خلافت داعش و نقد آن از سوی همفکرانش
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خلافت به عنوان نظام سیاسی اهلسنت پس از پیامبر در نظر گرفته شده است. آخرین حکومتی که بر مبنای خلافت پایهریزی شد و بر همین مشی ادامه داشت، خلافت عثمانی بود. این خلافت در سال 1303 از بین رفت و همین از بین رفتن خلافت، بستر را برای تشکیل گروههای مختلف اسلامی آماده ساخت.
پس از فروپاشی خلافت عثمانی، از طرفی با تقسیم قلمروی اسلامی به کشورهای مختلف توسط استعمار و تسلط رو به رشد استکبار بر کشورهای اسلامی، فضا برای گرایش جوانان مسلمان به خشونتگرایی به وجود آمد. این جوانان به دنبال احیای خلافت اسلامی به شیوه خشونت بودند، که آن را در قالب جهاد توجیه کرده و خود را سلفیان جهادی نامیدهاند. القاعده به عنوان گستردهترین و با نفوذترین این گروهها، مورد توجه است.
القاعده دارای شاخههای زیادی است که در کشورهای مختلف به دنبال ابراز وجود هستند. از جمله شاخههای القاعده؛ القاعده در عراق میباشد که توسط ابومصعب زرقاوی به وجود آمد. فعالیتهای القاعده عراق، به کشته شدن موسس آن یعنی ابومصعب در سال 2006 منجر گشت. پس از ابومصعب، و در پی کشته شدن ابوعمر هاشمی و ابوحمزه مهاجر، ابوبکر بغدادی ریاست این گروه را به عهده گرفت. ابوبکر بغدادی به صورت گستاخانه قلمروی خود را از عراق به سوریه نیز گسترش داد و در سال 2014، خود را به عنوان خلیفه رسولالله (صلی الله علیه و آله) معرفی کرد و از ایجاد گروهی به نام داعش (دولت اسلامی عراق و شام) خبر داد.
این خلافت علیرغم اینکه مورد قبول علمای اهلسنت قرار نگرفت، همچنین با مخالفت جدی از سوی دیگر گروههای سلفی جهادی نیز واقع شد. گروههای سلفی جهادی دیگر، که در سوریه و عراق در حال جنگ بودند به شدت با این خلافت، مخالفت کردند و دلایل به اصطلاح شرعی داعشیان را مورد نقد قرار دادند.
اما ادله داعش بر خلافت اسلامی ادلهای است که اهلسنت نیز به آنها در خلافت و تشکیل حکومت تصریح میکنند و داعش نیز با همین پوشش در فکر جلوه دادن خلافت خود به نام خلافت اهلسنت است. یکی از مهمترین ادله داعش بر خلافت خود، انتخاب اهل حل و عقد[1] است. انتخاب حل و عقد یکی از سه راه انعقاد خلافت در نزد اهلسنت است که افزون بر این راه، استخلاف (یعنی خلیفه، فردی را به عنوان جانشینی معرفی کند)[2] و تغلب(کسی که با زور شمشیر بر امت اسلامی مسلط شود، مشروط به اینکه مسلمان باشد، خلیفه مسلمانان است)[3] نیز مورد توجه است.
داعشیان بر حقانیت خلافت خود مساله انتخاب حل و عقد را دلیل میآورند. ابوالحسن ازدی در اینباره مینویسد: «بیعت بر (امامت) شیخ ابوبکر بغدادی به صورت صحیح و مشروع و با انتخاب و مشورت اهل حل و عقد منعقد شده است».[4]
تمیمی نیز یکی از افرادی است که بر درست بودن خلافت داعش، مفصلترین کتاب را نوشته است و تایید این خلافت را با استناد به آرای اهل حل و عقد در چند گام ثابت میکند. وی در گام نخست، مجاهدین را مصداق واقعی اهل حل و عقد معرفی میکند که به جهت برخورداری از صفت عدالت، تصمیمات مهم را میگیرند.[5] از نظر وی فقط گروهی که پرچم شرع را به دوش گرفتهاند و به دنبال تحکیم شریعت با جهاد هستند، لیاقت صفت اهل حل و عقد را دارند.[6] با این بیان باید، مصداق اهل حل و عقد تنها سلفیان جهادی باشند.
