ایجاد بدعت در دین اسلام توسط خلیفه دوم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنچه مسلّم و یقینی است آن که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جمله «حیّ علی خیر العمل» در اذان وجود داشته؛ چنان که ابن ابی شیبه، استاد بخاری گوید: «علی بن حسین (علیهما السّلام) (امام چهارم شیعیان) هرگاه اذان میگفت پس از «حیّ علی الفلاح»، «حیّ علی خیر العمل» میگفت و میفرمود: اذان در آغاز این چنین بوده است.»[1] صاحب «اضواء البیان» گوید: «فرزند عمر در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» میگفت؛ چنان که بلال نیز گاهی چنین اذان میگفت. همچنین علی بن حسین (علیهما السّلام) میفرمود: اذان در آغاز این چنین بوده است.»[2] متقی هندی در «کنز العمّال» گوید: «بلال در اذان صبح خود «حیّ علی خیر العمل» میگفت.»[3] ولی علیرغم آن که این قسمت از اذان در صدر اسلام در اذان بوده، ولی عمر آن را تحریم کرد؛ چنان که شوکانی از کتاب «الأحکام» یحیی بن حسین بن قاسم روایت میکند: «در روایت صحیح برای ما ثابت شده که «حیّ علی خیر العمل» در اذان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، ولی در زمان عمر حذف شد. حسین بن یحیی گوید: این روایت در «جامع آل محمد» از عمر نقل شده و بیهقی آن را در «سنن الکبری» با سند صحیح از عبدالله بن عمر روایت کرده که گاهی اذان با «حیّ علی خیر العمل گفته میشد.»[4]
همچنین ابنتیمیه که شیعیان را به خاطر عزاداری برای سرور و سالار شهیدان که ریشه در قرآن و روایات دارد بدعتگذار میداند آیا افزودن «ألصّلاة خیر من النّوم» به اذان، توسط عمر بن خطّاب را بدعت نمیداند؟! بسیاری از علمای اهلسنت و مورد قبول وهّابیت از جمله «مالک»، رئیس فرقه مالکیه روایت کردهاند: «مؤذن نزد عمر آمد تا فرارسیدن هنگامهی نماز صبح را خبر دهد، امّآ او به خواب عمیقی فرو رفته و برنمیخواست؛ مؤذن فریاد برآورد: «ألصّلاة خیر من النّوم»، عمر با شنیدن این جمله دستور داد تا از آن پس این عبارت را در اذان صبح قرار دهند.»[5] آیا هر مسلمانی نمیداند که «نماز خواندن از خوابیدن بهتر است» که عمر بن خطّاب چنین بدعتی را در اذان خداوند وارد نمود؟! این در حالی است که ابن حزم اندلسی، رئیس مذهب ظاهریه گوید: «ما «ألصّلاة خیر من النّوم» را قبول نداریم؛ زیرا چنین چیزی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما نرسیده است.»[6]
و در فقه شیعه که برگرفته از آیات قرآن کریم و سنّت نبوی است اگر مردی زنش را تا دو مرتبه طلاق رجعی دهد (طلاقی که بتوان در زمان عده، بدون عقد رجوع کرد) و برای بار سوم نیز او را طلاق دهد، دیگر نمیتواند رجوع کند، بلکه باید کس دیگری با او ازدواج کند و آن دومی او را طلاق دهد تا شوهر اول بتواند بار دیگر پس از پایان عده، با او ازدواج کند. سه طلاق مزبور باید جدا از هم باشد و نمیتوان زنی را در یک مجلس، سه مرتبه طلاق داد که در آن صورت فقط یک طلاق به حساب میآید. در کتاب موسوم به صحیح بخاری و دیگر کتابهای مورد قبول وهّابیت روایت شده: «به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند که مردی زنش را در یک مجلس سه طلاق کرد. حضرت با خشم برخاست و فرمود: آیا با کتاب خدا بازی میشود در حالی که هنوز من در میان شما هستم؟! یکی از صحابه برخاست و گفت: آیا او را بکشم؟.»[7] یعنی قرآن کریم و صحیحترین کتاب مورد قبول وهّابیت، سه طلاق مردن زن در یک مجلس را حرام دانسته، امّا با این وجود ببینیم عمر بن خطّاب در این مورد چه بدعتی گذارده؛ مسلم نیشابوری در معتبرترین کتاب نزد اهلسنّت و وهّابیت میگوید: «در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابوبکر و دو سال از خلافت عمر سه طلاق در یک مجلس یک طلاق به حساب میآمد، ولی عمر بن خطّاب چون دید مردم در این امر تعجیل دارند آن (سه طلاق در یک مجلس) را امضاء کرد.»[8] و از آن پس بود که در فقه اهلسنت اگر مردی در یک مجلس همسرش را سه بار طلاق دهد آن زن بر او حرام میگردد. خوانندگان عزیز! شما را به خدا بنگرید ملاک و معیار برای دستاندازی به دین خدا و احکام شریعت چیست!
پینوشت:
[1]. أنّ علیّ بن حسین کان یؤذّن فإذا بلغ حیّ علی الفلاح قال حیّ علی خیر العمل و یقول هو الأذان الأوّل. مصنف ابن أبی شیبة، إبن أبی شیبة، مکتبة الرشد، ریاض، ج 1، ص 195.
[2]. ... حیّ علی خیر العمل فی الأذان... و ممّا جاء فیها عندهم أثر عن إبن عمر، أنّه کان یؤذّن بها أحیانا. و منها عن علیّ بن الحسین أنّه قال: هو الأذان الأوّل. أضواء البیان، محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی، بیروت، ج 8، ص 156.
[3]. عن بلال کان بلال یؤذّن بالصّبح فیقول حیّ علی خیر العمل. کنزل العمال، متقی هندی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 8، ص 161.
[4]. و قد صحّ لنا أنّ حیّ علی خیر العمل کانت علی عهد رسول الله یؤذّن بها، و لم تطرح إلّا فی زمن عمر، و هکذا قال الحسن بن یحیی: روی ذلک عنه فی جامع آل محمّد، و بما أخرج البیهقیّ فی سننه الکبری بإسناد صحیح عن عبدالله بن عمر أنّه کان یؤذّن بحیّ علی خیر العمل أحیانا. نیل الأوطار، شوکانی، دارالجیل، بیروت، ج 2، ص 19.
[5]. أنّ المؤذّن جاء إلی عمر بن الخطّاب یؤذّنه لصلاة الصّبح فوجده نائما فقال الصّلاة خیر من النّوم فأمره عمر أن یجعلها فی نداء الصّبح. موطأ مالک، مالک بن أنس الأصبحی، دار إحیاء التراث العربی، مصر، ج 1، ص 72.
[6]. الصّلاة خیر من النّوم و لا نقول بهذا أیضا لأنّه لم یأت عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم). المحلّی، ابن حزم الظاهری، دار الآفاق الجدیدة، بیروت، ج 3، ص 161.
[7]. أخبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عن رجل طلّق امرأته ثلاث تطلیقات جمیعا فقام غضبانا ثمّ قال أیلعب بکتاب الله و أنا بین أظهرکم حتّی قام رجل و قال یا رسول الله ألا أقتله؟ سنن النسائی الکبری، نسائی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 349.
[8]. عن إبن عبّاس قال کان الطّلاق علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و أبی بکر و سنتین من خلافة عمر طلاق الثّلاث واحدة فقال عمر بن الخطّاب إنّ النّاس قد استعجلوا فی أمر قد کانت لهم فیه أناة فلو أمضیناه علیهم فأمضاه علیهم. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 1099.
افزودن نظر جدید