دوگانگی در تحلیل ابن تیمیه، نسبت به قیام امام حسین

  • 1395/07/17 - 12:51
یکی از اموری که نشان از غرض‌مند بودن گفته‌های ابن تیمیه را ثابت می‌کند، تناقض‌گویی‌های وی در قبال امام حسن (علیه السلام) است. او درجایی از قیام امام حسین (علیه السلام) به عنوان یک اشتباه و خطا نام می‌برد؛ اما خود وی در بیان روش تعامل با حاکم ظالم و غیر مشروع، فتوا به قیام و ایستادگی می‌دهد!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن تیمیه قیام امام حسین (علیه السلام) را خلاف مصلحت امت می‌داند و می‎گوید مناسب بود که ایشان در ایام فتنه مثل بسیاری از صحابه و تابعین سکوت می‌کرد و خود را کنار می‎کشید.
«ولم یکن فی الخروج لا مصلحة دین ولا مصلحة دنیا، بل تمکن أولئک الظلمة الطغاة من سبط رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى قتلوه مظلوما شهیدا وکان فی خروجه وقتله من الفساد ما لم یکن حصل لو قعد فی بلده.[1] در قیام امام حسین (علیه السلام)، نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا؛ بلکه این ظالمین سرکش بر ضد نوه‌ی رسول خدا قدرت پیدا کردند، تا این‌که او را مظلوم و شهید کردند؛ و در قیام او و کشته شدن او آن قدر فساد بود، که اگر در شهر خود نشسته بود، آن‌قدر فساد نمی‌شد»!
خلاصه این‌که ابن تیمیه معتقد است که اولاً در ایام فتنه باید سکوت کرد و ثانیاً بر ضد حاکمان مسلمان قیام نکرد و از همین‌رو، به‌زعم وی قیام امام حسین نیز به مصلحت نبود.

اما در نقد این سخنان باید گفت:
اولاً: قیام امام حسین (علیه السلام) برای حفظ دین از انحراف، به‌وسیله بنی‌امیه بود که به شریعت اعتقادی نداشتند و در عمل نیز به آن ملتزم نبودند. این هدف را تاریخ‌نویسان بزرگ اهل سنت، از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند.[2]
ثانیاً: سخنان ابن تیمیه در لزوم سکوت و عدم قیام علیه حاکم مسلمانی که عمل به شریعت نمی‌کند را خود نقض کرده و فتوا به قیام علیه حاکمان مغول داده است.
«فَإِنَّهُ يَجِبُ قِتَالُهُمْ (التتار) حَتَّى يَلْتَزِمُوا شَرَائِعَهُ وَإِنْ كَانُوا مَعَ ذَلِكَ نَاطِقِينَ بِالشَّهَادَتَيْنِ وَمُلْتَزِمِينَ بَعْضَ شَرَائِعِهِ كَمَا قَاتَلَ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ وَالصَّحَابَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ مَانِعِي الزَّكَاةَ.[3] باید ضد تاتار (حاکمان مغول) با این‌که مسلمان هستند، قیام کرد تا ملتزم به شریعت شوند، همانند ابوبکر که ضد کسانی‌که زکات نمی‌دادند قیام کرد.»
این دوگانگی در حکم ابن تیمیه، ریشه در علاقه‌ی شدید وی به بنی امیه و تفکر عثمانی‌گری است که حتی در این راه حاضر شده، قیام به حق «سید شباب اهل الجنه» را محکوم کند.

پی‌نوشت:

[1]. منهاج السنة ، ج4 ، ص 527، سعودی، ، دارابن‎جوزی،1424
[2]. «یا ایها الناس إن رسول الله قال من رأی سلطانا جائرا ، مستحلا لحرم الله ، ناکسا لعهدالله ، مخالفا لسنة رسول الله، یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان ، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول ، کان حقا علی الله أن یدخله مدخله ،‌ ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان ، و ترکوا طاعة الرحمان ، أظهروا الفساد و عطلوا الحدود ، و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و أنا أحق من غیر »
.تاریخ طبری ، ج4 ، ص304 ، کامل ابن اثیر ، ج4 ، ص48 ، الفتوح ابن اعصم ، ج5 ، ص81، بی‌تا، بی‎نا.
[3]. مجموع الفتاوی، ج28، ص501، مجمع ملک فهد، ریاض، 1416.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.