عدول از سنت نبوی به سنت فرعونی

  • 1394/11/06 - 15:16
وهابیت با استناد به برخی از خطبه‌های نهج‌البلاغه، در ردّ ادلّه شیعه بر خلافت امیرمؤمنان و به عنوان دلیلی بر خلافت ابوبکر استفاده کرده حال ما از آنان می‌پرسیم اگر بنا به استناد خطبه‌های نهج‌البلاغه است، چرا برای فرازهایی از امیرمؤمنان در نهج‌البلاغه که با روشن‌ترین تعبیرات، عملکرد خلفای پیش از خود را زیر سؤال برده پاسخی ندارند؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نهج‌‏البلاغه کتابی است که نه تنها مورد توجه عالمان شيعه بوده بلكه توسط دانشمندان اهل سنت نيز بسيار مورد توجه قرار گرفته و حتی شرح‏‌هايی بر آن نوشته شده است مثل شرح ابن ابی‌الحديد معتزلی[1]، حال با این بیان همان‌طور که در مقالات پیشین[2] گذشت؛ اهل‌سنت با استناد به برخی از خطبه‌های نهج‌البلاغه، گاهی در ردّ ادلّه شیعه بر خلافت امیرمؤمنان (علیه السّلام) و گاهی به عنوان دلیلی بر حقانیّت خلافت ابوبکر استفاده کرده که ما از آنان می‌پرسیم اگر بنا به استناد خطبه‌های نهج‌البلاغه است، چرا آنان خطبه‌هایی که در زیر می‌آید را نمی‌نگرند؟ اهل‌سنت برای فرازهایی از نهج‌البلاغه که امیرمؤمنان (علیه السّلام) با روشن‌ترین و در عین حال تندترین تعبیرات، عملکرد خلفای پیش از خود را زیر سؤال برده چه پاسخی دارند؟
- کسانی که منافقان تابلودار را به قدرت رساندند؛ یکی دیگر از پرسش‌هایی که از لابه‌لای متون نهج‌البلاغه پیش روی ما قرار می‌گیرد پیرامون نصب منافقان تابلودار و شناخته شده، به عنوان کارگزاران حکومت در دوران پیش از حکومت خویش می‌باشد: «ثم بقوا بعده عليه السلام فتقربوا الى أئمه الضلال و الدعاة الى النار بالزور والبهتان، فولّوهم الاعمال و جعلوهم على رقاب الناس و اكلوا بهم الدنيا.[3] آنان (منافقان) پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، به پیشوایان گمراهی و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزدیک شده، به آنان حکومت بخشیده، برگردن مردم سوار گردیده و به وسیله آنان به دنیا رسیدند.»
- کسانی که با ظلم و انحصار طلبی، حکومت را در اختیار گرفتند؛ حضرت، در پاسخ شخصی که پرسید چگونه شما را که از همه سزاوارترید از مقام خلافت کنار زدند، فرمود: «أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَنَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَالْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ.[4] آن ظلم و خودکامگی که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالی بود که ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) استوارتر بود، جز خودخواهی و انحصارطلبی چیز دیگری نبود که گروهی حریصانه بر کرسی خلافت نشسته و گروهی سخاوتمندانه از آن دست کشیدند.»
- کسانی که خلافت را از حضرت ربودند؛ روایات بسیاری در نهج‌البلاغه وجود دارد که آن حضرت به غصب خلافت تصریح می‌فرماید. به عنوان مثال در نامه‌ای به برادرش عقیل می‌نویسد: «قد اجمعوا علی حربی كاجماعهم علی حرب رسول اللّه صلی الله علیه و آله قبلی، فجزت قریشاً عنی الجوازی، فقد قطعو رحمی و سلبونی سلطان ابن امی.[5] همانا آنان (قریش) در جنگ با من متّحد شدند؛ آن‌گونه که پیش از من در نبرد با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هماهنگ بودند. خدا قریش را به کیفر زشتی‌هایشان عذاب کند، آنها پیوند خویشاوندی مرا بریدند و حکومت فرزند مادرم (برادرم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از من ربودند.»
