ادعای یاری وهابیت توسط خداوند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «خالد الغامدی» امام جمعه و خطیب جمعه مکه مکرمه در صحن مسجدالحرام، مدعی سخنان عجیبی شد. او گفت: خداوند فرشتههایی برای جنگ با ستمگران و ظالمین در بلاد شام دارد، و آنها را مأمور هلاکت و مجازات ستمگران قرار داده است. او در ادامه گفت: عدهای از فرشتههای خداوند هم در مکه و مدینه، برای محافظت از این دو شهر حضور دارند و از ورود دجال به آن جلوگیری میکنند، و تأکید کرد که ایمان به ملائکه از اصول دین و محکمات شریعت است.[1]
پیش از این هم «محمد العریفی» دیگر مفتی وهابی عربستان، به نقل از یک شیخ سوری گفته بود که پسرش، افراد سفیدپوشی، سوار بر اسبهای سفیدی را در سوریه دیده است، که فرشتههای خدا بودند و علیه ارتش سوریه میجنگیدند.[2]
در مورد این سخن، میگوییم در قرآن در مورد کمک فرشتگان در جنگ بدر آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا.[احزاب/9] ای کسانیکه ایمان آوردهاید، از نعمتی که خدا به شما داده است، یاد کنید، بدان هنگام که لشکرها بر سر شما تاخت آوردند و ما باد را و لشکرهایی را که نمیدیدید، بر سرشان فرستادیم و خدا بدانچه میکردید بینا بود.» ميان مفسران در اين زمينه، گفتگوى بسيار شده است، بعضى معتقدند كه فرشتگان رسماً وارد صحنه نبرد شدند و با سلاحهاى مخصوص به خود به لشكر دشمن حمله كردند و عدهاى از آنها را به خاك افكندند، پارهاى از روايات را نيز در اين زمينه نقل كردهاند. ولى قرائنى در دست است، كه نشان مىدهد، نظر گروه دوم كه مىگويند: فرشتگان تنها براى دلگرمى و تقويت روحيه مؤمنان نازل شدند، به واقع نزديكتر است.
زيرا اولاً: در آيه فوق خوانديم كه اينها براى اطمينان قلب شما بوده است، كه با احساس اين پشتگرمى، بهتر مبارزه كنيد، نه اينكه آنها اقدام به جنگ كرده باشند.
ثانياً: اگر بنا شود فرشتگان، شجاعانه سربازان دشمن را به خاك افكنده باشند، چه فضيلتى براى مجاهدين بدر باقى خواهد ماند، كه اينهمه در روايات، از آنها سخن بهميان آمده است.
ثالثاً: تعداد مقتولين بدر 70 نفر بودند، كه قسمت مهمى از آنها با شمشير على (علیه السلام) به خاك افتادند و قسمت ديگرى به دست جنگجويان اسلام، كه غالباً قاتلين آنها در تاريخ به نام ذكر شدهاند، بنا براين چه باقى مىماند براى فرشتگان، و چه كسى را آنها به خاك انداختند.[3]
همچنین به این خطیبان و مفتیان وهابی آراء بزرگان وهابیت، درباره قیام علیه حاکم را گوشزد میکنیم:
شیخ عبدالله بن عبداللطیف، از نوادگان محمد بن عبدالوهاب، در رسالهاش آورده است: «اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به احادیث ممنوعیت قیام علیه حاکم، عمل کرده و آنها را از اصول اسلام دانستهاند، و با اینکه از یزید بن معاویه، حجاج و خلفای پس از آن (بهجز عمر بن عبدالعزیز) رفتارهای ناشایستی را دیدهاند، که بهصورت علنی از آنان سرزده بود، ولی با این حال، خروج علیه خلفا و دشنام دادن به آنها را حرام دانسته، کسانی را که علیه آنان خروج کنند، همچون خوارج، خارج از دین قلمداد نمودهاند.»[4]
شیخ محمد بن عبداللطیف آل شیخ که او هم از نوادگان محمد بن عبدالوهاب میباشد، مینویسد: «ادله در باب وجوب اطاعت از ولیّ امر از کتاب و سنت بسیار است تا آنجا که در برخی از روایات آمده است: «اسمعْ و أطعْ و إن أخذ مالک و ضرب ظهرک؛ فرمان حاکم را گوش دهید و از او اطاعت کنید، حتی اگر اموال شما را بستاند و تازیانه به پشتتان بزند.» از این روی نافرمانی حاکم و اعتراض به او را حرام میدانیم.»[5]
نظر شیخ عبدالعزیز بن باز، از مفتیان معاصر وهابیت، نیز در این خصوص این است: «خروج علیه پیشوایان حتی در صورت گناهکار بودن آنان، جایز نیست، بلکه باید در امور پسندیده از آنان تبعیت و در معصیت مخالفت نماییم، ولی دست از اطاعت آنان برنداریم.» او با ذکر چند حدیث در تأیید نظرش میگوید: «منظور ما وجوب اطاعت و فرمانبری در معروف و امور پسندیده از ولاة امر (امیران و علما) میباشد، که در این صورت بهبود اوضاع، امنیت مردم، دادخواهی از مظلومان، دفع ظالمان و امنیت راهها را درپی خواهد داشت. خروج علیه حاکم و ایجاد شکاف میان جامعه جایز نیست، مگر آنکه کفر آشکاری از وی سرزند، که دلیلی برای خروج در پیشگاه خدا باشد. البته مشروط به آنکه خروجکنندگان توانایی رویارویی با حاکم را داشته باشند و نتیجه بدتری درپی نداشته باشد.»[6]
بنابراین به گروه مسلح فریفته شده توسط وهابیت، میگوییم با این عبارات فریفته نشوند؛ نه خداوند فرشتگان را برای نابودی دشمنان بدون واسطه میفرستد، و نه آنان طبق فتوای بزرگانشان مجاز به چنین جنگی میباشند.
پینوشت:
[1]. افکار نیوز، تاریخ انتشار: 22 مرداد 1395، کد خبر: ۵۴۰۶۶۰، «فرشتههای خداوند در سوریه میجنگند!»
[2]. همان.
[3]. تفسير نمونه، مکارم شیرازی، تهران: دار الكتب الإسلامی، 1374ش، ج7، ص105.
[4]. حوار فی التسامح والعنف، گفتگو با محمد مهدی آصفی؛ جمعآوری احمد حسين المقداد، عبدالرحمن جاسم؛ بيروت: مجلة «الحياة الطيبة» معهد الرسول الاكرم (ص) العالمي للشريعة و الدراسات الاسلامية، 1424ق، ص75.
[5]. همان.
[6]. همان، ص76.
افزودن نظر جدید