد، ادعای تواتر کرده است: «و قد تواترت الآثار عنهم بأن المیت یعرف زیاره الحی له و یستبشر به.[5] روایات متواتر است که مرده، زائر قبرش را میشناسد و خوشحال میشود.»
خوب است پیروان وهابیت این آثار را بیشتر مورد دقت قرار دهند. ایشان خود را با این عقاید، در مقابل جمهور اهل سنت قرار دادهاند.
پینوشت:
[1]. ابن قیم جوزیة، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنه، ص 5، دار الکتب العلمیه، بیروت.
[2]. همان، ص 13.
[3]. همان، ص 17.
[4]. سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی گری و وهابیت؛ مبانی اعتقادی، ج 2، ص 461،
[5]. ابن قیم جوزیة، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنه، ص 5، همان.
افزودن نظر جدید