تبرک صحابه به آب دهان پیامبر (ص)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیان تبرک به آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله) را جایز نمیدانند، از همینرو کسانی را که به ضریح آن حضرت تبرک بجوید، مشرک و کافر خطاب میکنند. وهابیان معتقدند: سلفِ صالح، به آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک نمیجستند، سجودی، مجری شبکه وهابی در اینباره میگوید: «در هیچ روایتی نیست، که اصحاب به آب دهان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تبرک بجویند. هر کسی چنین اعتقادی داشته باشد، مشرک است».[1] این در حالی است که در کتب اهل سنت به مراتب، روایاتی در تبرک صحابه به آب وضو و آب دهان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مشاهده میشود. برای اثبات این مدعی به چند روایت از کتاب صحیح بخاری (که آن را صحیحترین کتاب بعد قرآن میدانند) استدلال میشود.
روایت اول: «وَقَالَ أَبُو مُوسَى: دَعَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِقَدَحٍ فِيهِ مَاءٌ، فَغَسَلَ يَدَيْهِ وَوَجْهَهُ فِيهِ، وَمَجَّ فِيهِ، ثُمَّ قَالَ لَهُمَا: اشْرَبَا مِنْهُ، وَأَفْرِغَا عَلَى وُجُوهِكُمَا وَنُحُورِكُمَ.[2] پیامبر قدحی آب خواست و دستها و صورت را شست، سپس در آن آب دهان انداخت، سپس به ما گفت: از آن بیاشامید و بر صورتها و سینههای خود بریزید.» در این روایت چنانچه مشاهده میشود، وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) صریحاً به اصحاب امر فرمودند: به آبی که در آن تف انداختهاند، تبرک جویند.
روایت دوم: «قَالَ عُرْوَةُ، عَنِ المِسْوَرِ، وَمَرْوَانَ خَرَجَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ زَمَنَ حُدَيْبِيَةَ فَذَكَرَ الحَدِيثَ: وَمَا تَنَخَّمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نُخَامَةً، إِلَّا وَقَعَتْ فِي كَفِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ، فَدَلَكَ بِهَا وَجْهَهُ وَجِلْدَهُ.[3] عروه از مِسور و مروان، روایت کرد: پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غزوهی حدیبیه بیرون رفت و آب دهان یا خلط سینه انداخت، که در کف دست یکی از صحابه افتاد، آن صحابی آب دهان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بر صورت و پوست خود مالید.»
آیا به نظر شمای وهابی، این کار نوعی تبرک نیست؟! آیا این صحابی، بیجهت آب دهان پیامبر را بر دست و صورت خود مالید! یا از این کار قصد استشفاء و تبرک داشت؟!
پینوشت:
[1]. تبرک به آب دهان پیامبر اکرم در کتب اهل سنت.
[2]. بخاري، محمّد بن اسماعيل (م 256)، صحيح بخاري، تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422هـ. ق ،ج1، ص49، ح188.
[3]. همان، ج1، ص57.
افزودن نظر جدید