ادعای علم غیب ابن تیمیه و دیدگاه شاگرد او ابن قیم
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ طبق عقیدهی وهابیت، علم غیب منحصر به خداوند است و قائلان به علم غیب را طاغوت و از بدترین طاغوتها میدانند.[۱] آنان معتقدند که پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) غیب نمیداند، و طبق نظر ابن تیمیه کسیکه ادعای علم غیب داشته باشد، کافر است.[2]
اما ابن قیم جوزیه، شاگرد ابن تیمیه، قائل به علم غیب او است و معتقد است ابن تیمیه از لوح محفوظ و باطن افراد باخبر است!
او در کتاب «مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین» آورده است: «از فراست و زیرکی ابن تیمیه، عجایبی دیدم، و امور عجیب او در حد کتاب حجیم است. او (ابن تیمیه) به یارانش خبر داد که در سال 699 هجری، سپاه تاتار وارد شام میشود و سپاهیان مسلمین شکست میخورند و دمشق در آن قتل عام و اسارت عمومی مصون است و از اصرار و شدت و حدت سپاهیان بر اموال خبر داد و این قبل از شروع حرکت سپاه تاتار بود. بعد به مردم و فرماندهان در سال 702 هجری که سپاه تاتار به قصد شام حرکت کرد، خبر داد که آنها (سپاه تاتار) محاصره شدهاند و نهایتاً شکست میخورند و پیروزی از آنِ مسلمین است و هفتاد مرتبه برای آن قسم خورد. به ابن تیمیه گفتند بگو «ان شاء الله»، (یعنی ممکن است محقق نشود)؛ او میگفت «ان شاء اللهِ تحقیقی، نه تعلیقی» (یعنی ان شاء الله، اما یقیناً اتفاق میافتد). ابن قیم میگوید: شنیدم که ابن تیمیه میگفت زمانی که اصرار کردند، گفتم: زیاد اصرار نکنید. خداوند این مطلب را در لوح محفوظ نوشته است که سپاه تاتار این مرتبه شکست میخورند و پیروزی از آنِ سپاه اسلام است.»[3]
ابن قیم جوزیه در ادامه مینویسد: «و فراست و زیرکی جزئی ابن تیمیه در خلال این دو واقعیت مانند قطرات باران بود.»[4] (یعنی چنین مواردی به کثرت و بهصورت مداوم از ابن تیمیه صادر شده است.)
در ادامه میگوید: «هنگامیکه ابن تیمیه به سرزمین مصر فراخوانده شد و خواستند که او را بکشند، بعد از آنکه تقدیرات و امور برای او مقدر شد، اصحابش برای وداع با او جمع شدند و گفتند: نامهها به تواتر خبر میدهند که میخواهند تو را بکشند. ابن تیمیه گفت: به خدا سوگند! هرگز این کار را انجام نمیدهند. اصحابش گفتند: آیا زندانی میشوی؟ گفت: بلی! و حبسم بهطول میانجامد. سپس از زندان خارج میشوم و در حضور مردم از سنت سخن میگویم. (ابن قیم جوزیه میگوید:) شنیدم که ابن تیمیه آن را میگفت.»[5]
سپس در مورد ابن تیمیه چنین ادعا میکند: «و یک مرتبه این تیمیه گفت: بر اصحابم و غیر آنان وارد میشوم و در چهرهی آنان و چشمانشان اموری را میبینم که برایشان نمیگویم. پس من (ابن قیم جوزیه) یا شخص دیگری گفتیم: اگر به آنان بگویی چه میشود؟ ابن تیمیه گفت: آیا میخواهید مانند خبرچین و جاسوس والیان و پادشاهان باشم؟ و من (ابن قیم جوزیه) روزی به او گفتم: اگر با ما بر اساس همان چیزی که در چهرهها و چشمانمان میبینی، تعامل داشته باشی، باعث استقامت و اصلاح ما میشود. پس ابن تیمیه گفت: اینگونه تا یک هفته یا یکماه با من صبر نمیکنید.»[6]
در ادامه مینویسد: «ابن تیمیه بارها از امور باطنی مخصوص خودم که بر آن تصمیم گرفتهام، به من خبر داده است، در حالیکه هرگز چیزی در مورد آن نگفتهام و از بعضی از حوادث بزرگی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، به من خبر داده است و وقت آن را تعیین نکرده است، در حالیکه بعضی از آنها را دیدهام و منتظر بقیهی آن هستم.»[7]
طبق این ادعاهای شاگرد اصلی ابن تیمیه، او در موارد متعدد و بسیار زیاد به اخبار و امور غیبی خبر داده و کیفیت آن را نیز تعیین کرده، مثل حملهی سپاه تاتار و شکست و پیروزی آنها؛ همچنین او از لوح محفوظ خبر داشته است، و موارد زیادی از غیب بیان کرده است؛ از امور باطنی و درونی افراد و تصمیمات آنها باخبر بوده، و از حوادث بزرگی از آینده خبر داده است.
