نگرشی بر آیین کریشنا مورتی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شایانذکر است که دو فرد به این نام وجود دارند که باید آنها را از یکدیگر بازشناخت.
کریشنا مورتی متولد سال ۱۸۹۶.م است که در جنوب هند به دنیا آمد و پس از عمری تلاش به سال ۱۹۸۶.م در ۹۱ سالگی دیده از جهان فروبست. او در خانوادهای برهمن متولد شد. تحصیلاتش در اروپا در رشتهی روانشناسی بود. چکیده اندیشهی کریشنا مورتی، خودشناسی و روانشناسی درونی است. او اعتقاد به سفر روحی و درونی داشت و طی مسافرتهای متعددی که به سراسر اروپا و آمریکا داشت. بر آن بود که در درون یکایک آدمیان رستاخیزی بزرگ همراه با صلح و آرامش ایجاد کند.
تعالیم
عمدهی سخن کریشنا مورتی دعوت به خودشناسی است. ازنظر وی نتیجهی خودشناسی کم شدن آلام و رنجهای روحی انسان است. روآوردن به درون، تنها راه بصیرت و بینش است و این بصیرت و بینش است که انسان را از تنهایی بیمارگونه نجات میدهد. یکی از آسیبها و بیماریهای انسان تضاد درونی است که انسان با خود و با دیگران دارد. تنها راه خروج از تضادها، آشتی کردن با زندگی است. اگر انسان با درون خود آشنا شود و ابرهای تیره را از درون خود پاک کند به آزادیسازی درونی میرسد و از اینجا سفر روحی و معنوی او آغاز میشود. در این صورت یکایک آدمیان در درون خود به رستاخیزی بزرگ دست مییابند و این انقلاب عظیم درونی برای آنان صلح و آرامش به ارمغان میآورد.
انسانشناسی مورتی نیز کاملاً مبتنی بر ذهنشناسی است. در نظر او انسان یعنی ذهن و اگر بشر بتواند از اسارت ذهن که در ادبیات او مرادف با شرطیت ذهن قلمداد میشود، رها گردد. از تمامی رنجها رهایی یافته و در عین تهیگی به روشنیدگی که سامان و پایان مشرب فکری مورتی است رسیده است.
اما از منظر وی، عوامل شرطی ساز ذهن بشر چیستاند؟ در اندک بیانی میتوان به خدای ذهنی، دین و مذهب، عبادتگاهها، فرهنگ و سنت، خانواده، قوانین، آدابورسوم اقوام گوناگون، سرزمین و ملیت، نظامهای تعلیم و تربیت، دانستگی و اندیشهورزی که ذهن بشر را اسیر شرطیت نموده است، اشاره کرد.
تحلیل و بررسی
اساس اندیشههای کریشنا مورتی ترکیبی است از عناصر اصلی آیینهای هندو یعنی تناسخ، قانون کرمه و یوگا و اندیشههای روانشناختی که امروز مطرح است. کریشنا مورتی مؤلفههای مزبور را با یکدیگر مخلوط ساخته، سعی بر آن دارد مرهم و درمانی برای خلأها، نیازها و کاستیهای انسان مدرن دستوپا کند. ازآنجاکه مهمترین نیاز بشر در دورهی مدرنیته مقولهی آرامش است کریشنا مورتی بیش از همه بر این عنصر تأکید دارد.
گذشته از مسئلهی پیشگفته، نکاتی دیگر شایانذکر است:
اول اینکه معنای ذهن در دستگاه فکری کریشنا مورتی چندان مبهم و چندپهلو است که کشف معنای روشن نسبت به آن بسی رنجآور است.
دوم اینکه تمام نکاتی که مورتی در باب شرطی شدن ذهن بیان کرد با افکار و رفتارهای خود او ناسازگار و متناقض است. چراکه کریشنا مورتی هم نظام تعلیم و تربیت خاصی ارائه کرد و هم مؤسسات و مراکز مختلفی در این راستا احداث نمود.
سوم اینکه ازنظر او تنها حقیقت قداست دارد اما پرسش مهم این است که حقیقت چیست و مصداق آن کدام است؟ آیا حقیقتی که او معرفی میکند ساختهی ذهن او نیست؟ و آیا حقیقتی که دیگران مینمایانند با حقیقتی که مورتی اظهار میدارد متفاوت نیست؟ و آیا همین تفاوت نشان از این واقعیت ندارد که تمامی اینها ساختهی ذهن انسان و از جمله کریشنا مورتی است؟
چهارم اینکه اگر انسان ملیّت، کار، شغل، فرهنگ، آداب و رسوم، همسر، پرستش، جامعه، خویشاوندی و تمامی چیزهای دیگر که مورتی از آن سخن به میان آورده است را یکسره رها کند، در این صورت چگونه انسانی خواهد بود؟ چنین انسانی تنها یک فرض دارد و آن اینکه برای همیشه غارنشین یا بیابانگرد باشد. زیرا اصولاً فرهنگ نوعی وابستگی و شرطی شدن است. این است انسانی که حاصل نظام پرورشی کریشنا مورتی است که البته با رفتار خود او بسیار متفاوت است.
