انکار اتفاقات پس از شهادت امام حسین (ع)

  • 1395/07/01 - 00:50
ابن تیمیه حرّانی، درباره اتقافات پس از شهادت امام حسین می‌گوید: «به خوبی روشن است که بیشتر آنچه در این باره همچون بارش خون، سرخ‌گون شدن آسمان، جاری شدن خون از زیر سنگ روایت شده، دروغ است و این روایات جز مزخرفات چیزی نیست.» در پاسخ می‌گوییم پس چرا ابن تیمیه، کراماتی عجیب و غریب برای ابوبکر و عمر را قبول دارد؟! مثلا او میگوید که وقتی عمر بن خطاب بر بالای منبر در مدینه فریاد می‌زد، کسانی که در ایران بودند انعکاس صدای او را می‌شنیدند‍!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهات وهابیت در موضوع شهادت امام حسین (علیه السّلام) انکار اتفاقاتی است که پس از شهادت آن حضرت در عالم کون و مکان روی داده است؛ ابن تیمیه حرّانی، سرکرده‌ی وهابیت که چشم دیدن هیچ فضیلتی از اهل بیت (علیهم السّلام) را ندارد، در این‌باره می‌گوید: «به‌خوبی روشن است که بیشتر آن‌چه در این‌باره (دگرگونی و آشفتگی در آفرینش) هم‌چون بارش خون، سرخ‌گون شدن آسمان، جاری شدن خون از زیر سنگ روایت شده، دروغ است و هیچ‌یک از این موارد برای کشته شدن هیچ‌کس پدید نمی‌آید و این‌ها اموری طبیعی است که همواره رخ داده و می‌دهد و این روایات جز مزخرفات چیزی نیست.»[۱] که در پاسخ می‌گوییم:

ابن تیمیه و پیروان او که در برابر روایاتی این‌چنین موضع می‌گیرند، چرا در برابر روایاتی که در کتاب‌های خودشان از قبیل آن‌چه در زیر می‌آید، سکوت کرده و هیچ نمی‌گویند؟ ابن تیمیه در کتاب «مجموع الفتاوی» بابی به نام «باب کرامات اولیاءالله» گشوده و در آن برای بزرگان مورد قبول خود، از فضایلی در حد کرامات پیامبران سخن به‌میان آورده و هیچ‌یک از آن‌ها را دروغ و مزخرف ندانسته، که در این‌جا به چکیده‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
- «ابوبکر» سه نفر را به خانه برد و در حالی‌که از باقی‌مانده غذای موجود در ظرف طعام، هر سه نفر را سیر کرد و در عین حال غذا از اول هم بیشتر شده بود؛ همین غذا را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برد و در آن‌جا نیز گروه فراوانی از این غذا خوردند و سیر شدند.
- «عمر بن خطّاب» از فراز منبر در شهر مدینه صدا زد و لشکریان اسلام را در ایران راهنمایی و فرماندهی کرد و صدای او بدان منطقه رسید و لشکر دشمن شکست خورد.
- «عمر بن خطّاب» رود نیل را که طغیان کرده بود با فرمان خود تحت فرمان قرار داد و آرام ساخت.
- زمین مدینه که از زلزله در تب و تاب بود، با تازیانه‌ی «عمر بن خطّاب» آرام یافت.
- «عمر بن خطّاب» آتش را تحت فرمان خود قرار داد.
- «خالد بن ولید» سم می‌نوشید، ولی در او اثر نمی‌کرد.
- «سعد بن ابی‌وقّاص» مستجاب الدعوه بود و هر دعایی می‌کرد، مستجاب می‌شد.
- «امّ ایمن» با زبان روزه در مسیر راه هجرت از شدت گرسنگی و تشنگی به حدّ مرگ افتاد، ناگهان دلوی از بالای سر او از آسمان پایین آمد و او از آن آشامید و از آن به بعد تا پایان عمر تشنه نگردید.
- «سفینه»، غلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، هنگامی با شیری مواجه گردید و چون به او گفت من فرستاده رسول خدا هستم، شیر او را تا مقصدش همراهی کرد.
- «براء بن مالک» هرگاه به خداوند سوگند یاد می‌کرد، خداوند سوگند او را می‌پذیرفت، به همین جهت، هرگاه در جهاد با مشرکان کارزار سخت می‌گردید به او می‌گفتند تا خداوند را سوگند دهد و با سوگند او دشمن از میدان می‌گریخت.
- «اسید بن حضیر» با خواندن سوره کهف سایه‌ای بر سرش در آسمان پدیدار می‌گشت.
- ملائکه بر «عمران بن حصین» سلام می‌کردند.
- «ابودرداء» هنگام غذا، ظرف و محتویات آن به تسبیح، صدا بلند می‌کردند.
- «عباد بن بشیر و اسید بن حضیر» شب هنگام از نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خارج شدند و در مسیر راه، نوری بالای سر آن‌ها حرکت کرد، تا این‌که راهشان از هم جدا شد و نور هم به دو قسمت تقسیم شد و بالای سر هر دو قرار گرفت.
- «خبیب بن عدی» نزد مشرکان مکه اسیر شده بود و در حالی‌که انگور در آن شهر یافت نمی‌شد، انگور برای او حاضر می‌شد.
- «عامر بن فهیره» به شهادت رسید، اما جسدش غیب گردید و به آسمان عروج کرد.
- «زبیره» را هنگامی‌که مشرکان شکنجه نموده و چشمان او را کور نمودند، «سعید بن زید» دعا کرد و چشمانش بازگشت و بینا گردید.

