رابطه حروفیگری و صوفیه

  • 1395/03/11 - 12:09
حروفی‌گری و صوفی‌گری به گونه‌ای که قابل انکار و چشم‌پوشی نیست، با تصوف مربوط است و چه‌بسا حروفی‌گری به صوفی‌گری بیش از شیعه گری بچسبد. اما عقاید حروفیه و تصوف در برخی موارد با هم مشترک و در برخی دیگر با هم متفاوت است، تا جایی که حروفیه صوفیه را منحرف و گمراه خطاب کرده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حروفی‌گری و صوفی‌گری به گونه‌ای که قابل انکار و چشم‌پوشی نیست، با تصوف مربوط است و چه‌بسا حروفی‌گری به صوفی‌گری بیش از شیعه گری بچسبد.
حروفیه، پیروان فضل‌اللّه نعیمی‌ استرآبادی و جنبشی سیاسی ـ اجتماعی با عناصری از تصوف، باطنی‌گری، آموزشهای اسماعیلیان و غالیان در اواخر سده هشتم است.
فضل‌الله حروفی با استفاده از اندیشه‌های بدعت‌آمیز همه فرقه‌های کهن اسلامی و شطحیات غریب صوفیانه و همچنین افکار مسیحی و یهودی، نظریه متکامل و نوینی بر پایه حروف و اعداد بنیان نهاد (و مدعی شد) که آن نظریه برای تفسیر سمبول‌های دینی و فلسفی و طبیعی مناسب و قادر به پیشگویی است.[1] پایه دعوی حروفی بر این است که شناخت خدا عبارت است از لفظ؛ زیرا خدا محسوس نیست و به همین لحاظ، ارتباط میان خالق و مخلوق جز از راه لفظ انجام نمی‌پذیرد. به عقیده حروفیان تعبیر معانی با حروف و اصوات در دو قالب ریخته می‌شود: یکی قالب عربی که قرآن بدان نازل شده و دارای ۲۸ حرف است و دوم قالب فارسی که دارای ۳۲ حرف است و همه حروف از روزگار آدم تاکنون را در بر می‌گیرد. بدین‌گونه، لغت فارسی مفسر لغت عربی و فضل‌الله تاویل‌گر قرآن می‌باشد و محمد (صلی‌ الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلّم) تنها برای بیان شریعت آمده و فضل‌الله برای روشن کردن حقیقت و اوست که آمده تا اسلام را تاویل کند و آن را به صورت یک دین جدید در جهان مستقر سازد.[2] چون حروفیه فضل‌الله را به عنوان ظهور ذات حق می‌دانستند، در عبادات اسلامی هم تغییراتی داده بودند. در تکبیرها و شهادت‌ها، در اذان و اقامه مثلا؛ «اشهد ان لا اله الا فضل‌الله» می‌گفتند و نام فضل را اضافه می‌کردند. در وضو پس از آن‌که عضوهای وضو را می‌شستند، به هنگام مسح اشعاری بفارسی می‌خواندند که درباره معتقدات حروفیه، بیست و هشت حرف و سی و دو حرف بود. در نماز بعد از سوره، برای تکمیل سی و دو حرف، از کتاب عرش نامه ابیاتی می‌خواندند. در رکوع و سجود ذکرشان: «سبحان ربی الفضل الاعلی و بحمده» و «سبحان ربی الفضل العظیم و بحمده» بود. در تحیت، تشهد و سلام، نام فضل و جانشیناش را می‌گفتند. حج آنان در آلنجق (قلعه‌ای در نخجوان) یعنی در محل قتل فضل، که به آن مقتل‌گاه می‌گفتند برپا می‌شد، در آنجا احرام بسته و هفت بار طواف می‌کردند (و احتمالا قبله‌شان هم آنجا بوده است) و بر قلعه سنجریه که میران‌شاه – که به آن ماران شاه می‌گفتند- ساخته یا تعمیرش کرده، به نشانه رمی شیطان، سنگ می‌انداختند.[3]
