تناقضات فاحش محمد بن عبدالوهاب؛ مجتهد یا مقلد
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ محمد بن عبدالوهاب بارها گفته است، که یک مجتهد نیستم و مقلدم. وی ادعای اجتهاد را دروغ و بهتان نسبت به خود میداند، چنانکه در نوشتههای خود، مکرر این مطلب را تأکید کرده است، «و حتی من البهتان الذی اشاع الاعداء؛ انی ادعی الاجتهاد و لا اتبع الائمة.[1] از بهتانهایی که دشمنان به من نسبت دادهاند، این است که از ائمه (چهارگانه) تبعیت نمیکنم و ادعای اجتهاد دارم.»
با توجه به این مقدمه، باید ببینیم خود محمد بن عبدالوهاب، با این اعترافش اجتهاد داشته است، یا نه. مخفی نیست که وی حکم به شرک و کفر بسیاری از مسلمانان را صادر کرده است؛ و این حکم را وی از روی جهت کلامی و اعتقادی نداده است، بلکه از جهت فقهی ملتزم به کفر آنها بوده و لذا جان و مال و ناموس آنها را مباح دانسته است.[2]
از طرفی باید بدانیم که این حکم یک حکم اجماعی نبوده است و یا حتی میتوان اجماع را در مقابل آن دانست؛ زیرا تمام مذاهب اسلامی، به آیین و نظرات وهابیت اعتراض کردهاند، که بسیاری از آنها در زمان خود محمد بن عبدالوهاب بوده است. همانگونه که حسن بن فرحان المالکی میگوید: «وی افرادی را مشرک دانسته است، که کافر نبودهاند، بلکه علماء مسلمین در عصر او هستند، مانند: مربد التمیمی، عبدالله الزبیری، محمد بن سلیمان، الحداد الحضرمی، ابن عفالق؛ که همگی از علماء زمان محمد بن عبدالوهاب هستند.»[3]
با توجه به این دو مقدمه که وی اقدام به نظراتی فقهی برخلاف اجماع زمان خود داشته است، و از طرفی تأکیدات وی بر عدم اجتهادش، باید از پیروان وی پرسید، که وی چرا این تناقضات را بیان کرده است، آیا اجتهاد کرده است؟ پس چرا ادعای اجتهاد را رد میکند، آیا دروغ گفته است؟ از لوازم کلام خود، آگاهی نداشته است؟ هر جوابی برای ایشان، نقد رهبر و اصل فکر وهابیت است.
پینوشت:
[1]. الرسائل الشخصیه، ص 40، ص40، ریاض، جامعةالامام محمد بن سعود، بیتا.
[2]. ابن غنام، حسین، تاریخ نجد، ص 95 الی 138، دارالشروق، چاپ اول، 1425 ه
[3]. داعیة و لیس نبیا، حسن بن فرحان المالکی، ص 75، اردن، دارالرازی، 1342 ق.
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/05/23 - 15:16
لینک ثابت
سلام خدمت نویسنده محترم.
افزودن نظر جدید