اعتقاد وهابیان، چراغ تاریک
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقهی وهابیت، چنانکه بسیاری از علمای بزرگ اسلام، از زمان پدر معنوی این فرقه، یعنی ابن تیمیه که موسس این افکار نابهجا در میان مسلمانان بود، بدان توجه داشتهاند، عقایدی خود ساخته است، که هیچ مبنا و تکیهگاه مشخص و واضحی ندارد.[1] لذا ایشان در موارد متعددی برای بیان اعتقادات خود به تضادگویی و دو پهلو سخن گفتن روی میآورند.[2]
در حالیکه اگر انسان مبنای صحیح و درستی برای اعتقادات خود داشته باشد، هرگز به دوگانگی و سرگشتگی دچار نشده و همیشه با تکیه بر مبانی صحیح و استوار، میتواند با یقین کامل به اعتقادات خود اعتراف نماید. حتی در برابر مخالفان نیز میتواند به این اعتقاد محاجه کند و از پس انتقاداتی که بعضاً از سوی ایشان وارد میگردد، به نحو احسن برآید.
اما وهابیان چنانکه عرض شد، فاقد این تکیهگاه هستند و در مقابله با سیل شبهات و ردیههایی که در مورد افکار و عقایدشان از سوی جامعه مسلمان مخالف ایشان، وارد میگردد، به دوگانهگویی افتاده و هر بار چیزی میگویند.
یکی از نمونههای بارز این دوگانگی در مسالهی تبیین صفات و اسماء الهی در قرآن و روایات است. وهابیان به تبع ابن تیمیه و مکتب ظاهرگرای سلفی،[3] میگویند دربارهی صفاتی مثل «ید الله»، این صفات به معنای ظاهری خود حمل میشود، یعنی خدا دست دارد. وقتی مخالفان به ایشان میگویند اینگونه معنا کردن به تجسیم مبدل میشود، میگویند خیر، ما کیفیت آن را نمیدانیم و راجع به آن بحثی نداریم، اما معنای آن معلوم است.[4]
حال سوال این است که اگر معنای این صفات از ظاهرش معلوم است، دیگر نمیدانیم، چه معنایی دارد؟ و اگر کیفیت و محتوای واقعی آن معلوم نیست، پس اینکه میگویید معنای آن ظاهر است و هیچ ابهامی در آن نیست،[5] یعنی چه؟
این تعبیر وهابیان درست مثل این است که بگوییم اعتقادات ایشان، مثل چراغی است که بهجای روشن کردن راه برای ایشان، به تاریکی و گمراهی بیشتر ایشان منجر میگردد.
پینوشت:
[1]. چرا ما میگوییم مبانی فکری سلفیها اشتباه است؟
[2]. تناقضگویی محمد بن عبدالوهاب در ميزان دانش علما.
[3]. اعتقاد ابن تیمیه درباره خداوند و صفات او.
[4]. صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان، «الارشاد الی صحیح الاعتقاد و الرد علی اهل الشرک و الالحاد»، ص 13، دار ابن جوزی، ریاض، 1420ق.
[5]. همان.
افزودن نظر جدید