مراتب مشایخ سلسله اویسیه

  • 1395/07/03 - 12:47
معمول فرقه‌های صوفیه آن است که برای والیان خود سلسله مشایخ و مراتب و مقاماتی قائل هستند که این امر در برخی سلسله‌ها مشترک و در برخی دیگر متمایز از دیگر سلسله‌های صوفیه است. سلسله اویسیه از آن دسته از سلاسل صوفیه‌ای است که مراتب ایشان با دیگر سلاسل صوفیه متمایز است. مشایخ این طریقه دوازده طبقه بوده‌اند که همه آنان در تحت سه عنوان شناخته می‌شده‌اند: رسومیه، الوهیه، علویه.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمول فرقه‌های صوفیه آن است که برای والیان خود سلسله مشایخ و مراتب و مقاماتی قائل هستند که این امر در برخی سلسله‌ها مشترک و در برخی دیگر متمایز از دیگر سلسله‌های صوفیه است. سلسله اویسیه از آن دسته از سلاسل صوفیه‌ای است که مراتب ایشان با دیگر سلاسل صوفیه متمایز است.
برای مثال در میان در برخی از متون صوفیه درباره تعداد و مراتب اولیاء آمده است: «تعداد اولیاء به عقیده صوفیه در هر عصر سیصد و پنجاه و شش کس است که چون از ایشان یکی از دنیا برود، دیگری به جای او می‌آید. اما این اولیاء مراتب و طبقات دارند. سیصد تنان، چهل تنان، هفت تنان، پنج تنان، سه تنان، یک تنان این یکی قطب است که به عقیده صوفیه عالم به وجود او می‌گردد و او قطب عالم است.»[1] در تعدد اولیاء و مراتب آنها اقوال دیگر هم بین صوفیه هست. از جمله گویند که در مراتب اولیاء نخست سیصد تنان هستند که آنها را "اخیار" می‌خوانند برتر از آنها چهل تنانند که "ابدال" می‌شوند از آنها برتر هفت تنانند که "ابرار"شان خوانند. بالاتر از آنها "اوتاد"اند که چهار تنان باشند. برتر از آنها دو تنانند که "نقبا" خوانده می‌شوند و قطب بالاتر از همه است و یگانه عصرست.[2]
در میان فرقه‌های صوفیه اویسیه است و مشایخ این طریقه دوازده طبقه بوده‌اند که همه آنان در تحت سه عنوان شناخته می‌شده‌اند:
1. رسومیه:  
طایفه‌ای را گویند که به رسم اولیاء ظاهر در عالم ملک و شهادت بوده باشند و کار کنند در کارخانه عالم ظاهر و مرید گیرند و پرورند و مسالک سیر کنند و فرمایند و طی مقامات معروفه در کار دارند و گذرند و گذرانند و به مقصود رسند و رسانند ولیکن تربیت از جای دیگر یابند و بعضی از ایشان در اثناء سلوک مجذوب شوند و بعضی دیگر از جذبه به سلوک آیند. این نوع از مشایخ اویسیه را رسومیه گویند، زیرا که به رسم مردم صراف در صراف خانه وحدت، تن مسین پر غل و غش خود را در آتشکده عشق الله به آتش ریاضت می‌گدازند و در بوته مشقت آب می‌سازند و در سندان فولاد مجاهده بخایسک الماسین به سعی و همت چنان کنند و نرم سازند که غل و غش او من کل الوجوه زایل شود و بی غش گردد، آنگاه مستحق آن گردد که هر نوع اسباب توان ساخت و تواند شد تا استاد صراف او را در کار دارد، آن زمان مستحق عمل عامل شود و معمول گردد.
2. الوهیه:
آن جماعتی را گویند که در بحر بی پایان الطاف الوهیه غرق شوند، بر نهجی که غیر از الله در نظر ایشان هیچ چیز موجود نباشد یعنی وجود ما سوی الله کالعدم نماید. و در هر چه نظر اندازند جز او را نبینند و غیر از صنع او چیز دیگر تفرج نکنند. و ذکر ایشان کلمه "الله" باشد که اسم ذات است. که مستجمع جمیع صفات کمال است و اختیار این طایفه اسم ذات را بنابر آن است که به سبب این اسم و مداومت به او کمال ولایت یافته‌اند و جامع چندین صفات گشته‌اند اما به کثرت تکرار ذکر و حبس نفس به این عنوان که ابتدا الف الله از سر ناف که انتهاء مخارج است بکنند و بر سر سینه بکشند و مجری نفس را مطلب بربندند و طوطی ناطق بان را بر کام بالا التیام دهند، آنگاه اسم ذات را به احضار بر قلب صنوبری که محل مشاهده امور عالم غیب است به ضرب بزنند تا جرم و پرده ای که آینه دل را تیره ساخته است از آتش عشق الله بگذارد و روی دل مرآت صفت صیقل خورد تا آینه جهان نما گردد، تا خود را مقرب به درگاه حضرت الوهیت سازند...
3. علویه:
جماعتی را گویند که ادنی مرتبه ایشان در سلوک، مقام اعظم است و مرتبه اعلای ایشان را کس نداند به جز مرتبه دهنده ایشان و این مرتبه که ادنی مرتبه ایشان است به این معنی است که ایشان در اوایل حال مجذوب و مستغرق می‌باشند، به نوعی که سیر مسالک نمی‌کنند و مقامات ایشان را معلوم نمی‌شود و خبر ندارند و از خود و غیر خود را فراموش می‌کنند  تا آن مقام که نهایت مجذوبی ایشان است و بعد از آنکه از جذبه باز مانند و از استغراق فارغ شوند مقام ایشان حال است. که اهل سلوک عمرها صرف می‌کنند و ریاضات بی حد و مجاهدات بی عد می‌کشند تا به این مقام اعلی مرتبه ادنای ایشان است می‌رسند. و ازین مقام به پنج مرتبه این جماعت به مقام اعلی که کمال مرتبه درویشی است می‌رسند که از آن مقام آن طرف دیگر است و این دولت عظیم هر یک از این جماعت را علی السویه مسلم گردد.[3]
با این حال چونکه تمام مقامات ذکر شده برای بزرگان فرقه‌های صوفیه قابل اثبات نیست، این امر بیشتر جنبه نظری داشته و در عینیت و عمل به غیر از شعار و عنوان چیز دیگری نیست.

پی‌نوشت:
[1]. عزیزالدین بن محمد نسفی، انسان کامل، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، کتابخانه طهوری، 1392، ص 317
[2]. زرین کوب عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیرکبیر، تهران، 1390، صص 91 و 92
[3]. نامشخص، تذکره بغرانخانی، مصحح عالم محمد منیر، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد، 1998 میلادی، 1376 شمسی، صص 7 - 9

تولیدی

دیدگاه‌ها

مطلب شما در کانال نقد تصوف بازنشر داده شد

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.