تقرب مشرکان به خدا به واسطه عبادت بتها
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جریان وهابیت با تشبیه مسلمانان به مشرکان صدر اسلام آنان را مشرک و خونشان را حلال میدانند.[۱] محمد بن عبدالوهاب با برداشت ناصواب از آیات قرآن میگوید: شرک مشرکین صدر اسلام در توحید ربوبی نبوده، بلکه تنها در توحید عبادی، مشرک بودهاند. بنابراین اگر کسی مدعی شود که ما با اعتقاد به خالقیت و رازقیت و مدبریت خدا، توسل به اولیاء الهی داریم و توسل ما از باب تقرب و شفاعت است. لذا اعمال ما شرک محسوب نمیشود. سخنی باطل و خلاف قرآن است چون اتفاقاً مشرکینی که قرآن معرفی میکند انگیزهشان از پرستش بتها همین بوده است لذا با وجود این انگیزه آنها مشرک معرفی شدهاند.[۲] کما اینکه قرآن میفرماید: «... وَ اَلَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اَللّهِ زُلْفى...[زمر/۳]... و آنانکه به جای خدا سرپرستان و معبودانی برگزیدهاند (و میگویند:) ما آنان را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند، نمیپرستیم».
محمدبنعبدالوهاب تنها با استدلال به ابتدای آیه این برداشت ناصواب را کرده است، و حال آنکه ادامه آیه چنین برداشتی را غلط معرفی میکند. ادامه آیه چنین است: «... إِنَّ اَللّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اَللّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ[زمر/۳]... بیتردید خدا میان آنان (و مؤمنان) درباره آنچه که اختلاف میکنند (و آن آیین توحید و شرک است) داوری خواهد کرد؛ قطعاً خدا آن کس را که دروغگو و بسیار ناسپاس است، هدایت نمیکند.»
دقت در بخش دوم آیه کریمه، ما را به چند نکته رهنمون میسازد: اولاً اینکه مشرکین در داشتن چنین انگیزهای اختلاف نظر داشتند؛ نکته بعدی این است که آنها در ادعا خود، دروغگو هستند؛ نکته دیگر اینکه آنها علاوه بر ادعای دروغ، اهل کفر نیز هستند آنها به جای اینکه خدا را که سرچشمه همه نعمتها میباشد، بتها را میپرستند؛ بنابراین خداوند متعال به نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر میدهد که ادعای ظاهری آنان را باور نکن. مشرکان در ظاهر با زبان میگویند: «... ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اَللّهِ زُلْفى...[زمر/۳]... ما آنان را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند، نمیپرستیم.» اما در دل، کذاب و کفار هستند.
آیات دیگر قرآن، مطالب مذکور را تأیید میکند. قرآن میفرماید: «إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ اَلْعالَمِینَ.[شعراء/۹۸] که شما را با پروردگار جهانیان برابر و مساوی قرار میدادیم» در این آیه روشن است که مشرکان بتها را با خدا یکسان تصور کرده و آنها را در عرض خدا قرار میدادند. نه اینکه بتها را به عنوان شفیع نزد خداوند قرار بدهند. آیاتی از قرآن خبر میدهد که مشرکان غیر از خدا، آلههای را به انگیزه پیروزی و یا عزیز شدن، میپرستیدند مانند آیه: «وَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اَللّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا [مریم/۸۱] و به جای خدا معبودانی گرفتند تا برای آنان مایه عزت و توانمندی باشد.» و آیه: «وَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اَللّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ.[یس/۷۴] و به جای خدا معبودانی انتخاب کرده اند به امید اینکه (به وسیله آنها) یاری شوند.» در این دو آیه با توجه به جمله «من دون الله» کاملاً روشن است که مشرکان بتها را در عرض خدا قرار داده و از آنها اموری را طلب میکردند که مخصوص خداوند متعال است.
غیر از آیات قرآن کریم، سیره نویسان علت اولیه و اصلی بت پرستی در مکه را طلب باران و نصرت معرفی کرده است. ابن هشام در سیره خود نوشته است؛ اولین کسی که بتپرستی را وارد مکه کرد، عمرو بن لُحَی بود، وی در برگشتن به مکه در شهر «بلقا» مشاهده کرد که عدهای از مردم، بتها را خضوع و خشوع و عبادت میکنند. از آنان پرسید که اینها چیست؟ مردم گفتند: اینها آلهه و خدایان ما هستند؛ ابن لحی گفت: شأن و مقام این بتها چیست؟ بت پرستان شهر بلقاء گفتند: کار اینها این است که هر وقت خشکسالی بشود، از آنها باران میطلبیم، برای ما باران میفرستند، مشکلاتمان را برطرف می کنیم. ابن لحی این اعتقاد را پسندید و بتی طلب کرد تا به مکه ببرد؛ آنها «هُبل» را به او دادند. عمرو بن لحی بت را بالای بام کعبه نصب کرد و چون رئیس قبیله بود، همه مردم را دعوت کرد که در مقابل هُبل عبادت کنند.[۳] با دقت در این جریان معلوم میشود که علت پرستیدن بتها، طلب باران و یاری گرفتن از بتها در برابر دشمنان بودهاست. کما اینکه ابن هشام گفت: «هر موقع بی باران باشیم، باران میفرستد، هر موقع که کمک بخواهیم کمک میکند، اگر واقعاً قدرت غیبی در آنها است، ما هم عبادت کنیم.»[۴] بنابراین انگیزه اصلی بت پرستی، طلب باران و پیروزی بوده است که همه مخصوص خدا میباشد. ابن لحی نیز همین انگیزه را وارد مکه کرد. عرب جاهلی به تدریج صاحب این عقیده در بت پرستی شد. آنها برای بتها، یک قوه غیبی و قدرت غیبی معتقد بودند.
بنابراین اگر کسی چنین اعتقادی داشته باشد که اولیاء الهی در عرض خدا هستند و عزت و نصرت و طلب باران و... به دست آنها میباشد قطعاً مشرک و کافر خواهد بود. ولی این انگیزه در بین هیچیک از مسلمانان اعم از شیعه و سنی در توسل به اولیاء الهی وجود نداشته و ندارد. لذا اگر مسلمانی با اعتقاد به ربوبیت و الوهیت خداوند متعال از پیامبر خدا و یا بنده صالحی چیزی بخواهد، هرگز دچار شرک نشده است.
وهابیت میگوید: مشرکین تنها به یک دلیل مشرک بودند و آن اینکه آنان به بتها تقرب میجستند و آنان را واسطه بین خود و خدا میدانستند، آن مشرکین نیز به خداوند متعال به عنوان خالق عالم اعتقاد داشتند و میگفتند خدا همه چیز را آفریده است، اما این بتها به عنوان موجودی که میتوانند تاثیری در عالم داشته باشند، نیز مقدس هستند و باید به سوی آنها تقرب جست...[۵]
پینوشت:
[۱]. تشبیه خیالی و خلاف قرآن
[۲]. «کانوا مقرین لله سبحانه بتوحید الربوبیة، وهو أنه لا یخلق ولا یرزق ولا یحیی ولا یمیت ولا یدبر الأمور إلا الله وحده... و لکن الأمر الثانی هو الذی کفرهم وأحل دماءهم وأموالهم، وهو: أنهم لم یشهدوا لله بتوحید الألوهیة وتوحید الإلهیة.... فإن قال قائل من المشرکین: نحن نعرف أن الله هو الخالق الرازق المدبر، لکن هؤلاء الصالحون مقربون، ونحن ندعوهم و ننذر لهم وندخل علیهم ونستغیث بهم ونرید بذلک الوجاهة والشفاعة، وإلا فنحن نفهم أن الله هو الخالق الرازق المدبر. فقل: کلامک هذا مذهب أبی جهل وأمثاله، فإنهم یدعون عیسى وعزیراً والملائکة والأولیاء یریدون ذلک کما قال تعالى: (والذین اتخذوا من دونه أولیاء ما نعبدهم إلا لیقربونا إلى الله زلفى.» محمد بن عبد الوهاب (م۱۲۰۶) مجموعة رسائل فی التوحید والإیمان الناشر مطابع الریاض ص: ۳۶۵و۳۶۶و۳۶۷
[۳]. «أن عمرو بن لحی خرج من مکة إلى الشام فی بعض أموره فلما قدم مآب من أرض البلقاء وبها یومئذ العمالیق-وهم ولد عملاق. ویقال عملیق بن لاوذ بن سام بن نوح-رآهم یعبدون الأصنام فقال لهم: ما هذه الأصنام التی أراکم تعبدون؟ قالوا له: هذه أصنام نعبدها فنستمطرها فتمطرنا ونستنصرها فتنصرنا فقال لهم: أفلا تعطوننی منها صنما فأسیر به إلى أرض العرب فیعبدوه؟ فأعطوه صنما یقال له هبل فقدم به مکة فنصبه وأمر الناس بعبادته وتعظیمه.» عبد الملک بن هشام (م۲۱۳هـ) سیرة ابن هشام؛ الناشر: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی وأولاده بمصر سال ۱۳۷۵هـ؛ ج۱، ص ۷۷
[۴]. «إذا استمطرنا، نمطرنا، إذ استنصرنا ینصرونا»
[۵]. اعتقاد «وهابیت» نسبت به کل مسلمین!
افزودن نظر جدید