هجمههای باطل وهابیت درباره قیام امام حسین (ع)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت بر این باورند که امام حسین (علیه السلام) دست به قیامی زد، که هیچگونه مصلحتی در آن وجود نداشت و او به دعوت کوفیان و نسبت خانوادگیش با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دلگرم بود و الاّ قیام نمیکرد. اما برخی از اهل تسنن این تفکر را ندارند و قیام پسر پیامبر را تحسین میکنند و یزید را با آن همه خباثت و بیدینی ردّ میکنند، لذا وهابیت به تهاجمات حاکمان یزیدی علیه امام حسین (علیه السلام) توجه نکردند و تحلیل درستی از ماهیت نهضت آن حضرت ندارند و نتوانسته یا نخواستهاند که تشخیص دهند، که عامل اصلی این فاجعه، حکومت یزید بوده است و با نگاه سطحی به این قیام، آن را مناسب ندانستند، لذا زبان به اعتراض گشوده و حرکت امام حسین (علیه السلام) را حرکتی نسنجیده و عجولانه قلمداد کردند و نهایتاً او را مقصر دانستند. ما در این نوشتار مختصر به برخی از هجمههای باطل وهابیت میپردازیم و از کتب بزرگان اهل سنت و عالمان سنّی که وهابیت خودشان را از آنها میدانند، جوابشان را میدهیم، باشد تا حقیقت روشن گردد.
اول اینکه امام حسین مجبور به قیام بود، چرا که وهابیت به تجاوز حاکمان یزیدی و تحمیل بیعت اجباری به امام حسین (علیه السلام) توجه نکردند و عاملان یزید در هر فرصتی در پی قتل آن بزرگوار بودند. چه زمانی که در مدینه بود که به سبب نپذیرفتن بیعت اجباری مجبور به کوچ شبانه و مخفیانه از مدینه شد و چه آن زمانی که در مکه بود و بهخاطر هتک نشدن حرم الهی به سبب ترور، اعمال حج خود را به پایان نرسانید و به سرعت از آنجا خارج گردید، هر چند باز با تعقیب نظامیان مسلح حکومت همراه بود. مانند سپاه عبیدالله بن زیاد به فرماندهی حرّ بن یزید ریاحی که از حرکت امام بهسوی کوفه و یا بازگشت به حجاز ممانعت کرد و نهایتاً امام حسین (علیه لسلام) مجبور شد در بیابانی خشک و بیپناه فرود آید.[1] تا اینکه آن فاجعه دلخراش تاریخی بهوجود آمد.
دوم اینکه امام حسین (علیه السلام) باید ادای وظیفه مینمود و مسئولیت حفظ دین الهی را بر عهده داشت، اما وهابیت معتقدند که اساس قیام امام حسین (علیه السلام) برای بهدست گرفتن حکومت بود و شکست آن هم مستند به چند چیز بود؛ -اشتباه در ارزیابی نیروهای کوفیان و میزان کمک آنها؛ -عدم توجه به عمق دشمنی بنیامیه با بنیهاشم؛ -غفلت از توان نظامی و قدرت انسجام سپاهیان یزید.
لذا وهابیت با نگاهی سطحی به قیام عاشورا به این نتیجه رسیدند که اوضاع و شرایط برای قیام حضرت مناسب نبود و اشکال میکنند به اینکه مردم کوفه مقصر بودند و گاهی میگویند حرکت حضرت اشتباه بود و گاهی میگویند به وعدههای کوفیان نباید اعتماد میکرد و گاهی میگویند حضرت قدرت سپاهیان یزید را نادیده گرفته بود. آنان این اشکالات را اصل قلمداد میکنند، اما احساس وظیفه و تکلیف و دغدغهی مصلحت دین را فرع هم حساب نکردند و سعی میکنند اینطور وانمود کنند که پسر پیامبر هدفی جز دستیابی به قدرت و حکومت نداشت. اما غافل از اینکه امام حسین (علیه السلام) تمام جوانب قضیه را میدانست. اما مصلحت دین و جامعه اسلامی را بر مصالح دنیوی خویش ترجیح داد و نمیتوانست از مصالح اخروی چشمپوشی کند، بههمین علت بود که نهضت امام حسین (علیه السلام) بعداً مورد تحسین همگان قرار گرفت.[2]
سوم اینکه امام حسین (علیه السلام) جزء یکی از آن پنج معصومی است که آیه تطهیر در شان او نازل شده. آیا میتوان سخن وهابیت را پذیرفت که معتقدند حضرت برای طلب دنیا و ریاست قیام کرده، در حالیکه صریح آیه قرآن میفرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.[احزاب/33] همانا خداوند میخواهد از شما خاندان پیامبر پلیدی را ببرد و به شما پاکی کامل ارزانی دارد.» لذا اهل بیت پیامبر مبرّا از هر گونه پلیدی هستند، و از مهمترین پلیدیها، دنیاپرستی و ریاستطلبی است. پس انگیزه حضرت از قیام، دستیابی به حکومت چند روزه دنیا قطعاً نبوده و از طرف دیگر در روایاتی از کتب اهل سنت وارد شده که پیامبر فرمان به یاری نمودن فرزندش داده، مانند این روایت که از انس بن حارث نقل شد که میگوید پیامبر فرمودند: «انّ ابنی هذا یعنی الحسین یقتل بارض من العراق فمن ادرکه منکم فلینصره.[3] همانا فرزند من حسین در زمینی از عراق کشته میشود، پس هر کس از شما او را درک کرد، باید او را یاری کند.»
