یزید بن معاویه مسیحی غیر مسلمان در گفتار علمای اهل سنت

  • 1395/07/26 - 16:30
شخصیت یزید بر عموم مسلمین و غیر مسلمانان روشن بوده است، چرا که او در رذائل اخلاقی چنان غرق بوده است که هیچ انسان صاحب خردی حاضر نیست تا در مورد او سخنی بگوید. لذا در طول تاریخ اسلام، مسلمین یزید را آن‌گونه که باید بشناسند شناخته‌اند، چرا که چهره واقعی ستمگران، برای تمام زمان‌ها چنان ترسیم شده که به صورت سنت الهی می‌باشد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شخصیت یزید بر هیچ فرد مسلمان و غیر مسلمان که اندکی با تاریخ اسلام آشنایی داشته باشد، پوشیده نیست، هر چند که تاریخ اسلام دچار نقص و کاستی‌های فراوان است، اما در وصف شخصی مانند یزید با آن رذائل اخلاقی و زشت، کوتاهی نکرده است. در طول تاریخ اسلام، مسلمین یزید را آن‌گونه که باید بشناسند، شناخته‌اند؛ چرا که علت آن به این خاطر است که چهره واقعی ستمگران، برای تمام نسل‌ها و در همه زمان‌ها و مکان‌ها چنان ترسیم شده است، که به‌صورت سنت الهی می‌باشد، خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا.[احزاب/62] برای سنت الهی هیچ‌گونه تغییری نخواهی یافت.» اما از آن‌جایی که در سده‌های اخیر، فرقه وهابیت، برخلاف سیره و تفکرات عموم مسلمانان، از شخصیت یزید به دفاع برخاسته‌اند، لذا بر آن شدیم به پاره‌ای از ویژگی‌های اعتقادی و اخلاقی و تربیتی یزید طبق گفتار علمای اهل سنت و هم‌چنین به حرام‌زادگی او اشاره کنیم و قضاوت را بر عهده خوانندگان بگذاریم.
شخصیت یزید را می‌توان به دو دوره خاص از زندگی او بسنده کرد، که در هر دو دوره نمی‌توان نکات مثبتی را در وجود او مشاهده کرد که عبارتند از: دوران قبل از حکومتش و دوران حکومتش.
در دوران قبل از حکومت که همان دوران کودکی و نوجوانی او بوده است، در دامن مادری که غرق در لذات و هوس‌های مادی و به‌دور از تربیت اجتماعی بوده، لذا هیچ انتظاری از شخص یزید نمی‌رود که تربیتی درست داشته باشد، چرا که مادر یزید به نام «میسون» دختر بجدل کلبیه بود.[1] این زن اکثر عمر خود را در بادیه زندگی کرد و فقط چند صباحی را با معاویه در شهر سکنا گزید و بعداً هم به صلاح‌دید معاویه به‌خاطر اشعاری که در ذم و نکوهش معاویه سروده بود، طلاق داده شد و به همان صحرایی برگشت که متعلق به آن بود، و از ره‌آورد این برگشت یزید هم به‌ناچار با این مادر به صحرا برگشت و خوی و خصلت بادیه‌نشینی و صحرا گردی در او اثر کرد و تربیت یافت.[2]
البته شایان ذکر است که نسب یزید به معاویه برنمی‌گردد، بلکه نسب یزید مورد طعن و مردود است، چرا که مادرش را وقتی پیش معاویه بردند، به یزید حامله بوده و حاملگی او طبق نقل تاریخی، به این صورت بوده که او با غلام پدرش ارتباط داشته و این غلام برده مسیحی بوده است و میسون در بدو ورود به کاخ معاویه از این غلام حامله بوده و بعد یزید به معاویه منتسب گردید.[3]
اما در دوران حکومت یزید، او را فردی بسیار لاابالی و هرزه معرفی کرده‌اند، لذا وقتی اشعار او را مورد بررسی قرار می‌دهیم، متاسفانه جنبه مثبتی در آن نمی‌بینیم، بلکه سراسر بیانگر کفر و بی‌دینی در افکار و اعتقادات او موج می‌زند، که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
مثلاً یزید در یکی از سروده‌های خود، مسجد و نماز را مورد طعن قرار می‌دهد و شراب و شراب‌خواری را ستایش می‌کند:
           «دع المساجد للعبّاد تسکنها............ واجلس علی دکه الخمار و اسقینا
              ان الذی شرباً فی سکره طربا.............. وللمصلین لادنیا و لادینا
              ما قال ربک ویل للذی شربا................ لکنه قال ویل للمصلّینا.
مساجد را برای عابدان واگذار تا در آن ساکن گردند و خود بر دکّان شراب‌فروش بنشین و ما را شراب بده. آن‌کس که شراب بنوشد، در حالت خماری به طرب پردازد، در حالی‌که نمازگزاران نه دین دارند و نه دنیا. پروردگارت در قرآن، وای بر شراب‌خواران نگفته، ولی وای بر نمازگزاران گفته است.»
و هم‌چنین در جای دیگر این‌طور به پیامبر خدا کنایه می‌زند و اشعاری می‌سراید:
                 «صاح الغراب فقلت صح او لاتصح................فلقد قضیت من النبّی دیونی.
پس من گفتم چه صدا بکنی و چه صدا نکنی، ای کلاغ! من دیون خود را از پیامبر وصول کرده‌ام.»
و در جای دیگری این‌طور بیان داشته است که:
                 «فان حرّمت یوماً علی دین احمد................ فخذها علی دین المسیح بن مریم.
اگر شراب بر دین احمد حرام است، تو آن را بر دین عیسی پسر مریم برگیر و آن را بنوش».[4]
در نتیجه اگر کسی مسلمان‌زاده باشد، شاید شراب‌خواری بکند، اما کفر و طعن به پیامبر و امامان خود نمی‌گوید، و از همین مطالب روشن می‌گردد که او حرام‌زاده‌ای بوده است که هم کافر بوده و هم دستش به خون مسلمین خصوصاً پسر پیامبر، امام حسین (علیه السلام) آغشته شده است. لذا می‌توان غیر مسلمان بودنش را هم از این طریق ثابت کرد.

پی‌نوشت:

[1]. تجارب السلف، هندوشاه صاحبی نخجوانی، نشر نفائس، مخطوطات، (1361ش)، تحقیق روضاتی، ص58.
[2]. ابوالشهداء، عباس محمود العقاد، دارالنهضه، قاهره، مصر، (1998م)، ص39.
[3]. تاریخ الملوک و الامم، طبری، نشر اساطیر، تهران، ایران، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج7 ص3121-ص3117.
قمقام زخّار، فرهاد میرزا قاجار معتمد الدوله، کتابچی، تهران، ایران، (1379ش)، ص229.
[4]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر، بیروت، لبنان، (1407ق)، ج3 ص317.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.