اگر کوردلان به‌خاطر قلوب مریضشان حقایق پدید آمده در عزای امام حسین (علیه السّلام) را باور نداشته و می‌کوشند به هر نحوی شده در این کرامات خدشه کنند، در پاسخ می‌گوییم: مگر در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزات بسیار بزرگی هم‌چون شق‌القمر توسط آن حضرت صورت نگرفت، ولی باز هم کفار و منافقان با دیدن این معجزات آن را انکار نموده و نسبت سحر به آن حضرت ندادند. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ.[قمر/۱و۲] قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت!* و هرگاه نشانه و معجزه‌ای را ببینند، روی گردانده، می‌گویند: این سحری مستمر است!»
معجزه‌ی شق القمری که در آیه بالا در قرآن کریم به آن تصریح شده و در تفاسیر شیعه و سنی به حد تواتر روایت شده است.[۲] هنگامی‌که زمین و زمان، کون و مکان، عرش و فرش، ملکوت و جبروت، مِلک و مُلک و در یک کلمه جمیع ما سوی الله، عزاداری اشرف اولاد آدم است، کسانی‌که دستشان به چنین جنایت بزرگی آلوده است، باید سر در جبین شرم فرو برده و این ننگ را به خود بپذیرند. عمرو بن بعجه گوید: «نخستین ذلّتی که بر عرب وارد شد، کشتن حسین بن علی (علیهما السّلام) می‌باشد.»[۳]
به همین‌رو بود که برخی حتی از سکونت در شهری که نقشی در شهادت امام حسین (علیه السّلام) داشته، ابا نموده و رحل اقامت از آن برچیدند؛ به‌عنوان نمونه در شرح حال ابوعثمان نهدی آمده: وی مقیم کوفه بود، ولی چون حسین بن علی (علیهما السّلام) کشته شد، به بصره نقل مکان کرد و گفت: «در سرزمینی که در آن فرزند دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شده، زندگی نخواهم کرد.»[۴]

پی‌نوشت:

[۱]. منهاج السنة النبویة، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، ج ۴، ص ۵۶۰.
[۲]. سنن ترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۵، ص ۳۹۸.
[۳]. مصنف ابن أبی شیبة، إبن ابی شیبة، مکتبة الرشد، ریاض، ج ۷، ص ۲۵۸.
[۴]. رجال صحیح مسلم، أحمد بن علی بن منجویه الأصبهانی أبوبکر، دارالمعرفة، بیروت، ج ۱، ص ۴۱۹.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.