اما تمیمی در جواب اینکه با توجه به گستردگی گروههای سلفیان جهادی، اجماع آنها مهم است یا خیر؟ میگوید: «اتفاق نظر اکثریت اهل حل و عقد، چنانچه مستلزم شوکت و قدرت باشد، کفایت میکند».[7] تمیمی با زیرکی تمام، شورای مجاهدین در داعش را، مصداق اهل حل و عقد معرفی میکند و از این جهت که خلافت بغدادی مورد تایید این شوراست، وی را امام امت و خلیفه مسلمین میخواند.[8] تمیمی در پاسخ به این پرسش که گروههای سلفیان جهادی دیگر، در انتخاب بغدادی به عنوان خلیفه حضور نداشتهاند، شرایط امنیتی را مانع حضور آنان میداند و چارهای جز اکتفا به حاضران نمیبیند.[9]
دیگر متفکران داعش همچون ابوهمام اثری[10] و ابومنذر شنقیطی[11] نیز، دلیل خلافت بغدادی را، نظر اهل حل و عقد میدانند. ابومنذر بیعت اهل حل و عقد را با بغدادی، تحت عنوان گروه یا یک حزب نمیداند، بلکه آن را فراتر از این کلمات و در پرتوی دولت معرفی میکند.[12]
تا اینجا یکی از مهمترین دلایل داعش در برگزیدن خلیفه اسلامی مطرح گشت. اما دیگر سلفیان جهادی با این دلیل داعش (انتخاب اهل حل و عقد) مخالفت کردهاند. ابوقتاده فلسطینی از رهبران فکری معروف سلفی جهادی در کتابی که در رد داعشیان نوشته، در صدد است که انتقادهای مستحکمی به داعش داشته باشد. وی با کنایه به گروه داعش، ایشان را قسمتی از مسلمین میداند و میگوید: «در بهترین صورت میتوان اینها(داعشیان) را بخشی از جماعت مسلمانان خواند و نه مطلق مسلمین و این هم در صورتی است که با حسن نظر به آنان نگریسته و از فساد، شهوت و قتل آنها چشمپوشی کرد».[13] ابوقتاده عقد امامت را از مصادیق عقد الوکاله به حساب میآورد.[14] که با رای و نظر اندکی از مسلمین محقق نمیشود. وی با استناد به کلام عمر بن خطاب، عقد امامتی که با بیعت یک نفر یا دو نفر یا چند نفر باشد را، امامت نمیداند.[15] کلمات ابوقتاده بر شرعی نبودن خلافت بغدادی دارد. چرا که امامت (خلافت) در نزد ابوقتاده باید با نظر اشخاص زیادی باشد که این شرط در خلافت داعش جاری نیست.
شخص دیگری که همچون داعشیان، سلفی جهادی است ولی با خلافت آنان مخالفت کرده است، طرطوسی میباشد. وی در رسالهای با عنوان «الشوری الفریضه الغائبه» بر اهمیت شورا در امر خلافت تاکید میکند. او خلافت اسلامی ادعا شده داعش را، خالی از نظرات دیگر علما میداند و به همین علت، مساله شورا در خلافت داعش اجرا نشده است.[16]
نگاه دو شخصیت معروف سلفی جهادی همچون ابوقتاده و طرطوسی به خلافت داعش و نامشروع خواندن آن، سخن را بر تمام کسانیکه از این خلافت دفاع میکنند، تمام کرده است. زمانی که خلافت گروهی از سلفیان جهادی همچون داعش مورد پذیرش همفکران خود نباشد، چگونه دیگر مسلمانان میتوانند به این خلافت پایبند باشند.