وهابیت در مورد این ادعاها چه میگویند؟ کلام ابن قیم را باطل میدانند یا ابن تیمیه را که ادعای علم غیبش شده، کافر میدانند؟ ابن تیمیه چنین واقعیاتی که در مورد اهل بیت بیان شده، دروغ و باطل میپندارد، ولی همانند آن کرامات را برای خود او ساختهاند.[8]
پینوشت:
[1]. «دیدگاه وهابیت درباره علم غیب»
[2]. «الكاهن يكفر بادّعاء علم الغيب.» أحكام المرتد عند شيخ الإسلام ابن تيمية، ج1، ص123.
«وَمَنِ ادَّعَى عَلِمَ الْغَيْبِ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ.» شرح العقيدة الطحاوية، صدرالدين محمد بن أبي العز، وزارة الشؤون الإسلامية، 1418ق، ج1، ص240.
[3]. «ولقد شاهدت من فراسة شیخ الإسلام ابن تیمیّة - رحمه الله - أمورا عجیبة. وما لم أشاهده منها أعظم وأعظم. ووقَائع فراسته تستدعی سفرا ضخما. أخبر أصحابه بدخول التتار الشام سنة تسع وتسعین وستمائة، وأن جیوش المسلمین تکسر، وأن دمشق لا یکون بها قتل عام ولا سبی عام، وأنّ کلب الجیش وحدّته فی الأموال. وهذا قبل أن یهمّ التّتار بالحرکة. ثم أخبر النّاس والأمراء سنة اثنتین وسبعمائة لما تحرک التتار وقصدوا الشّام: أن الدائرةَ والهزیمة علیهم. وأن الظفر والنّصر للمسلمین. وأقسم على ذلک أکثر من سبعین یمینا. فیقال له: قل إن شاء الله. فیقول: إن شاء الله تحقیقا لا تعلیقا. وسمعته یقول ذلک. قَال: فلما أکثروا علی. قلت: لا تکثروا. کتب الله تعالى فی اللوح المحفوظ. أنّهم مهزومون فی هذه الکرّة. وأن النَصر لجیوش الإسلام.» مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ابن قیم جوزیه، بیروت: دار الکتاب العربی، ج2، ص458.
[4]. «وکانت فراسته الجزئیّة فی خلال هاتین الواقعتین مثل المطر.» مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ابن قیم جوزیه، بیروت: دار الکتاب العربی، ج2، ص458.
[5]. «ولمّا طلب إلى الدّیار المصریّة، وأرید قتله - بعدما أنضجت له القدور، وقلبت له الأمور - اجتمع أصحابه لوداعه. وقالوا: قَد تواترت الکتب بأنّ القوم عاملون على قتلک. فقال: والله لا یصلون إلی ذلک أبدا. قالوا: أفتحبس؟ قال: نعم، ویطول حبسی. ثمّ أخرج وأتکلم بالسّنّة على رءوس النّاس. سمعته یقول ذلک.» مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ابن قیم جوزیه، بیروت: دار الکتاب العربی، ج2، ص458.
[6]. «وقال مرّة: یدخل علیّ أصحابی وغیرهم. فأرى فی وجوههم وأعینهم أمورا لا أذکرها لهم. فقلت له - أو غیری - لو أخبرتهم؟ فقال: أتریدون أن أکون معرّفا کمعرّف الولاة؟ وقلت له یوما: لو عاملتنا بذلک لکان أدعى إلى الاستقامة والصّلاح. فقاَل: لا تصبرون معی على ذلک جُمُعة، أو قال: شهرا.» مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ابن قیم جوزیه، بیروت: دار الکتاب العربی، ج2، ص458.
[7]. «وأخبرنی غیر مرّة بأمور باطنة تختص بی ممّا عزمت علیه، ولم ینطق به لسانی. وأخبرنی ببعض حوادث کبار تجری فی المستقبل. ولم یعیّن أوقاتها. وقد رأیت بعضها وأنا أنتظر بقیّتها.» مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ابن قیم جوزیه، بیروت: دار الکتاب العربی، ج2، ص459.
[8]. برای مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید