نگاهی دیگر به ازدواج ام کلثوم با عمر

  • 1394/11/19 - 10:49
وهابیت، ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم را شاهد بر دوستی و رابطه حسنه بین امیرالمومنین (علیه السلام) و خلیفه دوم مطرح می‌کنند، حال با فرض این‌که همه اشکالات به این مسئله را کنار گذاریم، و بر فرض که این ازدواج صورت گرفته باشد؛ طبق آیات قرآن، هرگز مدعای آن‌ها را در حسنه بودن روابط ثابت نمی‌کند و دال بر فضیلت او نمی‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم[1]، يكی از اموری است كه وهابيت به عنوان مستمسك خود قرار داده و آن را شاهد بر دوستی و رابطه حسنه بین امیرالمومنین (علیه السلام) و خلیفه دوم مطرح می‌کنند، حال فرض بر این‌که همه اشکالاتی که در این قضیه وجود دارد[2]، از بین برود و خلیفه دوم با ام کلثوم دختر حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا (علیهم السلام) ازدواج کرده باشد، این ازدواج هرگز مدعای آنان را در حسنه بودن روابط ثابت نمی‌کند و اصلاً دختر دادن به کسی هرگز به معنی خوب بودن و قبول داشتن طرف مقابل (داماد) نبوده و دال بر فضیلت او نمی‌شود و بر این مدعا دو شاهد را اقامه می‌کنیم:
اول: این‌که در قرآن کریم می‌خوانیم که وقتی که فرشتگان الهی به صورت انسان به خانه حضرت لوط وارد شدند و قوم او به درب خانه او آمدند و از آن حضرت مهمانانشان را طلب کردند، حضرت در مقابل درخواست آن‌ها، پیشنهاد کردند که بیایید و با دختران من ازدواج کنید «وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هؤُلاَءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ [سوره هود/78] هنگامی‌که فرشتگان به صورت جوانان زیبا به خانه لوط وارد شدند، قوم لوط که کافر بودند، آگاه شده و به قصد عمل زشتی که در آن سابقه داشتند به سرعت به خانه او وارد شدند. لوط به آن‌ها گفت: این دختران من برای شما پاکیزه‌تر و نیکوترند، از خدا بترسید و مرا نزد مهمانان به عمل زشت خود خوار و سرشکسته نکنید، آیا در میان شما یک مرد خیرخواه رشید خداپرست نیست؟»
حال سوالی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که آیا این پیشنهاد حضرت لوط و در صورت انجام ازدواج، دال بر خوب بودن و قبول داشتن افراد قومش است؟
دوم: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قبل از اسلام دختر خود «زینب» را به ازدواج «اَبی العاص بن ربیع» درآورد، که ابی العاص در جنگ بدر در مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت و بعد از جنگ نيز در ميان اسيران بود، زينب برای آزادی همسرش گردن‏بندى را كه "خديجه" در عروسيش به او داده بود به عنوان "فداء" نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرستاد. هنگامى كه چشم آن حضرت به گردن‏بند افتاد خاطره خديجه آن زن فداكار و مجاهد در نظرش مجسم شد، فرمود خدا رحمت كند خديجه را، اين گردن‏بندى است كه جهيزيه دخترم "زينب" قرار داد، سپس پيامبر (صلی الله علیه و آله) "ابو العاص" را آزاد كرد، به شرط اينكه دخترش "زينب" را به مدينه نزد آن حضرت بفرستد، او نيز اين شرط را پذيرفت و بعدا هم به آن وفا كرد.[3]
حال سؤالی که این جا مطرح می‌شود این است که آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله) که دخترش را به ابی العاص مشرک داد، آیا او و اعتقاداتش را قبول داشت، و یا دال بر خوب بودن او دارد و حال آن‌که طبق قاعده آن حضرت باید دخترش را به اهل کتاب مانند مسیحیت می‌دادند که هم دین آن زمان بود و هم به اسلام نزدیک‌تر بود.
پس می‌توان نتیجه گرفت که دختر دادن به کسی، هرگز به معنی خوب بودن و قبول داشتن طرف مقابل (داماد) نبوده و دال بر فضیلت او نمی‌شود.

پی‌نوشت:
[1] . ازدواج ام کلثوم اسطوره یا واقعیت؟
[2] . اشکالات داستان این ازدواج.
[3] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، تحقيق: عمر عبد السلام تدمري، دار الكتاب العربي، بيروت، چاپ اوّل، 1417 هـ. ق، ج2، ص27.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.