وهابی میگوید: پرستش اولیاء زنده جایز و پرستش اولیاء مرده ممنوع !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از شگفتیهای موجود در کلام وهابیان این است که بعضی اوقات کلامی میگویند که اگر اندکی به نتایج و لوازم این سخن تفکر کنند، دست از این کلام و این ادعا بر میدارند.[1]
به عنوان مثال یکی از این موارد زمانی است که در مقابل مخالفان خود چنین سخن میگویند: اگر شما برای توسل و در خواست شفاعت از اشخاص صالح، میگویید ما قصدمان از این کار تنها شفاعت خواستن است، نه عبادت ایشان، میگوییم این همان است که کفار در مقابل مسلمانان میگفتند که «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى [زمر/3] و كسانى هم كه به جاى خدا اوليايى مىگيرند منطقشان اين است كه ما آنها را بدين منظور مىپرستيم كه قدمى به سوى خدا نزديكمان كنند».[2]
پاسخی که به این کلام داده میشود به گونهای است که آنها را متوجه لوازم فاسد کلامشان کنیم. در پاسخ میگوییم علت این گونه اعمال مسلمانان در کنار قبور اولیاء و افراد صالح اولا به دلیل مقام و منزلتی است که آنها نزد خدا دارند و ثانیا به خاطر محبتی است که به این اشخاص دارند. حال اگر صرف محبت داشتن به کسی باعث عبادت او بشود باید کسی که مشروب میخورد نیز کافر باشد، چون قطعا کسی که مشروب میخورد مشروب را دوست دارد و این محبت به معنای عبادت او خواهد بود لذا کافر است. حال اینکه کسی از وهابیان نیست که این را قائل باشد.
- اگر وهابیها بگویند ما با محبت صالحین و اولیاء مشکلی نداریم بلکه مشکل ما عبادت آنهاست.
- میگوییم توسل و شفاعت که عبادت نیست. بلکه شما آن را عبادت مینامید.
- اگر بگویند: ما معتقدیم که توسل عبادت است.
- میگوییم دلیل شما بر این کار چیست؟
- اگر بگویند سلف و صحابه این کار را ترک کردهاند.
- می گوییم پس توسل عمر به ابن عباس چه میشود؟
- اگر بگویند مورد آن توسل به شخص زنده است، نه یک انسان مرده.
- میگوییم این کلام شما یعنی عبادت شخص زنده صحیح است و عبادت مردگان صحیح نیست؟[3]
میبینم که نتیجهی این کلام خام به کجا منتهی میشود. به جواز عبادت زندگان، که احدی از مسلمانان به این مساله قائل نیست. پس به جاست که انسان در نتیجهی کلامی که میگوید اندکی تامل کند.
پینوشت:
[1]. توجه به لوازم سخن.
[2]. محمّد بن عبد الوهّاب، كشف الشبهات، ص 20، وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد، عربستان، چاپ اوّل، 1418ق.
[3]. مالکی، حسن بن فرحان، داعیا و لیس نبیا، ص 57، ناشر: مرکز دراسات تاریخی، اردن، ۲۰۰۴م.
افزودن نظر جدید