با توجه به آنکه فضل‌الله خود را مسیح و مهدی موعود نیز معرفی می‌کرد،[4]  که وظیفه‌اش برقراری قسط و عدل و مبارزه با ظلم و جور است، از نظر سیاسی؛ هدف اصلی حروفیه مبارزه با حکومت تیموری (به عنوان سمبل ظلم و ستم در زمان فضل‌الله) بود. از نظر اقتصادی – اجتماعی؛ حروفیه برابری و مساوات و رفع هرگونه ظلم و ستم را تاکید و تبلیغ می‌کردند. از نظر فلسفی نیز؛ هسته مرکزی عقاید حروفیه، انسان در گرایش و رویکرد طبیعی و عقلانی او بود. انسان معیار همه چیز بود. زندگی و هرگونه تفکر فلسفی باید بر محور انسان و بر اساس شناخت نیروهای خلاق انسان بچرخد.[5]
اما استقلال حروفیان از آنجا آغاز می‌شود که معتقدند نحله ایشان بسیار دامنه‌دارتر از تصوف است. حروفیه متعرض افکار و مفاهیم صوفیانه شده و آن را مورد مناقشه و انکار قرار دادند. از جمله مجاهده به عنوان راه خداشناسی ایرادگرفته و گرسنگی را به مثابه طریق کسب معرفت رد کرده‌اند. بنابراین صوفیان را اهل ظاهر نامیده‌اند و نیز با ذکر چند نمونه از مهم‌ترین تاویل‌های اصیل صوفیانه، توانایی ایشان را در تاویل به ویژه تاویل آیات متشابه و حروف مقطعه سرآغاز سوره‌ها به کلی نفی نموده‌اند، همچنین در این مورد که صوفیه در دین و توحید از یک مرجع پیروی نمی‌کنند، آنان را مورد حمله قرار داده و به دلیل تفاوت گذاشتن میان احدیت و واحدیت، مشرکشان دانسته‌اند و نیز فرقه‌های صوفی را به‌گونه دشنام‌آمیزی هجو کرده، حتی مشایخ تثبیت شده و مسلم را به پیروان یزید و قاتلان امام حسین(علیه السلام) تشبه نموده، به امویان منسوب داشته‌اند:
ای که پیش خود به رتبت بایزیدی یوف یوف
قاتل نفس حسین(ع) و یایزیدی یوف یوف
بالاخره اختلاف این دو فرقه بالا گرفت، به شخص ابن‌عربی نیزتاخته، او را قرین ابلیس شمرده‌اند. پس حروفیه از تصوف هر چه را با عقایدشان که التقاطی از همه عقاید بود و سازگار می‌نمود، برداشتند؛ و آنچه تاثیری در تایید نداشت، واگذاشتند.[6]
بنابراین می بینیم علیرغم اینکه حروفیه از برخی از عقاید صوفیه همچون باطنی گری و بی قیدی به شریعت الهام گرفته است، تا جایی که در مورد ایشان گفته شده: «حروفیان با اعتقاد به صفای باطن، از ارتکاب هرگونه عمل غیر شرعی باکی نداشتند.»[7] ولیکن در برخی موارد به صوفیه تاخته و خود را برتر از این فرقه دانسته است.

پی‌نوشت:
[1]. الشیبی مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ ش، چهارم، ص۱۶۶
[2]. همان، ص۱۹۹- ۲۱۴
[3]. گولپینارلی عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۳۰
[4]. الشیبی مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۱
[5]. میرفطرس علی، جنبش حروفیه و نهضت پسیخانیان، تهران، بامداد، بی تا، ص۳۷ - ۳۸
[6]. موسوی دریاباری سید مهدی، پایان نامه "آیا صوفیه و دراویش درست می گویند؟"، 1382-83،  صص 49و 50
[7]. همان

تولیدی

دیدگاه‌ها

عجب شیطانی بود این نعیمی استرآبادی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.