خلیفه را چگونه انتخاب کنیم؟!

  • 1395/05/04 - 20:19
در پس رحلت پیامبر (ص) دو نظریه درباره تعیین خلیفه به‌وجود آمد که مشهور است. یکی از این نظرات که براداران اهل سنت به آن گرایش دارند، تعین خلیفه توسط مردم و امت است. این تعیین خلیفه توسط خود امت امری بود که هیچ وقت اتفاق نیافتاد و دست آخر آن‌قدر نظرات مختلف شد که هیچ‌وقت نمی‌توان به یک دسته‌بندی واحد و متفق‌علیهی در این زمینه رسید.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در موضوع كيفيت گزينش و انتخاب خلیفه، توسط مردم در مكتب تسنن، نظر واحدى در كار نيست، بلكه آرا و فتاوای مختلفى دارند، كه همگی برگرفته از وقایع و رويدادهاى مربوط به خلافت، پس از رحلت پيامبر (صلی الله علیه و آله) است. اهل تسنن عمل مردم را الگوى خود قرار داده‌اند و به‌جای این‌که ملاک‌های شرعی داشته و آن انتخاب‌ها را با آن بسنجند، به خلافت پيشينيان، به‌عنوان ملاک‌های شرعى نگاه کردند و  انتزاع ضابطه برای حکم کرده‌اند. این در حالی است که اندیشمندان و متكلمان سنّى، در شمار اشخاصى كه می‌توانند، امام را برگزينند، اختلاف شگفت‌آوری دارند؛

ماوردى می‌گوید: گزينش امام، به دو صورت انجام می‌گیرد:
1. گزينش اهل حلّ و عقد
2. با انتصاب امام پيشين.[1]
عضدى می‌گوید: تعيين امام به سه صورت انجام می‌گیرد:
1. با تعيين رسول خدا
2. با تعيين امام پيشين
3. با بيعت اهل حلّ و عقد [2]
در جایی دیگر می گویند:  كمترين تعدادى كه می‌توانند امام را انتخاب كنند، پنج نفر هستند، زيرا خلافت ابوبكر، با بيعت پنج نفر صورت گرفت: عمر بن خطاب، ابوعبيده جراح، اسيد بن حضير، بكر بن سعد، سالم مولى ابى‌حذيفه. برخى ديگر می‌گویند: با بيعت سه نفر گزينش امام، رسمى می‌شود: يك نفر بيعت می‌کند، دو نفر نيز بر آن شهادت می‌دهند.
گروه ديگر می‌گویند: با بيعت يك نفر نيز خلافت رسمى می‌شود. به گواه این‌که عباس به على گفت: دستت را دراز كن، تا با تو بيعت كنم، تا مردم بگويند: عموى پيامبر با پسر عموى پيامبر بيعت كرد و ديگر حتى دو نفر درباره تو با هم اختلاف پيدا نكنند.[3]
اين حجم از اختلاف در انتخاب امام، حاكى از آن است كه گزینش خلیفه، پس از رحلت پيامبر، به مردم واگذار نشده و اگر واگذار می‌شد، قطعاً خصوصيات آن، در سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌آمد، تا مردم پس از رحلت او، در انتخاب دچار بی ضابطه‎گی نشوند. چگونه می‌توان تصور كرد، كه پيامبر درباره نازل‌ترین و کوچک‌ترین مسائل مانند آداب دستشويى رفتن، ده‌ها حديث و روايت دارد، درباره كيفيت خوردن و آشاميدن و حتى آداب خوابيدن و حمام رفتن آداب و دستوراتی را بیان کرده است، اما در مسأله خلافت و نحوه انتخاب آن که شورایی است(طبق عقیده اهل سنت)  لب فروبندد و آن رامبهم گذارد و از شرایط و نحوه انتخاب و تعداد اعضاء شوراو غیره چیزی نگوید، تا اهل دنيا و ریاست‌طلبان در آن طمع كنند و همان‌طور که درسده‌‍‌های بعد از رحلت پیامبر دیده شد، انتخاب خلیفه بهانه‌ای برای ریخته شدن خون صدها هزار نفر از مسلمان گردید.
حاشا پيامبر بزرگ اسلام، كه در شمار خردمندترين افراد بشر و مؤيد به وحى است، درباره اين مسأله نينديشد و كوچك‌ترين پيامى نداشته باشد. او در آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً.[مائده/3] امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را براى شما پسنديدم.» چگونه دین کامل شده است و برای تعیین خلیفه روش و اسلوب خود را بیان نکرده است؟
نويسنده مصرى، به نام الخضرى، به اين سخن اعتراف كرده است. او می‌گوید: «در كتاب خدا، آیه‌ای كه صريح در شكل انتخاب خليفه براى رسول خدا باشد، وارد نشده، جز آياتى كه به‌صورت كلى درباره شورا، سخن می‌گوید و هم‌چنين در سنّت پيامبر نيز، كيفيت گزينش وارد نشده، جز این‌که پيامبر امت را از اختلاف و دو دستگى بازداشته است و اگر چيزى در روايات پيرامون گزينش وارد شده بود، طبعاً در کتاب‌های كلامى و فقهى، به‌صورت روشن، بيان می‌گشت و مسلمانان با قواعد خلافت و راهکارهای آن، به‌سان راهكارهاى نماز و روزه، آشنا می‌شدند.»[4] این اذعان از طرف یک مسلمان اهل سنت خود نشان دهنده این نکته است که اهل سنت  نیز با این سوال مواجه هستند.

