معیار توحید وشرک از زبان قهرمانان توحید

  • 1395/02/18 - 11:09
ریشه تفاوت بین مشرک و موحد در نیت و نگاه وی است. اگر تواضع و محبت و فداکاری در برابر غیر، به این نیت باشد که او را «اله» بدانی این کار، مشرکانه است. ولی اگر او را سببی از اسباب به اذن خدا بدانیم، این محبت و فداکاری و یا درخواست شفاعت و توسل به وی در پیشگاه خداوند نه تنها شرک نیست که خود قدم زدن در مسیر توحید است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ریشه تفاوت بین مشرک و موحد در نیت موحد و نگاه وی است. اگر تواضع و محبت و فداکاری در برابر غیر، به این نیت باشد، که او را «اله» و خداوند بدانی، این امر مردود و مشرکانه است، ولی اگر او را بنده‌ای از بندگان خدا بدانیم، و سببی از اسباب باشد، این محبت و فداکاری و یا درخواست شفاعت و دست‌گیری، نزد خداوند نه‌تنها شرک نیست، که خود قدم زدن در مسیر توحید است.
اگر بخواهیم تفاوت دیدگاه یک موحد و یک مشرک، نسبت به دخالت اسباب و مسببات را در امور هستی بدانیم، جان این تفاوت در کلام حضرت ابراهیم (علیه السلام) است، آن‌جا که قرآن از زبان وی می‌فرماید: «لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ.[ممتحنه /4] برای تو استغفار می‌کنم ولی از ناحیه خداوند، مالک هیچ‌چیز برای تو نیستم.»
همانا از قرآن فهمیده می‌شود که حضرت در این‌جا می‌فرمایند: من برای تو استغفار می‌کنم و واسطه می‌شوم، اما به این نکته اشاره دارم که «ما اَملِکُ لکَ مِن الله مِن شیءِِ» من هیچ چیزی را از خدا، مالک نیستم و همه چیز از طرف خدا و به اذن خداست. یعنی پذیرش استغفار به‌دست خداست.
این نقطه تفاوت بین موحد و مشرک است، هرچند مشرک هم باور دارد که خدا، تد‌بیربخشی از نظام هستی، به‌ویژه عالم امر و ملکوت را دارد و در آیاتی  نیز به این امر اذعان شده ‎است، اما مشرک منکر ربوبیت حق‌تعالی در عموم عرصه‌های تکوین و تشریع و زوایای زندگی است. به همین دلیل در هیچ آیه‌ای نمی‌فرماید، مشرکان خداوند را رب آسمان‌ها و زمین می‌دانستند. بلکه او را خدای آسمان‌ها می‌دانستند و برای زمین قائل به خدا‌های کوچک‌تر بودند و آن‌ها را در امور زندگی دخالت می‌دادند و خداوند را خالق این امور دانسته، که اداره آن‌ها را به بت‌ها تفویض کرده است. مانند این‌که خداوند شفاعت و کار‌سازی را به بت‌ها سپرده است و مثلاً بت‌ها را بپرستیم تا ما را شفاعت کنند. زیرا شفاعت را خداوند به آن‌ها تفویض کرده است. قرآن در رد این پندار می‌فرماید: «وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ.[زخرف /۸۶] کسانی را که به غیر خدا صدا می‎‌‌‌زنید، مالک شفاعت نیستند.»
اما موحد، همه‌ی جزء جزء هستی و تمام آن را بالجمله و در همه ابعاد آن تحت تأثیر و تدبیر حق‌تعالی می‌شناسد و چون در دیدگاه موحد، خداوند «رب العالمین» است و «مالک» همه چیز است، قرآن می‌فرماید: «لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ.[حج /۶۴] آن‌چه در آسمان و زمین است، از آن خداست» و باز این آیه که درباره مالکیت مطلق خداست «لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.[شوری /۴۹] حاکمیت و فرمان‌روایی آسمان و زمین از آن خداست.» و اگر خدا بخواهد در آن تصرف می‌کند. شبیه این دیدگاه نیز در بیان سایر انبیاء و موحدان ناب در آیات قرآن به‌چشم می‌خورد.
این نکته از تصریح یعقوب (سلام الله علیه) فهمیده می‌شود که به فرزندانش فرمود: «وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ.[یوسف /۶۷] فرزندان من از یک در وارد نشوید و از درهای مختلف وارد شوید.» و سپس می‌فرماید: «وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ.[یوسف /۶۷] من بی‌نیاز کننده شما از خدا نیستم و فرمان نافذ، جز برای خداوند نیست.» این جمله نشان‌دهنده ژرفای نگاه توحیدی حضرت یعقوب (سلام الله علیه) است. او به فرزندانش راه وارد شدن به شهر را نشان داده، ولی تاکید می‌کند که من کاره‌ای نیستم و امور به‌دست خداوند است. از این روی است که سجده حضرت یعقوب (سلام الله علیه) نیز برای حضرت یوسف (سلام الله علیه) شرک تلقی نمی‌شود، هرچند نهایت تواضع و فروتنی باشد، زیرا وی فرزندش را «اله» و خداوند نمی‌پندارد، و یا تبرک به لباس یوسف شرک نیست، و این‌که امید به شفای چشم، از پیراهن یوسف، سبب دانستن آن به اذن خداوند است و این شرک نیست.
عالمان وهابی باید با دقت در این امور، خود را برای قبول واقعیت‌های دینی و معیارهایی که توسط رهبر این فرقه، به‌شدت تحریف‌شده است،آماده کنند.[1]

پی‌نوشت:

[1]. با تصرف برگرفته از کتاب دوازده نکته در توسل و شفاعت و زیارت، ص40الی 45، تالیف استاد فتح الله نجار‌زادگان، نکته هفتم، انتشارات دانشگاه تهران،بی‌تا.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.