نگاهی متفاوت به تأثیر ذهن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قدرت ذهن و تأثیر فکر انسان قابل انکار نیست و انسان میتواند با نیروی ذهن و اندیشه مسائل بزرگ را حل کند و پدیدههای شگفت آفرینی را کشف کند. اما سؤالی که اینجا مطرح است ذهن ما چه نیرویی دارد؟ آیا ذهن میتواند همانطور که مروّجان قانون جذب میگویند عمل کند؟
محدودیت قلمرو تأثیر ذهن؛
نیروی فکر میتواند با نمودهای احساسی و رفتار و گفتاری فرد، روی احساس، رفتار و گفتار سایر افراد نیز تأثیر بگذارد. کافی است که ما از طریق رفتار یا گفتار و یا حالتهای خود بتوانیم اندیشه و احساسمان را منتقل کنیم. یک انسان شاد میتواند دیگران را نیز شاد کند. یک انسانِ با اعتماد به نفس، طوری سخن میگوید و رفتار میکند، که به دیگران نیرو میدهد. یک شخص قدرتمند طوری نگاه میکند که دیگران قدرت او را احساس میکنند.
در تمام این موارد، اگر نام آنها را قانون جذب بگذاریم، باید بگوییم که کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلا کسی با قامت صدوهشتاد سانتی متری نمیتواند با تجسم اینکه قدش دو متر است، بیست سانتیمتر بر قامت خود بیفزاید، یا برای سگ خانگی خود بالهایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماریهایی را درمان کند که بنا به تقدیر الهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استیون هاوکینگ از فیزیکدانان روزگار ما مبتلا به فلج عمومی است. او بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است؛ اما نتوانسته از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
تأثیر ذهن ما بر ذهن دیگران؛
ذهنیات و افکار ما گاهی از دیگران پوشیده نمیماند. دیگران با دیدن خود ما، رفتار ما و سخنان ما، از ذهنیاتمان آگاه میشوند و گاهی ذهنیات ما میتواند، افکار و احساسات آنها را تغییر دهد. کسی که خود را محبوب و دوستداشتنی میداند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور میکند، تاحدودی همانگونه به نظر میرسد.
مصداق دیگری که گاه به عنوان شاهدی بر درستی قانون جذب بیان میشود، این است که گاهی ذهنیتها و احساسات دیگران را اگرچه دربارهی ما نباشد، میتوانیم تغییر دهیم. برای مثال: فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاد کند و یا برعکس؛ اما این موضوع به شرایط روانی و خواست او مربوط است و تنها به اندیشه و احساس فرد تأثیرگذار وابسته نیست. ذهن ما میتواند از طریق ارتباطات اجتماعی روی دیگران تأثیر بگذارد، نگاه و کلام و رفتار ما دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و در پس این رفتارها ذهن ماست. اما آیا این روابط و تأثیر و تأثرات، قانون جذب است و تبیین بهتری برای توضیح آن وجود ندارد؟
تأثیر بر افکار دیگران با پدیدهی انتقال فکر کاملا قابل توضیح است، و توجیهی که قانون جذب از این رویداد ارائه میدهد به اندازهی توضیح تلهپاتی و انتقال فکر شیوا و روشن نیست. قانون جذب در این موارد میگوید، ما با افکار مثبت دربارهی شخصی دیگر میتوانیم وضعیت مثبتی را برای او جذب کنیم. اما تلهپاتی میگوید که افکار ما غیر از زبان، از راههای دیگری که فراتر از روندهای شناخته شدهی فیزیکی است به دیگری منتقل میشود و هرچه انس افراد با یکدیگر بیشتر باشد. یا توجهشان به هم بیشتر باشد، این انتقال بیشتر و سریعتر صورت میگیرد.[1]
تأثیر ذهن بر کار و زندگی
افکار منفی به راستی آثاری منفی را در زندگی و کار ما به دنبال میآورند. اگر کسی فکر کند که نمیتواند کسب و کار خوبی داشته باشد. با شکست اقتصادی روبهرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار میکند، که به همین نتیجه میرسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته میشوند و نه فکر. وسوسهها از سوی شیطان است معمولا به صورت ناامیدی و ترس[2]، دشمنی و جدایی[3]، بیتابی[4] و ناکامی [5] در دلهای ضعیف افکنده میشود. توصیهی روایات این است که در این موارد نگذارید زنگار وسوسهها به فکرتان بنشیند[6] و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید.[7] البته با نگاهی دقیق به نظر میرسد که این مورد در حقیقت همان تأثیر ذهن بر عواطف و احساسات است که در رفتارهای ارادی ما اثر میگذارد و با یک عملکرد نادرست و ناتمام، نتایج ناخوشایند را به بار میآورد. وقتی من به این فکر میکنم که نمیتوانم خطاط یا سخنران خوبی باشم، ناخواسته به گونهای عمل میکنم که در این کارها ناکام بمانم. همین طور در فعالیتهای اقتصادی وقتی با نگاه منفی و احساس شکست وارد میشویم، پیشنهادهایی که به من میشود و فرصتهایی که برای کسب و کار به وجود میآید، به نظرم بیاهمیت میرسد و فرصت استفاده و بهره برداری از آنها را از دست میدهم. همانطور که از مثالها بر میآید، این بُعد از تأثیر ذهن در جهت منفی است. ممکن است این پرسش پیش آید که اگر ذهن در جهت منفی اثر میگذارد، درجهت مثبت هم میتواند اثر بگذارد. توضیح اینکه در جهت منفی نگرش، احساس و رفتار فرد به تنهایی برای ناکامی او و ناتوانیاش در استفاده از فرصتها، امکانات و روابط مفید، کافی است. اما در جهت مثبت تنها با نگرش و احساس مثبت کار پیش نمیرود، بلکه باید فرصت، امکانات و روابط مفیدی باشد که بتوان از آنها استفاده کرد. به بیان دیگر برای خراب شدن یک نتیجه کافی است که یکی از عوامل آن درست عمل نکند، اما برای به دست آمدن نتیجه درست، لازم است همه عوامل به درستی عمل کنند.
پینشت:
[1]. فوق طبیعت، لیال واتسن، 1388 ، امیر کبیر، ص 259.
[2]. آل عمران، آیه 157.
[3]. مائده، آیه 91.
[4]. اعراف، آیه 176.
[5]. فرقان، آیه 29.
[6]. نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، خطبه 91.
[7]. کنزالعمال، متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرساله ، ح 1709.
برای اطلاع بیشتر: نگاهی متفاوت به قانون جذب، مظاهری سیف، صهبای یقین، ص 33.
افزودن نظر جدید