آنچه از این وحشتناکتر است، مخالفت سلفیان جهادی با اشخاص اهل حل و عقد مورد ادعای گروه داعش است. در توضیح باید گفت که عدهای از سلفیان جهادی، اشخاصی که در نزد داعش، اهل حل و عقد خوانده شدهاند را، زیر سوال میبرند. به عنوان مثال عبدالله بن احمد مینویسد: «اهل حل و عقدی که بغدادی را انتخاب کردهاند، اشخاص ناشناختهای هستند و برخی افراد مجهول، اخبار آنها را نقل کردهاند».[17] وی در جایی دیگر مینویسد: «چگونه ممکن است گروهی اندک، که مجهول و مبهماند و اسم و رسمشان مشخص نیست، بخواهند برای امتی که در طول 13 قرن بر شرق و غرب حاکم بودهاند، بدون مشورت و قبول آنها تعیین تکلیف کنند».[18] وی تیر خلاص خود را با در نظر گرفتن یک منطق عقلی (قاعده دور) میزند و بیان میکند که چگونه ممکن است کسی، گروهی ناشناخته را به عنوان اهل حل و عقد معین کند و سپس همین گروه مبهم او را به خلافت منصوب کنند.[19]
بنابراین خلافت خود خوانده داعش نه تنها مورد پذیرش مسلمانان دنیا نیست، بلکه در میان گروههای سلفی ـ جهادی نیز جایی ندارد و از دایره مشروعیت خارج میگردد.[20]
پینوشت:
[1]. ماوردی، علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، قاهره، دارالحدیث، ص7.
[2]. همان.
[3]. الفراء، ابویعلی، الاحکام السلطانیه، قم، مکتب الاعلام الامی، 1406ق؛ ص7-11.
[4]. ازدی، ابیالحسن، موجبات الانضمام الی الدوله الاسلامیه، ص9.
[5]. تمیمی، عثمان، اعلام الانام بمیلاد دوله الاسلام، ص14.
[6]. «و الاصح ان نقول؛ ان الطائفه العامله و الناشطه فی التغییر و التی تحمل لواء المنهاج الشرعی الصحیح و تجاهد فی سبیل الله اقامه الدین و تحکیمه هی التی تستحق بالفعل صفه اهل الحل و العقد وقتها، لانها احق الناس بوصف العداله الدینیه کما اخبر النبی(صلی الله علیه و آله)». همان، ص14.
[7]. همان، ص27
[8]. همان، ص30.
[9]. «کما اننا سعینا الی مشاوره بعض کبار الجماعات الجهادیه الاخری و حاولنا لقاء امرائهم، لکن یعلم الله انهم لم یمکنونا من ذلک بجحه الظروف الامنیه». همان، ص30.
[10]. «و بعد استشهاد الشیخ ابی عمر البغدادی تقبله الله انعقد مجلس شوری الدوله و اختارو امیرا للدوله الاسلامیه فی العراق الشیخ ابابکر البغدادی حفظه الله و نصره، فانعقدت له البیعه باختیار و مشوره کما انعقدت لسلفه ابی عمر تقبله الله». اثری، ابوبکر، مد الایادی لبیعه البغدادی، ص7.
[11]. شنقیطی، ابومنذر، رفع الملام عن دوله الاسلام فی العراق و الشام، ص3.
[12]. همان.
[13]. ابوقتاده، ثیاب الخلافه، چاپ اول؛ ص18.
[14]. «و نوع هذا العقد عقد وکاله، فان الامه توکل رجلا لیکون اماما من اجل اعمال الامامه و القیاده». ابوقتاده، ثیاب الخلافه، ص16.
[15]. همان.
[16]. طرطوسی، ابوبصیر، بیان حول الاعلان عن الدوله الاسلامیه، ص2.
[17]. حسینی، عبدالله، النصره الحسینیه لاهل الحکمه الیمانیه و اهل العزه فی الدیار اللیبیه نقضا للخلافه البغدادیه، ص12-13.
[18]. «کیف لشرذمه مجهوله مبهمه برسمها و اسمها بعینها و حالها تفات علی الامه بشیبها و شبابها بعلمائها و قادتها... امه تربعت علی مشارق الارض و مغاربها ثلاثه عشره قرنا و تعین علیها من غیر مشوره منها و لا قبول».
[19]. حسینی، عبدالله، النصره الحسینیه لاهل الحکمه الیمانیه و اهل العزه فی الدیار اللیبیه نقضا للخلافه البغدادیه، ص4.
[20]. برگرفته از مقاله ادله داعش بر خلافت اسلامی و نقد آن از سوی سلفیان جهادی، قم، موسسه دار الاعلام لمدرسه اهل البیت، مجله سراج منیر، ج17، ص23.
افزودن نظر جدید