شیعه شدن بانوی انگلیسی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بانوی تازهمسلمان انگلیسی در شبکه اهلالبیت از هدایتش به تشیع میگوید:
السلام علیکم
اسم من امی (Amy) است و اصالتاً اهل میدلند شرقی انگلستان هستم. خانواده من مسیحی هستند. من خیلی مطالب راجع به مسیحیت در مدرسه یاد گرفتهام. من همیشه به خداوند ایمان داشتهام و معتقد بودهام که جهان پیرامون ما خالقی دارد؛ اما از دوران کودکی دوست نداشتم خداوند را عبادت کنم چون فکر میکردم خداوند میخواهد انسان را تنبیه کند یا اسباب ناراحتی او را فراهم کند؛ ازاینرو نمیخواستم خدا را پرستش کنم. مخصوصاً هنگامیکه دوره متوسط (راهنمایی) بودم با اعتقادات مسیحی خیلی مشکل داشتم و قلبم نمیتوانست آنها را بپذیرد. من هرگز بر این مشکلات اعتقادی فائق نیامدم. هرگز احساس رضایت درونی نمیکردم. در دوران دبیرستان با رویکرد نقادی به مطالعه مسیحیت پرداختم. تثلیث را نمیتوانستم بپذیرم. همچنین چگونه حضرت عیسی (علیهالسلام) پسر خداست اما او نماز میخوانده است و غذا میخورده است و... آیا واقعاً گناه اولیه به ما ارث رسیده است و عیسی مسیح برای نجات ما قربانی شده است؟ آیا این عدالت است که کسی گناه دیگران را به دوش بکشد و قربانی شود؟ کتاب مقدس را مطالعه کردم و تفاوتهای فاحشی را بین گفتههای عیسی مسیح و پولس دیدم که نمیتوانستم بین آنها جمع کنم.
هنگامی که ۱۷ ساله بودم با یک پسر سنی آشنا شدم و از طریق او با اسلام آشنا شدم. حادثه ۱۱ سپتامبر باعث نشد که نسبت به مسلمانان نفرت داشته باشم. سادگی عقاید اسلامی و سخنان پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) برایم جالب بود. به دوستم گفتم که خوشحال میشوم مسلمان شوم. عقاید اسلامی کاملاً عقلانی بود.
من بهتدریج شریعت اسلامی را اجرا کردم. دوست سنی من خیلی به من ضربه زد و آرامش من را به هم زد اما اینها باعث نشد که اسلام را کنار بگذارم چون من حقیقت را یافته بودم. مسیر طولانی را طی کردم تا به اسلام رسیدم. قبل از پذیرفتن اسلام مذاهب دیگر مسیحی و همچنین ادیان دیگر را مطالعه کردم ولی هیچکدام از آنها مرا قانع نمیکرد و رضایت درونی مرا جلب نکرد. مذاهب مختلف اسلامی را نیز مطالعه کردم و با اهل سنت راجع به آنها بحث میکردم. آنها میگفتند که شیعیان کافر هستند و فلان عقیده باطل را دارند و...
شیعه شدن من شبیه یک معجزه بود، چون به سخنرانیهای اسلامی در اینترنت گوش میدادم و میدیدم که برخی از آنها میان سخنرانی بلند صلوات میفرستند بعداً متوجه شدم که اینها شیعه هستند ولی دیگر تحت تأثیر آنها قرار گرفته بودم. بهطور جدی و آکادمیک وارد مباحث شیعه و سنی شدم. مباحثی راجع به صحابه پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) مطرح شد. اهل سنت انتقاد نسبت به آنها را تحمل نمیکردند. هنگامی که راجع به امام حسین (علیهالسلام) و رشادتهای آن حضرت شنیدم خیلی متأثر شدم و گریستم. کمکم بدفهمیهای من نسبت به شیعه برطرف شد و متوجه شدم که شیعه طبق قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) عمل میکند.
مطالعه زندگی و سیره اهلالبیت برایم جالب بود. یک محبت عجیبی نسبت به پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) و اهلبیتش پیدا کردم. چگونه میتوان پذیرفت که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) امتش را بدون معرفی یک جانشین ترک کرده است؟ پیامبری که برای سعادت امتش تلاش میکرد، گریه میکرد و از گمراه شدن بر حذر میداشت. حال چگونه خدا و رسولش امت مسلمانان را بدون رهبر رها کردهاند؟
با مطالعه تاریخ متوجه شدم که خداوند از ابتدای رسالت حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) جانشینی حضرت علی (علیهالسلام) را گوشزد کرده است. مطالعه حوادث بعد از وفات رسولالله (صلیالله علیه و آله) حقایق را روشن میکند. سرگذشت حضرت فاطمه (سلامالله علیها) قلب مرا شکست. داستان امام حسین (علیهالسلام) مرا خیلی متأثر کرد و مسلمانان حقیقی را به خوبی معرفی میکرد. چگونه میتوانستم مسلمان باشم ولی پیرو اهلالبیت نباشم؟ طرف دیگر امام حسین (علیهالسلام) یزید است و من نمیتوانم جریانی که به یزید ختم میشود، بپذیرم.
وقایع زندگی حضرت زینب (سلامالله علیها) به من قدرت صبر بر مشکلات را داد؛ چرا که آن حضرت با اینکه خانوادهاش را در یک روز از دست داده بود و اسیر دست دشمن بود، هرگز گلایهای به خداوند نکرد و حتی نماز شبش را ترک نکرد و این قدرت عجیبی به من داد. هدایت من به سمت اهلالبیت (علیهمالسلام) اراده الهی بود. خداوند همیشه همراه و پشتیبان من بوده و هست. من اسم زینب را برای خودم انتخاب کردم و امیدوارم که خداوند من را حامی امام عصرم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهد ان شاء الله.
افزودن نظر جدید