مشروعیت طلب شفاعت از اولیای الهی در برزخ
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیون بر خلاف سایر مسلمین، طلب شفاعت از اولیای الهی در عالم برزخ را ممنوع و شرک میدانند، در حالیکه آیات بسیاری از قرآن کریم بر حقانیت شفاعت دلالت دارد و آن را به زمان دنیا یا قیامت مقید نکرده است. وهابیون بهخاطر اینکه نتوانستهاند تصویر درستی از توحید و شرک ارائه کنند با استناد به ظواهر عمومات قرآن، طلب شفاعت از اولیای الهی در دنیا را به بتپرستی قیاس کرده و آن را شرک میدانند. محمد بن عبدالوهاب میگوید: «... انَّ قصدهم الملائکه و الانبیاء و الاولیاء یریدون شفاعتهم و التقرب الیهم الی الله بذلک هو الذی احلَّ دمائهم و اموالهم.[۱] اینکه قصد مشرکین از توجه به ملائکه و (مجسمهی) انبیاء و اولیاء، طلب شفاعت از آنها برای تقرب به خدا بود باعث شرک و هدر رفتن جان و مال آنها شد» و اینگونه طلب شفاعت از اولیای الهی را موجب شرک میداند.
در نقد این شبهه باید گفت:
اولاً: هر نوع درخواستی از انسان زنده یا مرده، عبادت و پرستش نیست، بلکه پرستش، این است که انسان در برابر یک موجود، نهایت خضوع را داشته باشد و این خضوع همراه با اعتقاد به استقلال و ربوبیت پرستش شونده باشد، در حالیکه طلب شفاعت، چیزی جز درخواست دعا از بندگان صالح خدا نیست.
ثانیاً: مشرکان، ملائکه یا مجسمه انبیاء و اولیاء (بتها) را پرستش میکردند، نه اینکه از آنها فقط طلب شفاعت کنند، حتی خود محمد بن صالح العثیمین از علمای معاصر وهابی در شرح کلام محمد بن عبدالوهاب به این نکته اشاره کرده است، او مینویسد: «انهم یعبدون الملائکه و غیرهم مما یعبدونهم من الانبیاء و الصالحین یریدون بذلک ان یقرّبوهم الی الله.[۲] مشرکان زمان پیامبر ملائکه و (مجسمهی) انبیاء و اولیاء را با این انگیزه پرستش میکردند که از شفاعت آنها بهرهمند شوند، تا به خدا نزدیکتر شوند.» در حالیکه مسلمانان هیچگاه اولیای الهی را نمیپرستند، بلکه آنان را بندگان شایسته خداوند میدانند که بدون اذن و قدرت خداوند حتی قادر به اداره امور خود نیستند، چه رسد به دفع ضرر یا جلب منفعت برای دیگران، چنانچه علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) مینویسد: «شفاعت بهمنزله نادیده گرفتن عبودیت شفیع یا نفی مولویت خداوند یا قوانین و یا مجازات او نیست، بلکه شفیع که بنده مقرّب خداست، به اذن خداوند متعال درباره شخص نیازمند، وساطت میکند.»[۳]
پینوشت:
[۱]. محمد بن صالح العثیمین، شرح کشف الشبهات، عربستان، دارالثریا، ۱۴۲۶ه، ص ۴۰.
[۲]. محمد بن صالح العثیمین، همان.
[۳]. طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن، چاپ سوم، قم، اسماعیلیان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص ۱۵۷ـ۱۵۹.
افزودن نظر جدید