- کسانی که با غاصبان خلافت هم‌داستان شدند؛ حضرت در سال 40 هجری دستور داد تا برای روشن شدن وقایع تاریخی، مجموعه‌ای از مطالب افشاگرانه، از زبان ایشان نوشته شود. امام (علیه السّلام) در فرازهایی از آن نوشته‌ها، به غصب حق خود و پایین آوردن منزلت بلند وی توسط قریش اعتراض کرده و می‌فرماید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ (وَ مَنْ أَعَانَهُمْ) فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَئُوا إِنَائِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَيْرِي.[6] بار خدایا! از قریش و تمام کسانی که یاری‌شان کردند به پیشگاه تو شکایت می‌کنم؛ زیرا پیوند خویشاوندی مرا قطع کرده، مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمرده و در غصب حق من با یکدیگر هم‌داستان شدند.»
- کسانی که از گمراهان سقیفه بودند؛ در ادامه کلماتی که در شماره پیش بیان شد یعنی پس از ماجرای سقیفه، از گمراهی گروهی و هدایت و یقین خود یاد کرده می‌فرماید: «و إنّی من ضلالهم الّذی هم فیه و الهدی الّذی أنا علیه لعلی بصیرة من نفسی و یقین من ربّی.[7] من به گمراهی آنان و هدایت خود که بر آن استوارم، آگاه و از سوی پروردگارم به یقین رسیده‌ام.»
- کسانی که حق را از صاحبان حق گرفتند؛ پس از آن که صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عثمان شوریده و او را کشته و با امیرمؤمنان (علیه السّلام) بیعت کردند، امام (علیه السّلام) خطبه‌ای خوانده و در بخشی از آن فرمودند: «لا یقاس بآل محمّد من هذه الأمّة أحد... و لهم خصائص حقّ الولایة و فیهم الوصیة و الوراثة... الآن إذ رجع الحقّ إلی أهله و نقل إلی منتقله.[8] کسی را با خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌شود مقایسه کرد، ولایت، حق مسلم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است و همانان وصی و وارث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند... و هم‌اکنون با قبول خلافت من، حق به حقدار رسید و حقیقت به جایگاه اصلی خویش بازگشت.»
- کسانی که حق مسلّم امیر مؤمنان (علیه السّلام) را غصب نمودند؛ آن حضرت در خطبه 6 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فوالله ما زلت مدفوعا عن حقّی، مستاثرا علیّ منذ قبض الله نبیّه (صلی الله علیه و آله و سلم) حتّی یوم النّاس هذا.[9] به خدا سوگند از زمان قبضه روح گردیدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکنون از حقّم مرحوم مانده و مورد ظلم و ستم قرار گرفته‌ام.»
- کسانی که از سنّت نبوی به سنّت فرعونی بازگشتند: امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) در سخنی دیگر می‌فرماید: «(اما افسوس که آنها) پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به گذشته خود بازگشتند و با پیمودن راه‌های گوناگون گمراه شدند و به دوستان و همفکران فاسد خود اعتماد و از غیر خویشاوندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروی کرده و از وسیله‌ای که به دوستی آن مأمور بودند، جدا گشتند. از ریسمان هدایت فاصله گرفته، بنای استوار دین را از جایگاه اصلی خود انتقال داده و آن را در جایی دیگر نهادند؛ جایی که مرکز هرگونه گناه و فساد بود و آغاز هر فتنه و فتنه‌جویی؛ و پناه و گمراهانی که از این سو بدان سو سرگردانند و در غفلت، به سنت فرعونیان از همه بریده و به دنیا دل بسته‌اند یا پیوند خود را با دین گسسته‌اند.»[10]

پی‌نوشت:
[1]. برای آشنايی با شروح شيعی و سنی نهج‌‏البلاغه ر.ك: فرهنگ معارف شروح نهج‌‎‏البلاغه، جلد اول، محمد دشتی، صص 29 - 12.
[2]. برای خواندن مقالات پیشین کلیک کنید.
 برای خواندن مقالات پیشین کلیک کنید.
[3]. نهج‌البلاغه، خطبه 210.
[4]. نهج‌البلاغة، خطبه 162.
[5]. نهج‌البلاغة، نامه 36.
[6]. نهج‌البلاغة، خطبه 172.
[7]. نهج‌البلاغة، نامه 62.
[8]. نهج‌البلاغة، خطبه 2.
[9]. نهج‌البلاغة، خطبه 6.
[10].«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَْعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلاَئِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ، فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَة وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِب فِي غَمْرَة قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَة، عَلَى سُنَّة مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ: مِنْ مُنْقَطِع إِلَى الدُّنْيَا رَاكِن أَوْ مُفَارِق لِلدِّينِ مُبَايِن.» نهج‌البلاغة، خطبه 151.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.