علل انحراف وهابیت در عرصه احادیث

  • 1395/06/01 - 23:41
پس از رحلت جان‌گداز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جامعه شیعه به برکت وجود امامان خویش سخنان رسول خدا را از طریق آنان شنید و بهره برد، امّا بخش دیگر جامعه اسلامی بر اثر برخی تعصّبات، نتوانست بهره کاملی از احادیث آن حضرت ببرد. که یکی از آن تعصبات ضایعه جبران ناپذیر ممنوعیت نقل حدیث در زمان ابوبکر است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از رحلت جان‌گداز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جامعه شیعه، به برکت وجود امامان خویش سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از طریق آنان شنید و بهره برد، امّا بخش دیگر جامعه اسلامی بر اثر برخی تعصّبات، نتوانست بهره کاملی از احادیث آن حضرت ببرد، که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

الف) ضایعه جبران ناپذیر ممنوعیت نقل حدیث در زمان خلیفه اول و دوم
سنّت شریف نبوی پس از رحلت جان‌گداز پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ممانعت شدید در عرصه نقل و نوشتار مواجه گردید و تا حدود یک قرن که بسیاری از حاملان و ناقلان حدیث از دنیا رفته بودند، ادامه یافت.
ذهبی، از عالمان بزرگ اهل سنت در علم حدیث که از او با تعبیراتی همچون «امام الحدیث» و امام «الجرح و التعدیل» یاد می‌شود، در شرح حال ابوبکر گفته: «ابوبکر پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را جمع نمود و به آن‌ها گفت: شما از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایاتی نقل می‌کنید، که مورد اختلاف است و مردمی که پس از شما بیایند، در این‌باره بیشتر به اختلاف خواهند افتاد؛ از این‌‍رو از آن حضرت روایتی نقل نکنید و اگر در این رابطه کسی از شما پرسشی کرد، بگویید: میان ما و شما قرآن که کتاب خداست حاکم است؛ هر آن‌چه قرآن، حلال دانسته، حلال و هر چه را حرام دانسته، حرام بدانید.»[1]
ابن وهب گوید: «از مالک شنیدم که گفت: عمر بن خطّاب خواست احادیث را بنویسد ـ و شاید آنها را نوشت! ـ سپس گفت: با وجود کتاب خدا نوشته‌ای لازم نیست.»[2] این همان شعار «حسبنا کتاب الله» است که از زبان عمر نقل شده است.[3]

ب) از بین بردن احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط خلیفه اول و دوم
از عایشه نقل شده است که: «پدرم پانصد حديث از رسول خدا جمع کرده بود و همه را آتش زد.»[4]
متقی هندی در مورد ابلاغیه به سرزمین‌های اسلامی، در جهت محو احادیث آورده است: «أراد عمر أن يكتب السنة ثم بدا له أن لا يكتبها، ثم كتب في الأمصار: من كان عنده شیء من ذلك فليمحه. (أبوخيثمة وابن عبدالبر معاً في العلم).[5] عمر اراده نمود که سنت را جمع نماید، سپس تصمیمش عوض شد، که سنت را ننویسد، پس برای شهرها بخشنامه نمود، که کسی‌که چیزی از سنت نزدش است، آن را محو نماید.»

آیا جا ندارد، از ابوبکر بپرسیم شما که به چنین بهانه‌ای از نقل احادیث نبوی ممانعت ورزیده و پس از آن فدک را که هدیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دخترش حضرت زهرا (علیها السّلام) بود، غصب نمودی، چرا به حدیث ساختگی خودت عمل نکردی و از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث نقل کردی؟ «ابوبکر گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ما پیامبران چیزی به ارث نمی‌گذاریم؛ آن‌چه از ما بماند، صدقه است.»[6]
اگر واقعاً نباید از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل شود و یا اگر همان‌گونه که اندکی پیش گذشت، عمر بن خطّاب ادّعا نمود که «حسبنا کتاب الله» پس چرا چنین روایتی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردی؟ و اگر بناست که قرآن کافی باشد مگر قرآن نمی‌فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ [نمل/16] سلیمان وارث داود شد...»؟

پی‌نوشت:

[1]. تذکرة الحفاظ، شمس الدین محمد ذهبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 2.
[2]. جامع بیان العلم و فضله، یوسف بن عبد البر النمری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 64.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 6، ص 2680.
[4]. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید: «هدف خلفا از منع انتشار احادیث»
[5]. کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409ق، ج10، ص293.
[6]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 3، ص 1126.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.