شاهدی بر نزول آیه اکمال در روز غدیر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله شواهد و مؤیداتی که میتواند ادّعای شیعه مبنی بر نزول آیه اکمال در غدیر، را اثبات کند، روایت زیر است که در یکی از معتبرترین کتابهای تفسیری مورد قبول وهابیت آمده و نویسنده آن کتاب، ردّی بر آن نداشته و همین میتواند نشانه پذیرش وی باشد:
از سفیان بن عیینه درباره شأن نزول آیه شریفه: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ.[معارج/۱و۲] تقاضا کنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است، و هیچکس نمیتواند آن را دفع کند.» پرسیدند؟ او گفت: تا کنون کسی چنین پرسشی از من نپرسیده بود. پدرم از حضرت جعفر بن محمد (علیه السّلام) از پدران بزرگوارشان روایت نمود: هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سرزمین غدیر خم رسید، مردم را ندا داد و چون مردم اجتماع نمودند، دست علی (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: «هر من مولای اویم، پس علی مولای اوست.» این سخن در میان مردم و شهرهای مختلف رواج یافت تا اینکه خبر به حارث بن نعمان فهری رسید؛ از اینرو سوار بر شتری شد و خود را در منطقه ابطح به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رساند. او از شتر خود پیاده و پای آن را بست و در حالیکه حضرت میان جمعی از صحابه بود، جلو آمد و گفت: یا محمّد! ما را امر نمودی تا شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت تو دهیم، در پنج موعد به نماز ایستاده، زکات بپردازیم، ماه رمضان را روزه بگیریم و حج کنیم؛ ما هم پذیرفتیم و انجام دادیم؛ اما انگار به این مقدار رضایت ندادهای و شنیدهام دست پسر عموی خود را گرفته، بر ما برتری داده و گفتهای: «هر که من مولای اویم، پس علی (علیه السّلام) مولای اوست.» ای پیامبر! آیا این سخن تو درباره علی (علیه السّلام) از جانب خود توست یا از جانب خدا؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به خدای یکتا سوگند که از جانب خداست.» چون حارث بن نعمان این بشنید، رو برگرداند و در حالیکه محل را ترک میکرد گفت: «خدایا اگر آنچه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید حقیقت دارد، بارانی از سنگ و یا غذایی سخت از آسمان فرو فرست و بر من نازل کن!» با گفتن این سخن، در حالیکه او هنوز به شتر خود نرسیده بود، سنگی از آسمان فرود آمد و بر فرق سر او اصابت نمود و از عقب او خارج گشت و او را در همان مکان به سزای عمل خود رسانید. و در اینجا بود که آیه «سَأَلَ سَائِلٌ...» نازل شد.»[۱]
متن بالا از کتاب تفسیری بیان شد که «حموی» درباره صاحب آن «ثعلبی» توثیقاتی همچون مطالب زیر گفته: «استاد ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم ثعلبی، بهترین دانشمند، دریای علم، ستاره درخشان آسمانها، مایه زینت ائمه چهارگانه [در بین اهلسنت]، مایه افتخار، بلکه برتر از این اوصاف میباشد. تفسیر «الکشف و البیان» برای اوست.»[۲] «ابن خلکان» درباره او مینویسد: «او مفسّری مشهور و بیهمتا در زمان خود بود که کتاب تفسیرش سرآمد همه تفاسیرش گشت.»[۳]
پینوشت:
[۱]. «و سئل سفیان بن عیینة عن قول الله سبحانه: سَأَلَ سائِلٌ فیمن نزلت، فقال: لقد سألتنی عن مسألة ما سألنی أحد قبلک. حدّثنی أبی عن جعفر بن محمد عن آبائه، فقال: لما کان رسول الله صلّی اللّه علیه و سلّم به غدیر خم، نادی بالناس فاجتمعوا، فأخذ بید علیّ رضی اللّه عنه فقال: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» فشاع ذلک و طار فی البلاد، فبلغ ذلک الحرث بن النعمان القهری فأتی رسول الله صلّی اللّه علیه و سلّم علی ناقة له حتّی أتی الأبطح، فنزل عن ناقته و أناخها و عقلها، ثمّ أتی النبیّ صلّی اللّه علیه و سلّم و هو فی ملأ من أصحابه فقال: یا محمد أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلّا الله و أنّک رسول الله فقبلناه منک، و أمرتنا أن نصلّی خمسا فقبلناه منک، و أمرتنا بالزکاة فقبلنا، و أمرتنا بالحجّ فقبلنا، و أمرتنا أن نصوم شهرا فقبلنا، ثمّ لم ترض بهذا حتّی رفعت بضبعی ابن عمّک ففضلته علینا و قلت: من کنت مولاه فعلی مولاه، فهذا شیء منک أم من الله تعالی؟ فقال: «و الّذی لا إله إلّا هو هذا من الله» فولّی الحرث بن النعمان یرید راحلته و هو یقول: اللهمّ إن کان ما یقوله حقا فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ، أَوِ ائْتِنا به عذاب أَلِیمٍ، فما وصل إلیها حتّی رماه الله به حجر فسقط علی هامته و خرج من دبره فقتله، و أنزل الله سبحانه: سَأَلَ سائِلٌ به عذاب واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِع.» الکشف و البیان، ثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۱۰، ص ۳۵.
[۲]. معجم الأدباء أو إرشاد الأریب إلی معرفة الأدیب، یاقوت حموی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج ۳، ص ۵۶۱.
[۳]. «أبو إسحاق أحمد بن محمّد بن إبراهیم الثّعلبی النیشابوری المفسّر المشهور کان أوحد زمانه فی علم التّفسیر و صنّف التّفسیر الکبیر الّذی فاق غیره من التّفایسر.» وفیات الأعیان و انباء أنباء الزمان، أبو العباس شمس الدین خلّکان، دار الثقافة لبنان، ج ۱، ص ۷۹.
افزودن نظر جدید