چهارم اینکه امام حسین (علیه السلام) کاملاً آگاه به اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی زمان خود بوده، لذا تفکرات وهابیت ناشی از جهالت آنها در فعالیتهای سیاسی است، پس نباید تصور کرد که امام میبایست صد در صد در مورد پیروزی این سفر، اطمینان داشته باشد. لذا کسانیکه رفتن حضرت را به صلاح نمیدانند، نباید به شواهدی نگاه کنند، که احتمال شکست را مطرح میکند. همچنین کسانیکه قبول دارند که حضرت به عراق رفتند، نباید گمان کنند که این کار بدون احتمال هیچ شکستی انجام شده است. امام حسین (علیه السلام) نمیخواست بههیچ وجه موافقتی با یزید و حاکمیت او داشته باشد، ولو اینکه مخالفت او منجر به شهادتش شود.
نویسنده معروف مصری محمود عباس عقاد مینویسد: «همراه امام حسین جوانان شجاعی بودند که از هر جهت آمادگی مقابله را داشتند و یک نفرشان در مقابل چندین نفر از لشکریان یزید میتوانست بجنگد... و اینها دلالت دارد که امام فرد شجاعی بوده و از طرف دیگر آگاهی کامل به اوضاع سیاسی و شرایط موجود در آن زمان را از هر حیثی داشته است.[4]
پنجم اینکه شواهدی از خطبهها و نامههای امام حسین (علیه السلام) قبل از قیام کربلا در سالهای آخر حکومت معاویه و در جمع صحابه و مسلمانان سایر شهرهای اسلامی، انگیزههای ریاستطلبانه و دنیاخواهانه از اقدامات و فعالیتهای خویش علیه نظام حاکم اموی را ردّ میکند و صریحاَ اعلام موضع میکند و اهداف قیامش را از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا برای عموم مردم بیان کرده است. مثلاً خطبه حضرت در منا که فرمودند: «اللهم انّک تعلم انه لم یکن ما کان منّا تنافسا فی سلطان...[5] خدایا تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است، بهخاطر سبقتجویی در فرمانروایی و افزونخواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است ...» و یا در جای دیگری میفرماید: «انّی لم اخرج اشراً و لا بطراً... انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدّی محمد...[6] من از روی گستاخی و تبهکاری و ستمگری و طغیان از مدینه خارج نشدم، بلکه برای اصلاح در امت جدّم خارج شدهام و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم رسول خدا و پدرم علی (علیهما السلام) عمل کنم.»
پینوشت:
[1]. تاریخ طبری، طبری، نشر اساطیر، تهران، (1362ش)، ج5 ص400،406.
[2]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان، (1407ق)، ج1 ص277.
[3]. ذخائر العقبی...، طبری، مکتبه القدسی، قاهره، مصر، (1356ق)، ص146.
[4]. ابوالشهداء، محمود عباس عقاد، دارنهضه، مصر، چاپ دوم، (1998م)، ص92.
[5]. تحف العقول، حسن ابن شعبه حرّانی، انتشارات اسلامیه، تهران، مصحح علی اکبر غفاری، (1384ش)، ص243.
[6]. مقتل الحسین، خوارزمی، دار الانوار المهدی، قم، ایران، محقق محمد السماوی، ج1 ص273.
افزودن نظر جدید