پنجم اینکه اصلی که امروز بهعنوان یک اصل علمی پذیرفته شده است اینکه انسان باید به هنگام کار بهگونهای فعالیت کند که از شغل خویش احساس لذت داشته باشد، روابط اجتماعی او را کسل و سرخورده نکند، از افسردگی و پژمردگی فاصله گیرد و اصل مهم دیگر اینکه باید در زندگی عشق، صمیمیت و صداقت بستر تمامی روابط و رفتارها باشد. آیا میتوان از این اصول مهم که بنیان جامعه و خانواده را میسازند صرفنظر کرد و تنها با عنوانی مثل شرطی شدن ذهن، خانواده و جامعه را به نابودی کشاند؟
ششم اینکه تمامی سخنان کریشنا مورتی این است که وابستگیها منشأ فرار از درون است لذا باید از شرطی شدن ذهن رهایی یافت. شعار ما این است: بازگشت به درون. این شعار، شاهبیت تمامی کسانی است که در حوزه معرفت و عرفان سخن گفتهاند.
دیدگاه اسلام این است که بازگشت به درون اصالت ندارد بلکه آنچه اصیل است بازگشت به مبدئی است که خالق و صاحب درون است. در این آیین راستین اگر سخن از باطن انسان به میان آمده است، اگر سخن از معرفت نفس است و اگر راه درونی به عنوان طریق و سبیل ولایت مطرح شده، همه و همه تنها یک دلیل دارد و آن اینکه اینها راهی برای نزدیکی به اوست و این حقیقت ارزشمند و گوهر ناب از دید کوتاهبین و سطحینگر کسانی چون کریشنا مورتی پنهان است. سخن اساسی و حیاتی اینکه مسئله انسان، باطن، تحول و آینده از مسائل سرنوشتساز و بسیار مهم میباشد. نباید با این امور مهم بازی کرد و انسانها را با ذوق و سلیقه خویش به آن سمت و این سمت کشاند و راه نجاتهای توهمی پیشاروی او قرار داد. تنها راه نجات بشر از سوی خالق بشر گفتنی است نه از سوی بشری ضعیف که خود او هم اگر عنایت خدا نباشد هیچ است.
هفتم اینکه محور گفتههای کریشنا مورتی رهایی از وابستگی است. اما باید توجه داشت که وابستگیها دودستهاند: یکی وابستگی به دنیا و دیگری وابستگی به مبدأ جهان. انسان شاید بتواند تعلقات خود را از برخی امور برکند اما مگر میتوان وابستگی به خالق را نفی کرد و از آن رها شد. اساساً انسانها مخلوق و مملوکاند و تعلق و وابستگی و فقر ریشه در درون، سرّ، هویت و وجود آدمی دارد. انسان تنها مالک یک چیز است و آن حاجات و نیازها. ما تنها مالک ناداشتهها، کمبودها و فقر خویشیم و انسان به هر میزان که از تعلقات دنیوی خود بکاهد به این تعلق و فقر درونی و ذاتی خود بیشتر واقف خواهد شد چراکه خدای سبحان فرمود: «یا أَیهَا النَّاسُ أَنتُم الفُقراءُ إِلَی اللهِ و اللهُ هُوَ الغَنِی الحَمِید» [سوره فاطر، آیه ۱۵]؛ ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنی بالذات و ستوده صفات است.
از نکات جالب و قابلتوجه اینکه سالیانی پیش استاد بزرگوار مرحوم علامه جعفری با اندیشههای کریشنا مورتی آشنا میشود و تأملاتی دربارهی آثار و آموزههای او انجام میدهد. حاصل آن کتابی است با عنوان کریشنا مورتی و سفسطههایش. علامه جعفری در این کتاب ۱۱۰ صفحهای برخی از آموزههای مورتی را مورد دقت و نقد قرار میدهد.[1]
پینوشت:
[1]. محمدتقی فعالی، آفتاب و سایهها، تهران: نشر عابد، ۱۳۹۰، ص ۱۸۸.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: محمدتقی فعالی، آفتاب و سایهها...
افزودن نظر جدید