ظاهرگرایی و عدم تاویل، عاملی در تکفیر مسلمانان

  • 1394/11/15 - 20:00
ازجمله روش‌هایی که فرقه ضاله وهابیت در تکفیر نمودن دیگر مسلمانان از آن استفاده نموده است، منهج و روش ظاهرگرایی است. این گروه با برداشت ظاهری از نصوص، بدون این‌که در معنای آن تعمق کنند، به تکفیر مسلمانان دست زدند. ازجمله جاهایی که منهج ظاهرگرایی استفاده شده است، مربوط به تعریف عبادت و صفات خبریه است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله روش‌هایی که فرقه ضاله وهابیت در تکفیر نمودن دیگر مسلمانان در آثار خود از آن استفاده نموده‌اند، منهج ظاهرگرایی است. این گروه با تکیه بر ظاهر نصوص و برداشت ظاهری از آن بدون اینکه در معنای آن تعمق کنند به تکفیر مسلمانان دست زده‌اند. در ذیل به برخی از موارد به کارگیری این منهج و روش اشاره می‌شود.
از جاهایی که منهج ظاهرگرایی به‌خوبی به چشم می‌آید، مربوط به تعریف عبادت است. آنان هر عملی که همراه با خضوع و خشوع باشد با توجه به معنای ظاهری، عبادت خوانده و فاعل آن را مشرک می‌شمارند.[۱] زیرا عبادت در لغت و معنای ظاهری آن عبارت است از ‌‌نهایت خضوع و تذلل،[۲] اطاعت،[۳] اظهار تذلل[۴] و تعبد[۵] که این غیر از معنای اصطلاحی آن است. برای نمونه چون در طلب شفاعت، ذبح، بوسیدن ضریح، نذر کردن، استغاثه و درخواست حاجت از پیامبر گرامی اسلام و اولیای الهی، نوعی خضوع و خشوع وجود دارد، این اعمال را عبادت و فاعل آن را مشرک تلقی می‌کنند.[۶] درحالی‌که در هیچ‌یک از این موارد معنای اصطلاحی عبادت وجود ندارد و فقط معنای ظاهری عبادت آن‌هم در برخی موارد وجود دارد. زیرا معنای اصطلاحی عبادت متشکل از دو رکن اساسی است که یکی در ظاهر و دیگری در باطن است. رکن نخست عبادت عبارت است از خضوع و خشوع، تذلل و خاکساری که به وسیله زبان یا دیگر اعضای بدن ابراز می‌شود. در این ویژگی عبادت با بزرگداشت یکی است. ویژگی و رکن دوم عبادت که نقش ممیز و فصل بین عبادت و برزگداشت و تکریم است‌‌ همان انگیزه‌ای است که به واسطه آن عبادت واقع می‌شود که عبادت باید به قصد محبوب باشد.[۷]
یکی از مواردی که به خوبی منهج ظاهرگرایی و عدم تاویل مشهود است در مورد صفات خبریه است. محمد بن عبدالوهاب همچون دیگر وهابیان قائل به صفات خبریه (بدون تاویل) از قبیل چشم و گوش و غیر آن می‌باشند اما می‌نویسند: «کیفیت این گونه صفات معلوم نیست و همچنین این صفات شبیه به صفات بشری نمی‌باشد اما برخی قائل به تشبیه این صفات به صفات بشری شده‌اند و در این باره دست به تاویل زده‌اند»، او اینگونه افراد را انسان‌های منحرفی می‌داند و آن‌ها را متهم به کفر می‌کند.[۸]
همچنین وهابیت با استناد به برخی از روایات برخی از اعمال دیگر گروه‌های مسلمانان را شرک می‌دانند. ازجمله موارد و مصادیق این مسئله می‌توان به حدیث ابووائل اشاره کرد که با استناد به این حدیث می‌گویند بنا بر قبور، قرار دادن آن به‌عنوان مسجد، حرام و شرک است و شخص مشرک و کافر است.[۹] وهابیت در این انتساب بدون در نظر گرفتن فقه‌الحدیث به‌ظاهر حدیث تمسک کرده و مسلمانان را تکفیر می‌کنند. در این حدیث بنا به برداشت وهابیت، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به ابوالهیاج مأموریت از بین بردن تصاویر و هم‌سطح کردن مقابری که دارای بلندی هستند را می‌دهد.[۱۰]
این گروه با برداشتی ظاهرگرایانه از این حدیث لفظ سوّیته را به معنای صاف کردن و هم‌سطح کردن آن با زمین معنا کرده‌اند.[۱۱] یعنی پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را دستور داد تا قبور را با زمین یکسان نماید تا مردم قبور را مساجد قرار ندهند که درنتیجه آن مشرک شوند. این نوع معنا با برداشت ظاهری از دو لفظ «مشرفا» و «سویته» است که مشرف را به معنای مطلق ارتفاع و سویته را به معنای صاف کردن با زمین در نظر گرفتند، درحالی‌که اگر وهابیت در این حدیث به دو لفظ «مشرفا» و «سویته» توجه بیشتری می‌کردند و آن را با تأمل بیشتری بررسی می‌کردند به این خطا دچار نمی‌شدند و دیگران را تکفیر نمی‌کردند. شاهد برداشت ظاهرگرایانه وهابیت از این حدیث را می‌توان با بررسی دو لفظ «مشرف» و «سویته» درک نمود. برای لفظ «مشرف» دو معنا ذکرشده است یکی به معنای مطلق ارتفاع و دیگری به معنای آن چیزی که مرتفع و به شکل کوهان شتر است که با ادله‌ای که در جای خود آمده است منظور همین قسم است یعنی شیء مرتفعی که شبیه به کوهان شتر است. همچنین لفظ سویته به دو شکل به کار می‌رود یکی به‌صورت فعل یک مفعولی که در این صورت تسویه نسبت به خود شیء است و کاربرد دیگر آن دو مفعولی است که در این صورت مفعول دوم آن متعدی به‌وسیله «باء» جاره است که معنای آن تسویه چیزی با چیز دیگر است. در حدیث مورد بحث تسویه یک مفعولی[۱۲] و به معنای تسویه نسبت به خود شیء است یعنی قبر را هموار کند و پستی‌وبلندی آن را بگیرد نه اینکه آن را با زمین همسان سازد که این‌‌ همان معنای دوم است که فعل سویته باید دو مفعولی باشد.[۱۳] اگر وهابیت در مورد این حدیث و امثال آن کمی تأمل داشتند شاید این برداشت غلط را از آن نمی‌کردند که درنتیجه آن دیگران را متهم به کفر و شرک نمایند. تکفیری که خود وهابیت قائل به احتیاط در آن هستند و می‌نویسند باید در آن کمال احتیاط را انجام داد[۱۴] با برداشتی سطحی و ظاهری از نصوص باعث تفرقه و تهمت‌ها و مباح شدن مال و جان مردم شده است.