پی‌نوشت:

[1]. احكام السلطانيه، ماوردى، ص 4.
[2]. شرح المواقف، شريف جرجانى، ج 3، ص 265، سيالكوتى ـ الحلبى، قم، الشريف الرضى، 1412 هـ
[3]. الاحكام السلطانية، ابن فراء، قاهره ص 4، مصطفى البابى الحلبى، 1414 هـ.
[4]. محاضرات تاريخ الأمم الإسلامية، محمد خضرى بك، 2/161 بيروت: دارالفكر، بى تا.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام عزیز. من مطلبتون را خواندم خوب بود استفاده کردم. اماهر چی فکر کردم دیدم عکستون با مطلبتون بی ربط بود به هم نمی خورد. میشه لطف کنید در مورد عکستون توضیح بدید.با تشکر از زحمت شما.

همچنان منتظر جوابتون هستم چرا جواب ندادید؟ خیلی جدی سوال کردم.

سلام. به نظرم منظور نویسنده این بود که در مکتب اهل سنت در موضوع انتخاب خلیفه هیچ راه مشخص و روسنی وجود ندارد و همانطور که تاریخ خلافت نشان داده، جامعه در زمینه راه شرعی انتخاب خلیفه همواره دچار ابهام و تاریکی بوده است. ابوبکر بدون نص به خلافت میرسد، لیکن عمر برخلاف ابوبکر، با نصّ ابوبکر روی کار میآید. عثمان بر خلاف دو خلیفه قبلی، توسط یک شورای انتصابی خلیفه میشود... زمان میگذرد... معاویه با حیله گری و دروغ به خلاف میرسد. یزید هم برخلاف خلفای قبلی، با اصرار و اجبار و نیرنگ معاویه روی کار میآید. معاویه ثانی ناگهان تمام جریان خلافت گذشته را نادرست معرفی کرده و از خلافت کنار میرود. مروانیان با نیرنگ و شمشیر روی کار میایند. بنی عباس، علیه خلافتی که در نگاه اکثریت اهل سنت، مشروع بود، شورش کرده و خود به خلافت میرسند، و جالب اینکه مشروع هم شمرده میشوند.

سلام با تشکر فروان از دقت و تامل جنابعالی بله عکس به معنی یک مسیر مبهم و نامعلوم است که در آن مسیر کاملا متفاوتو درهم و برهم است .افراد به مانندمراجعه کنندگان به یک اداره شلوغ شبیه هستند که از قضا به شدت درگیر بروکراسی است. بهترین محقین سیاسی و فقهاء نمی توانند نظریه خلافت را با توجه به آن چه رخ داده است توجیه کنند. این واقعیت قابل انکار نطریه خلافت است.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.