بررسی و نقد عرفان طبیعتگرای شمنیسم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان در صورت بدوی تحریف ادیان بهطور سنتی به یک رشته قدرتهای طبیعی و فوق طبیعی اعتقاد داشتند؛ نیرویی که از طریق جنیان، ارواح و خدایان (ربالانواع) در طبیعت اعمال میشود. البته بسیاری از این افراد معتقد بودند که خدای برتری نیز وجود دارد که در آسمانها بوده و با این واسطه تماس خود را با عالم برقرار میکند. این مردمان، زمین را مادر خود پنداشته و بسیاری از حوادث و وقایع طبیعی را دارای اهمیت معنوی قلمداد میکنند.[1]
یکی از آن نحلهها شمنیسمها بودند؛ شمن کسی است که قدرت جادویی دارد و میتواند با نیروهای مؤثر بر طبیعت ارتباط برقرار کند و در مداوای بیماران، رفع مشکلات قوم خود، طلب روزی و افزایش برکت، آن نیروها را به کار گیرد.[2]
بررسی و نقد
این مکتب میکوشد با ایجاد تغییر در شالودههای عادی احساس و ادراک، جهان را به گونهای دیگر ببیند و از نیروهای پنهان در طبیعت به نفع خود و قبیله استفاده کند. نیروهای فوق طبیعی و به بیان دقیقتر، پنهان در طبیعت یا نافذ بر آن به صورت رؤیاهای موهوم برای شمن نمودار میشود. این رؤیاها، معمولا مطابق با اسطورههای قبیلهای است که شمن به آنها باور داشته، روی آنها فکر میکند و متمرکز میشود.
حتی هواداران پر و پا قرص شمنیسم در میان مردمشناسان، روانشناسان و محققانی، نظیر هرمانس کاستاندا مشاهدات شمنیستی را موهوم میدانند.[3]
غایت سلوک معنوی شمن، متحد شدن، ادراک نیروی طبیعت در حال محو و البته برجا بودن است که با دیدن رؤیا همراه است و با استفاده از مواد توهمزا، موسیقی، آواز و رقص تند و یکنواخت صورت میگیرد. از اواخر قرن نوزدهم استفاده از مواد توهمزا در میان شمنیستها (به ویژه بومیان آمریکا) برای دستیابی به بصیرت بسیار رایجشده است.[4]
در اواخر قرن بیستم نیز جوانان غربی (که از قفس آهنین تمدن مادی به تنگ آمدهاند) با روی آوری به این شیوههای غیرعادی، برای تخلیه روانی و معنوی خود جریانهایی مثل «هوی متال» را پدید آوردهاند. آنان در برنامههای خود با استفاده از مواد مخدر، رقص و موسیقی تند، طول موج تشعشعات مغزی خود را چنان مغشوش کرده، از خود بیخود میشوند که رفتارشان از کنترل خارج میشود. برخی از این فرقهها (مثل گانزان رزز) حتی به خوردن مدفوع در مجالس رقص میپردازند.
انسان در این وضعیت مغزی به چه کمالی میرسد؟ آفتی که در شمنیسم وجود داشت، این بود که ممکن است کسی مورد هجوم ارواح شریر قرار گیرد و بتواند بر نیروی آنها بدون کمک نیروهای خیر مسلط شود. آنگاه او به جادوی سیاه خواهد رسید و هرجنایت و شرارتی از او ممکن است؛ چنانکه دون خوان میگوید: استاد من جادوی سیاه داشت.
امروزه همین باورها منشأ پیدایش گروههایی از جوانان (به ویژه در آمریکا) شده است که خود را شیطانپرست معرفی و بهراستی در ظاهر و رفتار و کنسرتهایشان شیطان را مجسم کردهاند.
در بهترین صورت، شمنیسم برتری انسان را بر سایر موجودات و حیوانات انکار میکند؛ حتی تشرف به القاب حیوانی، نظیر خرس بزرگ، گوزن سیاه، سگ زرد و... ویژه شمنها و براساس رؤیاهایی استکه هنگام اتحاد با نیروهای پنهانی طبیعت مشاهده میکنند.
در نهایت همۀ این کوششها برای درمان بیماریها و حفظ قبیله از هجوم و بدخواهی ارواح شریر و شیاطین است. پرواضح است که غایت مسیر عرفانی شمنیسم، وهم در وهم بوده و معطوف به اتحاد، فنا، شهود نیروی پنهان طبیعت و صورتهای موهوم منسوب به آن است.
پینوشت:
[1]. جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز، جمعی از نویسندگان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج1، ص 43.
[2]. عرفان، آشتیانی، جلال الدین، شرکت سهامی انتشارات، تهران، 1376، ص 17.
[3]. همان، ص 197.
[4]. جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز، جمعی از نویسندگان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج1، ص 78.
برای اطلاع بیشتر: جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، مظاهری سیف، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص 108.
افزودن نظر جدید