همچنین عبدالله بن محمد الغنیمان از علماى مشهور وهابى و رئیس قسم الدراسات العلیا در دانشگاه اسلامى مدینه منوره، به روش عدم تأویل در تکفیر استناد می‌کند. او در شرح کتاب التوحید صحیح بخارى‏ مى‏‌نویسد: مکتب اشعری که امروزه بیشترین پیرو را در میان مذاهب دارد به نصوصى اعتماد مى‏‌کنند که صفات خداوند را تأویل مى‌‏برند که گاهى این تأویل‏‌ها به تحریف آن صفات منجر مى‏‌شود و گاهى تأویلى است که جداً از حقیقت به دور است. بر علماى مسلمان، همان‏‌ها که وارثان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند! لازم است که در برابر این موج‏‌هاى سهمگین با رعایت مقتضاى حال، با مناظره، تألیف کتاب و بیان حق با دلایل عقلى و نقلى مقاومت کنند و گاهى کار به‌جایی مى‌‏رسد که لازم است اسلحه کشیده شود![۱۵]

پی‌نوشت:
[۱]. ‌‌ ابن قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الداء والدواء = الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی، مجمع الفقه الإسلامی بجدة، دار عالم الفوائد، جده عربستان، چاپ اول، ۱۴۲۹ق، ص۳۱۴.
[۲]. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، مطبعه الادب، نجف، ۱۳۸۶ ه ق، ج۳
[۳]. ابن منظور، محمّد بن مکرم (م ۷۱۱)، لسان العرب، دار صادر، بیروت، چاپ سوّم، ۱۴۱۴ هـ. ق، ج۳، ص۲۷۰
[۴]. راغب، مفردات الفاظ قران، بی‌جا، بی‌تا، ص۳۳
[۵]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، تحقیق: أحمد عبد الغفور عطار، دار العلم للملایین، بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۴۰۷ ه ق، ج۲، ص۵۰۳
[۶]. علی‌زاده موسوی، مهدی، مبانی اعتقادی سلفی‌گری و وهابیت، قم، آوای منجی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش، ص۱۹۴-۱۹۵
[۷]. سبحانی تبریزی، جعفر، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، انتشارات توحید، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ص۵۹-۶۱
[۸]. علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، محقق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، چاپ ششم، ۱۴۱۷هـ ق، ج۴، ص۳۵۱-۳۵۲
[۹]. صنعانی، شرح تطهیر الاعتقاد عن ادران الالحاد، بی‌جا، بی‌تا، ص۲۷
[۱۰]. عن أَبِی وائل، عن أَبی الهَیَّاج الاسدِی، قال: قال لی علی بن أبی طالب: ألا أبعثک على ما بعثنی علیه رسول الله (ص) أن لا تدع تمثالًا إلّا طمسته ولا قبراً مشرفاً إلّا سوّیته. (نیشابورى، صحیح مسلم، ج ۲، ۶۶۶، کتاب الجنائز)
[۱۱]. أبو توحید لقمان حسن، الترتیب الفرید من شروحات کتاب التوحید، بی‌جا، بی‌تا ص۴۰۷
[۱۲]. اگر این اشکال شود که تسویه دو مفعولی است و مفعول دوم حذف شده است در جواب باید گفت اصل ذکر مفعول است و حذف دلیل و قرینه می‌خواهد. در این‌که حذف در جایی که اشتباه یا احتمال اشتباه وجود دارد در بین اکثر نحویون مطلب پذیرفته شده‌ای است. (نگاه کنید به ابن عقیل، عبد الله بن عبد الرحمن العقیلی الهمدانی المصری، شرح الفیه ابن مالک، قاهره، دار مصر، چاپ بیستم، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص۱۵۰ و ۱۵۱ و ۱۶۳ و بسیاری از موارد دیگر که به رجوع به کتب نحوی کاملا مشهود است)
[۱۳]. سبحانى تبریزى، جعفر، فتنة التکفیر و جذور‌ها و آثار‌ها فی المجتمع، ۱جلد، دار الإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام) - قم - ایران، چاپ: ۱، ۱۳۹۳ ه. ش، ص۹۰
[۱۴]. ابن علی قحطانی، سعید، قضیة التکفیر بین أهل السنة وفرق الضلال، بی‌جا، بی‌تا، ص۲۹
[۱۵]. عبدالله بن محمد غنیمان، شرح کتاب التوحید من صحیح البخارى، غنیمان، عبدالله بن محمد، شرح کتاب التوحید من صحیح البخارى، چاپ دوم: دارالعاصمة، ریاض ۱۴۲۲ ق، ج ۱، ص ۱۹.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.