تبرک صحابه، به سکّه و موی پیامبر (ص)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیون، تبرک به آثار اولیاء را شرک میدانند و کسانی را که به آثار اولیاء و پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک بجویند، مشرک میخوانند، هر چند در این کار به هیچ نوع الوهیت، معتقد نباشد، بلکه مهر و مودت به اولیاء و پیامبر (صلی الله علیه و آله) سبب این کار شود.[1] این در حالی است که سیره صحابه، صالحان و مسلمانان، بر خلاف این دیدگاه است؛ زیرا به گواهی منابع روایی، مسلمانان به آثار اولیاء و پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک میجستند. چنانچه جابر بن عبدالله انصاری میگوید: در سفری که همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودم، شُترم، بیمار شد و از قافله عقب ماند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از من پرسید: جابر! چه شده است؟ عرض کردم: شترم بیمار است. آن حضرت به شتر من دست کشید و شُتر چنان رهوار شد، که پیشاپیش کاروان حرکت میکردم. سپس حضرت پیشنهاد خرید آن را داد. من گفتم: تقدیم به شما، ولی حضرت نپذیرفت.
جابر میگوید: بعد از مدتی، در مدینه با همان شتر، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفتم، به بلال فرمودند: پول شتر را به او بده، و مقداری هم زیادتر بده.
جابر میگوید: با خود گفتم، این پول اضافی را هیچگاه از خودم جدا نمیکنم، تا بمیرم. [چون این پول را تبرک میدانستم]. آن پول را در کیسهای قرار دادم و همیشه نزدم بود، تا اینکه مردم شام در روز حرّه[2] آن پول را از من گرفتند.[3]
در روایت دیگری انس بن مالک میگوید: روزی یک سَلمانی، سر مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را میتراشید، اصحاب، اطراف او را گرفته بودند و موهای حضرت را برای خود بر میداشتند، به گونهایکه هر تار موی حضرت در دست یکی از یارانش بود.[4] در روایتی دیگر نقل شده است که احمد بن حنبل رئیس و پیشوای حنابله همیشه تار مویی را با خود همراه داشت و میگفت این تار موی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.[5]
اکنون از وهابیان میپرسیم: آیا مسلمانانِ اهل سنت و صحابه، کار نادرست و اشتباهی انجام میدادند؟ آیا صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز مشرک بودند؟ آیا امام احمد بن حنبل مشرک بود؟ اگر چنین نیست، چرا شما امروز مسلمانان را به این بهانه مشرک خطاب میکنید!
پینوشت:
[1]. تبرک و استشفا به آثار اولیا.
[2]. روزی که سپاهیان یزید به شهر مدینه حمله کردند و وحشیانه دست به نسل کشی زده و اموال مردم را به تاراج بردند.
[3]. احمد بن حنبل، مسند احمد، دارالفکر، بیروت، ج3، ص314، ح14416.
محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، دارالمعرفه، ج2، ص810، ح2185
[4]. ابن اثیر جزری، جامع الاصول، داراحیاء التراث العربی، ج4، ص102.
[5]. ذهبی شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، بیروت، ج11،ص230 و256.
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/06/07 - 10:26
لینک ثابت
سلام و خسته نباشید. اجرتون با
tayyeb
1395/06/08 - 12:00
لینک ثابت
با سلام
افزودن نظر جدید