بررسی هرگونه نداء به غیر «الله»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث عزاداری به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که آنها، دربارهی هرگونه نداء به «غیر الله»، یعنی صدا کردن و کمک خواستن از هر کسی جز «الله»، شبهه وارد کرده و آن را شرک دانستهاند. وهّابیون میگویند: این عقیده بر خلاف تصریح بسیاری از آیات قرآن کریم میباشد: «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ.[زمر/36] آیا خداوند برای امور بندهاش کفایت نمیکند»، «َنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.[ق/16] ما از رگ گردن به شما نزديكتريم»، «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین.[فاتحه/5] تو را پرستش میکنیم و بس و غیر تو را سزاوار پرستش نمیدانیم»، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ.[غافر/60] مرا بخوانید دعایتان را اجابت میکنم»، «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ.[بقره/186] و چون بندگان من از تو در بارهى من بپرسند، همانا من [به آنها] نزديكم و دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مىدهم، پس آنها نيز دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه راه يابند».
وهابیون همچون همیشه با نگاهی یکسویه و ناقص به آیات بالا و در پوشش شعارهایی به ظاهر زیبا و فریبنده، ندای «فقط بگو یا الله» سر داده و میگویند: «خداوندی که خود را برای ما کافی میداند، از رگ گردن به ما نزدیکتر است، بندگانش را تنها به پرستش، کمک خواستن و دعا کردن از خود فرا میخواند و میفرماید هرگاه بندهی من درخواستی کند، من به او نزدیک بوده و خواستهی او را برآورده میکنم.» با این وجود چرا شیعیان، غیر خدا را خوانده و با این کار خود، دچار شرک میگردند؟
پاسخ:
الف) آنان که فقط «الله»، «الله» میکنند از خود «الله» هم پیش افتادهاند؛ چرا که خود «الله» در چندین جا از قرآن کریم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در کنار خود، قرار داده و برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قابلیت تأثیر در عالم وجود، قائل شده: «وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ.[توبه/74] آنها فقط از این انتقام میگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بینیاز ساختند!» در آیه بالا چرا خود خداوند نفرموده «فقط الله»، بلکه فرموده «الله و رسول»؟
همچنین در آیهای دیگر نام خود را در کنار نام رسول خود آورده و میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَيُؤْتِينَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ.[توبه/59] اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضی باشند، و بگویند: خداوند برای ما کافی است! و به زودی خدا و رسولش، از فضل خود به ما میبخشند ما تنها رضای او را میطلبیم».
نکند وهابیون میخواهند بگویند حتی ـ نعوذ بالله ـ خداوند هم مشرک شده و نمیدانسته که «بینیاز کننده» فقط خود اوست و نباید در کنار نام خود، نام رسول خود را نیز بیاورد؟ خداوند در سراسر قرآن گاهی برای خود نقش استقلالی قائل میشود و گاهی، امور را به برخی واسطهها واگذار مینماید.
ب) آنانکه در هیاهوهای خود به آیاتی که بالاتر اشاره شد از قبیل: «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ.[زمر/36] آیا خداوند برای امور بندهاش کفایت نمیکند» استناد میجویند؛ چرا این دو آیه را نمیبینند که خود خداوند در کنار خود، عوامل دیگری را قرار میدهد؟ آیا ـ نعوذ بالله ـ خداوند نمیداند که خودش برای همه امور کافی است که با وجود اینکه در آیه زیر میفرماید: خداوند برای شهادت کافی است، اما به تعبیر وهابیت باید بگوییم که خداوند هم مشرک شده و «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب. (علی بن ابیطالب (علیه السّلام))»[2] را کنار خود گذارده است: «وَ يَقُولُ الَّذينَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفي بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ.[رعد/43] آنها که کافر شدند میگویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: کافی است که خداوند، و کسیکه علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»
و یا همین خداوند در آیهای دیگر گروهی را در کنار خود قرار داده است: «فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ.[تحریم/4] و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد، در حقيقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اويند] و گذشته از اين فرشتگان [هم] پشتيبان [او] خواهند بود» آیا ـ نعوذ بالله ـ خداوند در این آیات فراموش کرده که خودش کافی است؟ یا ـ نعوذ بالله ـ خداوند هم مشرک شده است!
ج) آیا کسی بهتر از «ابلیس»، «فقط الله» را میخواند، «و فقط الله را عبادت میکرد»؟ شش هزار سال در کنار ملائکه، به عبادت حق پرداخته بود؛ با اینوجود خداوند به او میفرماید: تو باید جز من، در برابر «آدم» به سجده افتی! آیا ـ نعوذ بالله ـ خداوند نمیدانست که خودش برای همه کافی است، «ألیس الله بکاف عبده» و فقط باید در برابر او سجده کرد و سجده در برابر غیر «الله» نشانۀ شرک است؟ آیا خداوندی با چنین دستوری مبنی بر سجده کردن در برابر حضرت آدم (علیه السّلام)، «ابلیس» را دعوت به شرک کرده؟
آیا سجده کردن در برابر «غیر الله» بنا به تفسیر وهابیون با آیاتی همچون «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» سازگار است؟ همان خدایی که برای همگان، کافی است و از رگ گردن به همه نزدیکتر است به «ابلیس» که شش هزار سال در برابر خداوند سجده نموده، دستور میدهد که در برابر بندهی من یعنی «حضرت آدم (علیه السّلام) سجده کن!»
د) اگر «غیر الله» گفتن و اهلبیت (علیه السّلام) را در کنار خداوند قرار دادن، مساوی با شرک است، عمر بن خطّاب یکی از مشهورترین مشرکان است؛ زیرا هنگامیکه او منبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را غصب نموده و بر فراز آن نشسته بود، امام حسین (علیه السّلام) به مسجد وارد شد و او را از منبر پایین کشید و با شدّت با عمر بن خطاب برخورد نمود و چون عمر پاسخی برای این کارش نداشت، جملهای شرکآمیز بر زبان آورد، مبنی بر اینکه «آنچه بر سر ماست، نخست از خدا و سپس به برکت شما اهلبیت (علیهم السّلام) است.»[3]
پینوشت:
[1]. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، مؤسسه نشر الاسلامی، قم، ص 485.
[2]. الکشف و البیان، إبراهیم الثعلبی نیشابوری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، ص 303.
[3]. «قال: ... أتیت عمر بن الخطّاب و هو علی المنبر: ... فقال عمر: إنّما أنبت فی رؤوسنا ما تری، الله ثمّ أنتم و وضع یده علی رأسه.» تاریخ واسط، أسلم بن سهل واسطی، عالم الکتب، بیروت، ج 1، ص 203.
افزودن نظر جدید