مطرح شدن مدعیان بابیه و بهاییه توسط حکومت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسایلی که باعث توجه بیشتر مردم به افراد مدعی میشود تا احتمالاً دچار تردید شوند، آن است که آنها به مراکز حساس حکومتی یا وسایل ارتباط جمعی دسترسی یابند که این باعث میگردد حتّی در صورت سستی محتوای ادعای آنها، کانون توجه مردم واقع شوند و احتمال وجود حقانیت در حرف آنها، برای مردم پیدا شود. ترتیب مجالس مناظره بین باب و علما (که در موارد متعدد تشکیل شده و به سفارش و حمایت حکومت مرکزی یا امیران محلی بوده است)، نیز از همین قسم است؛ مثل دعوت به مناظره در اصفهان توسط معتمدالدوله (حاکم وقت اصفهان که ارمنی[1] و متمایل به روسیه بود) که شائبهی تثبیت موقعیت باب در آن بوده است؛ وقتی مناظره در یک محلّ حکومتی به طور رسمی برقرار شود برای مردم توهم آن پیش میآید که فرد مدعی دارای استدلال و مطالبش در حدّ و قوارهای بوده که به حرف او توجه کنند. به هر حال میل باطنی برخی حاکمان به تضعیف موقعیت عالمان شیعه، به عنوان رقیب جدی حکومت در شکلگیری مناظرات بیاثر نبوده که مآلاً باعث توجه مردم به بابیه و سران آن میشده است.
برآیند متون تاریخی و تحلیلی آن است که اگر حکومت و وابستگان به آن، اهتمام ویژه به باب نمیداشتند مردم کاملاً میفهمیدند که کرامات و مقاماتی برای او وجود ندارد، ولی قبل از آن که فتوا و مقاومت علما شروع شود به نوعی رفتار مسالمتآمیز را با شروع کردند تا واقعیت حضور ادعایش را بپذیرند و با وی کنار بیایند.
رضاقلی خان هدایت، کاتب مینویسد: «چون حدیث خلایق در اقرار و انکار سید باب در افواه افتاد، به اشارت شاهنشاه حقایق آگاه محمد شاه... سید باب را از چهریق به تبریز آوردند و در مقام تحقیق قال و حال او بر آمدند. چون که... گروهی از معتقدینش او را نایب امام حجت و فرقهای، امام غایب و زمزمهای رسول خاتم میخواندند؛ لذا بر حسب امر همایون اعلی او را به مجلس خاصّ حضرت ولی عصر دولت ابد مهد آورد، علمای اعلام و فقهای اسلام حاضر شده، با سید ملاقات و مقالات پرداختند»[2]. این اعتراف نشان میدهد که به رغم روشن بودن انحراف در فعالیتها و دعاوی باب، پادشاه قاجار به عنوان تحقیق و کشف حقیقت در جلسهی رسمی و دولتی، علما و باب را با همدیگر گرد میآورد، در این شرایط دیگر چه توقعی از عموم مردم و نوع نگاهشان به بابیه میرود؟
مرحوم حسن نیکو، مطلب را بیشتر میشکافد و میگوید «چندان که در اثر فتنه بابیه در تودهی ملت و عوام ازدحامی پدیدار شد... حکومت را مجبور کرد که باب ملایمت را به روی باب [علی محمد] بگشاید... و مجلس بزرگی بیاراید؛ وی را با رؤسای علمای اسلام جمع کند».[3] این عبارت، حاکی از آن است که سران حکومت تنها به دلیل ترس از شورش بابیه بر ضد حکومت که بیجا هم نبود (و نه به دلیل ترس از گرایش بیشتر مردم و انحراف آنها) وارد مذاکره و رفتار مسالمتآمیز با وی شدند. [حرف نهایی را اعتضادالسلطنه گفته است]: «... پادشاه وقت صریحاً اذعان داشته بود که این خطا از حاجی میرزا آقاسی افتاد که حکم داد او را بی آن که به دارالخلافه آورند، مردم عامه گمان کردند که او را علمی، کرامتی بوده، اگر میرزا علی محمد باب را رها ساخته بود تا به دارالخلافه آمده با مردم مجاورت و مجالست نماید بر همه کس مکشوف میگشت که او را هیچ کرامتی نیست».[4] به دلیل موقعیتشناسی علما مناظرهی گسترده و رسمی که باعث تثبیت موقعیت باب در جامعه شود و گزارش آن به تهران ارسال شد، تشکیل نشد. در این میان اعتضادالسلطنه، معتمدالدوله (حاکم اصفهان) با او [باب] متحد بود و تخریب حال او نمینمود و علما میدانستند وی درصدد جلب افکار عمومی به نفع باب است.[5]
پینوشت:
[1]. قرن بدیع، ج ۱، ص ۱۱۰
[2]. تاریخ روضه الصفای ناصری، ج ۱، ص ۴۲۳ .
[3]. فلسفه نیکو، ج ۳، ص ۱۵۳ .
[4]. فتنه باب/ ۲۹ .
[5]. جهت مطالعه بیشتر، به کتاب پیچک انحراف، نوشته جواد اسحاقیان مراجعه شود.
افزودن نظر جدید