یاوه‌گویی و جهالت وهابیت نسبت به قیام امام حسین

  • 1395/07/07 - 15:13
امام حسین(ع) قبل از قیام کربلا در سالهای آخر حکومت معاویه در مکه و جمع بزرگان صحابه و عالمان سایر شهرهای اسلامی و همچنین در زمان واقعه عاشورا به مناسبت‌های مختلف مردم را به روشنگری و جنایات حکّام وقت رهنمون می‌کرد و خطر نابودی اسلام را فریاد می‌زد. لذا با خطبه های کوبنده و نامه فراوان به بزرگان شهرها اهداف قیامش را روشن ساخت

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تاریخ سیاست نشان داده که کمتر زمانی بوده است، که کار سیاسی برای یک فرد انقلابی، بدون احتمال کسب موفقیت قطعی انجام شود و دسترسی به اهداف، بدون وجود هیچ خطری امکان پذیر باشد. لذا یک فرد با آشنایی از اوضاع و احوالات سیاسی و اجتماعی جامعه سعی در آگاهی و سوق دادن مردم به طرف راه درست می‌کند، که گاهی با سخنرانی و خطبه خواندن و گاهی با نامه و... این کار را انجام می‌دهد، و این حالت برای امام حسین (علیه السلام) هم روی داد و حضرت قبل از قیام کربلا در سال‌های آخر حکومت معاویه در مکه و جمع بزرگان صحابه و عالمان سایر شهرهای اسلامی و در زمان واقعه عاشورا به مناسبت‌های مختلف مردم را به روشنگری و جنایات حکّام وقت رهنمون می‌کرد و خطر نابودی اسلام را فریاد می‌زد. لذا در حادثه عاشورا اهداف قیامش را با خطبه و سخنرانی و نامه و... برای مردم تبیین نمود. ولی تفکرات وهابیت که ناشی از جهل آن‌ها در مسائل سیاسی است و بی‌اطلاع از کتب اهل سنت می‌باشند، حاکی از آن است که معتقدند تصمیم امام حسین (علیه السلام) برای قیام، سر خود و بدون برنامه‌ریزی قبلی بوده و دیگر این‌که او نباید باعث تفرقه و آشوب در میان مسلمین می‌شد، بلکه سخنرانی‌ها و خطبه خواندن‌ها و نامه نگاری‌ها او در جهت تقویت خلیفه مسلمین باید می‌بود، نه بر ضدّ آن. لذا او با قیام خود به‌دنبال ریاست طلبی و خود کامگی‌های خود بود. ما در این نوشتار به برخی از خطبه‌ها و نامه‌های حضرت در کتب اهل سنت اشاره می‌کنیم، که حضرت با آگاهی دادن به مردم نه به‌دنبال ریاست، بلکه اهداف قیام خود را بیان می‌کند، تا دین جدّش از بین نرود.
در فرازی از خطبه امام حسین (علیه السلام) در سرزمین منا فرمودند: «اللهم انّک تعلم انبه لم یکن ما کان منّا تنافسا فی سلطان و لا التمسا من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک...[1] خدایا تو می‌دانی آن‌چه از طرف ما انجام گرفته است، به‌خاطر سبقت‌جویی در فرمانروایی و افزون‌خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این است که نشانه‌های دینت را به مردم نشان دهیم و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم...».
در جای دیگری طی نامه‌ای به برادرش محمد بن حنفیه می‌فرماید: «انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدّی محمد...[2] همانا برای طلب اصلاح در امت جدّم خارج شده‌ام و می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم...».
در خطبه‌ای دیگر در مقابل سپاه 1000 نفری حرّ بن یزید ریاحی در منطقه‌ای به نام بیضه فرمود: «ایها الناس، انّ رسول الله قال: من رای سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثاً لعهد الله، مخالفاً لسنه رسول الله، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان...[3] ای مردم رسول خدا فرمود: کسی‌که فرمانروای ستمگری ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا با گناه و ستمگری رفتار می‌کند... حق خداست که او را در جایگاه پست و عذاب‌آور آن ستمگر قرار دهد... ای مردم اینان تن به فرمانبری از شیطان داده و اطاعت از خدا را رها کرده و فساد می‌کنند... من شایسته‌ترین فرد برای تغییر دادن – سرنوشت و امور مسلمانان – هستم».
در سرزمین کربلا خطاب به اصحابش هنگام برخورد با لشکر عمر سعد فرمودند: «الا ترون الحق لایعمل له الباطل لایتناهی عنه، لیرغب المومن فی لقاء الله، فانّی لا اری الموت الاّ السعاده...[4] آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل دست برنمی‌دارند؟ به‌طوری‌که مومن حق دارد به دیدار خداوند با شهادتش مشتاق باشد، به‌راستی من چنین مرگی را جز سعادت و زندگی در کنار ستمکاران را جز ننگ و ملامت نمی‌بینم».
در نامه‌ای دیگر به بزرگان بصره می‌نویسد: «انا ادعیکم الی کتاب الله و سنّه نبیّه فانّ السنّه قد امیتت و ان البدعه قد احییت.[5] من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش می‌خوانم، همانا سنت پیامبر از بین رفته و بدعت زنده شده است».
در نامه‌ای حضرت در پاسخ به اشراف و بزرگان کوفه می‌فرماید: «لعمری ما الامام الّا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق الحایس نفسه علی ذات الله.[6] به‌جانم سوگند، پیشوا فقط کسی است که به کتاب خدا حکم کند، عدل و داد را محقق سازد، متدین و ملتزم به دین حق باشد و خود را وقف خدا نماید».
حضرت در لحظات آخر حیات خود طی اشعاری چنین می‌فرماید:
«هجرت الخلق طراً فی هواکا............ و اتیمت العیال لکی اراکا
 و لو قطعتنی فی الحبّ ارباً ............. لما جن الفواد الی سواکا.[7]
ای خدا! از همه کس، از همه چیز، در راه تو گذشتم و برای ملاقات تو از همه وابستگان چشم پوشیدم. ای خدا! اگر در راه محبت تو پاره پاره شوم، دل من به‌سوی غیر تو تمایل نخواهد داشت».
بنابراین، با وجود چنین تصریحات و روشن گویی‌هایی از جانب خود حضرت درباره فلسفه حرکات خویش، چگونه می‌توان ادعاهای بی‌پایه و بی‌اساس وهابیت را پذیرفت و قیام امام حسین (علیه السلام) را تخطئه کرد و زیر سئوال برد؟ چرا که وهابیت تلاش می‌کند که امام حسین را فردی که آگاهی به آینده و واقعه کربلا نداشت معرفی کند، در حالی‌که با مطالب بیان شده عکس این سخن را از کتب اهل سنت ثابت کردیم و تفکرات و اعتقادات پوچ و باطل آنان را ردّ کردیم.

پی‌نوشت:

[1]. تحف العقول، حسن ابن شعبه حرّانی، انتشارات اسلامیه، تهران، مصحح علی اکبر غفاری، ص243.
[2]. الفتوح، ابن اعثم، دار الاضواء، بیروت، لبنان، (1411ق)، ج5 ص21.
[3]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1417ق)، ج3 ص171.
[4]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج3 ص310.
[5]. تاریخ طبری، طبری، دار صادر، بیروت، لبنان، ج6 ص200.
[6]. الکامل فی التاریخ، ابن اثبر، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، تحقیق ابوالفداء، ج3 ص386.
[7]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، محقق بن غرامه العمری، ج6 ص306.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.